ابهام در نقش اتاقهای فکر در ایالات متحده؛ نهاد مشورتی یا شریک تجارتی؟
وقتی شرکت Lennar، یکی از بزرگترین انبوهسازان منازل مسکونی در ایالات متحده، برنامه هشت میلیارد دلاری احیای یک منطقه بایر در سانفرانسیسکو را آغاز کرد، برای جلب حمایت آرای عمومی به یک صدای مورد اعتماد متوسل شد: «مؤسسه بروکینگز» که نامدارترین اتاق فکر جهان قلمداد میشود. «بروس کاتز» یکی از معاونان مؤسسه بروکینگز در جولای سال 2010 به شرکت Lennar نوشت: «این میتواند یک همکاری دوجانبه سودمند و سازنده باشد.» سود نهایی بروکینگز: چهارصد هزار دلار کمک بلاعوض مالی از سوی واحدهای متعدد وابسته به Lennar.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، این مؤسسه به تبلیغ وسیع پروژه مذکور، بزرگترین تلاش برای توسعه سانفرانسیسکو پس از احیای آن متعاقب زمینلرزه 1906، پرداخت و بعد پیشنهاد « همکاری با رسانههای ملی برای ارائه داستانهایی که رویکرد مبتکرانه این شرکت را برجسته سازد» را به شرکت Lennar، یک شرکت سهامی عام، داد. بروکینگز از این هم فراتر رفت. آنها به «کوفی بونر» مدیر اجرایی شرکت Lennar و مسئول توسعه سانفرانسیسکو، لقب یک همکار ارشد را اعطا کردند- اعتباری غبطهبرانگیز که برای پیشبرد تلاشهای شرکت بکار گرفته شد. یک یادداشت داخلی در مؤسسه بروکینگز به تاریخ سال 2014 هنگام دریافت هبه صد هزار دلاری از Lennar اشعار داشت: «او میتواند یک مشاور مورد اعتماد باشد.»
اتاقهای فکر که خود را «دانشگاههای بدون دانشجو» مینامند دارای نفوذ در مذاکرات سیاستگذاری دولت هستند؛ چرا که آنها را به عنوان محققان مستقل از منافع تجاری میشناسند. اما در تنگنای کسب حمایت مالی، اتاقهای فکر کارهایی را پیش میبرند که برای حامیان حائز اهمیت باشند و در این زمان مرز میان پژوهشگری و لابیگری کمرنگ میشود. این عمل در شرایطی انجام میپذیرد که آنها از مزایای معافیتهای مالیاتی بهره میبرند و گاهی اوقات ارتباط خود با منافع شرکتها را افشا نمیکنند.
بر اساس اسنادی که در اختیار نیویورکتایمز و مرکز گزارشگری نیوانگلند قرار گرفته است، هزاران صفحه از یاداشتهای داخلی و مکاتبات محرمانه میان بروکینگز و سایر حامیان مالی -مانند جی.پی. مورگان، بزرگترین بانک امریکا؛ K.K.R.، شرکت سرمایهگذاری بینالمللی؛ مایکروسافت، غول نرمافزاری و هیتاچی، غول چندملیتی ژاپنی- حکایت از آن دارد که معمولا حمایت مالی در ازای اعطای اطمینان از سوی بروکینگز برای ارائه مزایایی است، از قبیل برگزاری نشستهایی با حضور مدیران شرکت همراه با مقامات دولتی.
اقدامات مشابهی در بسیاری از اتاقهای فکر دیگر انجام میشود. در خصوص مسائل متنوعی مشتمل بر فروش تجهیزات نظامی به کشورهای خارجی، تجارت بینالمللی، سامانههای مدیریت بزرگراهی و ساختوسازهای مسکونی، اتاقهای فکر متداول به عنوان ابزار نفوذ شرکتها و ترویج کمپینها بکار گرفته میشوند.
