بررسی سناریوهای جایگزین برجام برای دولت ترامپ
نویسنده: تایتی اراستو؛ لوب لاگ
مخالفان توافق هسته ای سال 2015 با ایران، انتقاد می کنند که چرا در این معامله غنی سازی اورانیوم ایران پایان نیافته یا برنامه توسعه موشکی ایران محدود نشده است. با آمدن دولت ترامپ، برخی فرصت را برای تضعیف شرایط قرارداد با اعمال تحریم های غیرهسته ای علیه ایران مناسب می بینند. فرض بر این است که این مسائل می تواند تهران را به خروج از معامله تحریک کند تا شرایط برای برقراری تحریم های فلج کننده و بازگشت به میز مذاکره با شرایط سال 2013 آماده شود. اگر چنین تحریم هایی به درستی عمل می کرد چرا در همان بار اول به معامله ای بهتر با ایران نرسیدند؟ برخی دیگر نیز مانند رکس تیلرسون، به نظر به دنبال سیاست «ممنوعیت غنی سازی اورانیوم در ایران» حداقل پس از انقضای تاریخ معامله هستند.
منطق پشت هر دو رویکرد به شکلی جدی ناقص است. اجبار جواب نخواهد داد تنها به این خاطر که بعید است اروپا از تجدید تحریم های نفتی و مالی حمایت کند. عقل سلیم هم نشان می دهد که تفکر اثر داشتن تحریم ها اشتباه است و بارها نشان داده شده که رویکردهای اجباری درباره ایران نتیجه معکوس داشته و تحریم های فلج کننده هم مستثنی نیستند. انتظار تیلرسون در این که ایران غنی سازی اورانیوم را در ازای دسترسی به ابزار لازم برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای رها خواهد کرد بیهوده است چرا که در تاریخ مغرضانه اخیر، ایران تجارب تلخی از همکاری با شرکای بین المللی داشته است.
منطق هسته ای ایران
بازگشتی سریع به اوایل سال 2000، زمانی که بحران هسته ای ایران با پنهان کاری در امکانات غنی سازی اورانیوم شروع شد، نشان می دهد که نزدیک به یک ربع قرن انکار، ایران را در شرایطی قرار داد که در زمان جورج بوش به جز ترک فعالیت های هسته ای چاره ای نداشت. دوره ای طولانی از کشمکش با روس ها و جامعه جهانی برای راه اندازی نیروگاه بوشهر به وجود آمد. جزئیات تاریخی به ظاهر بی اهمیت برای غرب، پیامدهای مهمی برای درک اصرار تهران بر حفظ حق غنی سازی اورانیوم دارد. ایران دلایل غیرنظامی بسیار معتبری برای غنی سازی اورانیوم دارد. شکست در درک این حقیقت ـ همراه با موانع سیاسی ایجاد شده در دیپلماسی که به دشمنی ایران و ایالات متحده دامن می زند ـ تا حد زیادی بن بست در مناقشه هسته ای تا سال 2013 را نشان می دهد. در آغاز بحران، ایران پیشنهاد مذاکره برای معامله ای بزرگ را با آمریکا در سال 2003 ارائه کرد و با مذاکرات چندجانبه با اتحادیه اروپا بین سال های 2003 تا 2005 مشغول شد. در همان زمان روشن شد که آنها از غنی سازی دست نخواهند کشید اما آماده بحث برای محدودسازی فعالیت های مرتبط هستند. درحالی که گروه 5+1 و آژانس بین المللی انرژی اتمی به توافق بر سر این گزینه در آن زمان دست پیدا کردند اما دولت بوش با تمسخر دیپلماسی، اصرار داشت که هیچ سانتریفیوژی نباید در ایران درحال چرخش باشد. به جای جستجوی راه حلی مصالحه جویانه، آمریکا به دنبال بین المللی کردن تحریم ها علیه ایران با فشار وارد کردن به شورای امنیت سازمان ملل بود.