سناتور دموکرات ماساچوست، «الیزابت وارن» که منتقد همیشگی کمکهای مالی افشانشده وال استریت به اتاقهای فکر بوده است میگوید: «این مسأله مربوط به شرکتهای بزرگ است که فهمیدهاند با صرف چندین میلیون دلار میتوانند بر جریان امور در واشنگتن تأثیری بگذارند که میلیاردها دلار سود برای آنها بدنبال داشته باشد.»
واشنگتن شاهد رشد تصاعدی اتاقهای فکر بخصوص مؤسسات کوچک که پیوندهای باریکی با صنایع خاص دارند، بوده است. در عین حال نامهای آشنای این حوزه، تجربه رشد سریعی را داشتهاند. بودجه سالانه بروکینگز طی دهه گذشته با رشد دو برابری به صد میلیون دلار رسیده است. مؤسسه «امریکن اینترپرایز» دستکم 80 میلیون دلار صرف ساختمان جدید خود در واشنگتن کرده است که فاصله چندانی با «مرکز مطالعات بینالمللی و استراتژیک» که یک برج اداری صد میلیون دلاری ساخته است ندارد.
این تحول از آن جهت روی داده است که مؤسسات غیرانتفاعی بطور کلی تحت فشار رو به رشد حامیان مالی برای انجام اهداف خاصی بودهاند. اما برای اتاقهای فکر، این فشار میتواند موقعیت ناظر بیطرف بودن آنها در مذاکرات سیاستگذاری کنگره، کاخ سفید و رسانههای خبری را خدشهدار کند. «کیمبرلی چرچس» مدیری در بروکینگز در مصاحبهای گفته است: «بهتر نیست به نسل برتر دوران مودت، طی جنگ جهانی دوم برگردیم که میگفتند بیا این یک میلیون دلار را بگیر و هر طور میخواهی خرج کن.» مقامات اتاقهای فکر هرگونه ادعایی مبنی بر آلت دست شرکتها بودن در کمپینها را رد میکنند و میگویند صرفا با حامیان مالی که اهداف مشابهی دارند، مانند اعانت به توسعه اقتصادی شهرها، همکاری میکنند.
«مارتین اس. ایندیک» یکی از معاونان اجرایی بروکینگز مدعی است: «ما بر سر تمامیت خود با کسی سازش نمیکنیم. به ارزشهای اساسی خود مبنی بر کیفیت، استقلال و اثرگذاری پایبندیم.» اما وی میپذیرد که اقدام به انتصاب یکی از مدیران Lennar به عنوان همکار ارشد موجب بروز تصوری از تعارض منافع شده است و ادامه میدهد که اخیرا در جهت ترویج شفافیت، بروکینگز تصمیم گرفته که شرکتها و بنیادهای تحت حمایت آنها را از اعطای کمکهای ناشناسانه منع کند.
در اتاق فکرهایی مثل بروکینگز، اکثریت گزارشها و رویدادها با عناوینی مثل «پنج شر: فقر چندبعدی و نژاد در امریکا» یا «هند در میز بحث جهانی» هیچ ارتباط روشنی با حامیان شرکتی ندارند. با این وجود براساس تفحصی از اسناد چندین مؤسسه، هنوز مزایای پرداختی از سوی شرکتها برای هماهنگی میان آنها و مقامات اتاقهای فکر کاملا مشهود است. نتایج احتمالی برخی از گزارشها و اسناد اتاقهای فکر، قبل از تکمیل تحقیقات در اختیار حامیان مالی قرار میگیرد. پیشنویس مطالعات با حامیان مالی که نظرشان به شکلگیری گزارشهای نهایی کمک میکند، به اشتراک گذاشته میشود. حامیان تعیینکننده چگونگی اعمال مطالعه حاصله را به عنوان بخشی از تلاشهای گستردهتر برای لابیکردن هستند. همچنین اتاقهای فکر به حامیان مالی کمک میرسانند تا نمانام شرکتشان را ترویج دهند؛ مانند آنچه بروکینگز برای جی. پی. مورگان انجام داده است که کمک 15.5 میلیون دلاریاش در تاریخ این مؤسسه نظیر نداشته است.