تحریم های ناشی از قطعنامه های سازمان ملل در سال 2006، هر گونه مذاکره را مشروط به تعلیق فعالیت های غنی سازی ایران کرد. اگرچه ایران در مذاکرات ابتدایی با اتحادیه اروپا برای تعلیق موقت غنی سازی موافقت کرده بود، اما طرف آمریکایی به دنبال تعلیق طولانی مدت و در نهایت گرفتن کامل حق غنی سازی ایران بود. این شرایط به همراه میل شدید دولت بوش برای تغییر رژیم در ایران و خاطرات تلخ ایران در روابط بین الملل، باعث می شد که آمریکا تنها به اعمال فشار بیشتر تشویق شود.
موقعیت آشتی ناپذیر و سخت طرف های درگیر که ظاهر هیچ راه حل دیپلماتیکی برای رهایی از آن وجود نداشت، به منزوی شدن تهران که هدف تحریم های بین المللی بود منجر شد. ایران به طور قابل توجهی برنامه هسته ای خود بین سال های 2006 تا 2013 را گسترش داد. در همان زمان آمریکا و اسرائیل، ایران را تهدید به جنگ پیشگیرانه کرده و اهمیت مصون سازی هسته ای در برابر ایران را برجسته می کردند. حتی بدتر تهدیداتی نظامی با اشاره به نیاز بالقوه ای فراتر از مصون سازی، در برابر تولید سلاح های هسته ای در ایران، آغاز شده بود.
اوباما چرخه را شکست
رئیس جمهور اوباما با درک فاجعه قریب الوقوع، به دنبال ایجاد اعتماد رفت و متعهد به گفت وگوی بدون قید و شرط با ایران شد. رویکرد کلی با این حال در ابتدا بدون تغییر باقی مانده و بر قطعنامه های سازمان ملل تمرکز شده بود. در سال 2012 بود که دولت اوباما به صورت مستقل تصمیم گرفت برای شکستن این الگوی قهری اقدام کند و حتی مذاکرات محرمانه ای برای مصالحه با ایران آغاز شد. توجه داشته باشید که این مذاکرات قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 2013 در ایران (که نتایج آن در پی پیروزی یک رئیس جمهور میانه رو در برداشته شدن تحریم ها بسیار موثر بود) اتفاق افتاد. گفت وگوهای پنهانی اجازه داد دو کشور از محدودیت های تنگ ایجاد شده توسط مناقشات هسته ای عبور کرده و ابهام ها در مورد نیات خود را برطرف کنند. اگر ایران واقعا به دنبال سلاح های هسته ای نیست اما غنی سازی اورانیوم برای آنها ارزش به حساب می آید و اگر ایالات متحده به دنبال منع گسترش سلاح است و تغییر رژیم برای آنها اولویت به حساب نمی آید در این صورت رسیدن به یک راه حل مورد قبول دو طرف می تواند در دسترس باشد.
در پیش بینی این تغییر رویکرد، رابرت آینهورن، مشاور سابق ویژه وزارت امور خارجه آمریکا در منع گسترش و کنترل تسلیحات، در مصاحبه ای اذعان کرد: «در آینده به نقطه ای خواهیم رسید که این بیان درباره ایران که باید برنامه غنی سازی را رها کند، کنار گذاشته خواهد شد، اما ما هنوز به شکلی صریح و روشن درباره آن به اجماع نرسیده ایم.» هنگامی که ایالات متحده برای اولین بار به صورت علنی در پاییز 2013 اعلام کرد که با غنی سازی محدود ایران موافقت خواهد کرد، مذاکرات به صورت رسمی افتتاح شد که در کمتر از دو سال بعد منجر به مصالحه ای دقیق و متعادل تحت عنوان برجام شد.
این نگاهی مختصر به بخش هایی کمتر درک شده از تاریخ اخیر روابط با ایران است که ما را روشن می کند، چرا تحریم های بیشتر در معامله هسته ای با ایران به نفع آمریکا نیست و تقاضا برای عدم غنی سازی در ایران به هیچ وجه شروع خوبی به حساب نمی آید. اگر دولت جدید به شکلی جدی به دنبال منع گسترش سلاح است، قربانی کردن یک برنامه کنترل تسلیحاتی عملی بازگشت به سیاست هایی نادرست است و در دستور کار قراردادن آن یک شکست به حساب می آید.
منبع: لوب لاگ/ تحریریه دپیلماسی ایرانی