علیرغم مزایای اعطایی به اتاقهای فکر، شرکتها این امتیاز را نیز دارند که کمکهای مالی خیرخواهانه خود را از بدهی مالیاتی خود کسر کنند. برخی کارشناسان مالیاتی معتقدند اگر اتاقهای فکر خدمات خاصی به شرکتها ارائه دهند، این تدابیر به معنی یارانههای نامناسب برای مؤدیان شرکتی خواهد بود.
«بیل گودفلو» مدیر مرکز سیاست بینالملل، یک اتاق فکر مستقر در واشنگتن میگوید: «مردم فکر میکنند که اتاقهای فکر مانند نیکوکاران پرهیزکار هستند و مثل دیگران در جامعه سیاست، قابل خرید و فروش نیستند. اما اینکه بگوییم حامیان مالی هیچ تأثیری ندارند، نابخردانه است. خطر آنجاست که ما در جهان اتاقهای فکر مانند جهان سیاست فاسد میشویم و همه باید نگران این مسأله باشیم.»
گروهی از دادستانهای ایالتی دموکرات در حال تحقیق در این مورد هستند که آیا «اکسون موبیل» طی دهههای گذشته برای پوشانیدن اطلاعش از اثر سوختهای فسیلی بر تغییرات اقلیمی بوسیله تأمین مالی گزارشهای تفحصی، با اتاقهای فکر خاصی همکاری کرده است یا خیر. البته این شرکت منکر این ادعاست.
مقامات بروکینگز، مرکز مطالعات بینالمللی و استراتژیک و سایر اتاقهای فکر مدعیاند که دارای سیستمی برای اطمینان از این هستند که گزارشهایشان بر اساس نتایج مستقل پژوهشی باشد. «جان جی. هامر» مدیر ارشد C.S.I.S. در پاسخ کتبی به پرسشها گفت: «ما محققان را دور هم جمع میکنیم، ایدهها را بدقت بررسی و حوزههای مورد توافق را پیدا میکنیم و حوزههای مورد اختلاف را برجسته میسازیم.»
با این حال محققان در اتاقهای فکر، نخستین کسانی هستند که آثار مداخله شرکتها را میبینند. «ریچل اشتول» یک عضو ارشد در «مرکز استیمسون» در واشنگتن گفته است که توسط حامیان مالی بالقوه، هنگام جلب کمکهایی در مورد تحقیق مشتمل بر کاربرد نظامی پهپادهای مسلح، مورد بازجویی قرار گرفته است. او به یاد میآورد که یکی از حامیان مالی پرسیده بود: «آیا شما میخواهید بگویید پهپادها چیز بدی هستند؟ ما علاقهای به تأمین مالی چیزی که بگوید پهپادها بد هستند، نداریم.»
برگی از اسناد محرمانه بروکینگز دارای عنوان غلطاندازی بوده است: سند چشمانداز شرکتی. در آن فهرستی از 90 شرکت از Aloca گرفته تا Wells Fargo بود که حکایت از یک فایل الکترونیکی عظیم داشت که بروکینگز در مورد حامیان مالی، اهداف و مزایای پیشنهادی آنها نگهداری میکند. این پایگاه داده همراه با هزاران صفحه ایمیل، پیشنهاد پول و صورتجلسههای ملاقات با مدیران شرکتها، نشانگر طرز کار بروکینگز برای حصول اطمینان از نائل آمدن حامیان مالی به اهدافشان است.
این فایلها شامل اولویتهای شرکتها و فهرستی از کمکهای آنان هستند. «جنرال الکتریک» قصد داشت کار بر روی شبکههای راهآهن و برنامههای انرژی پاک را تأمین مالی کند-که هر دو بخشی حیاتی از کسبوکار آن هستند- و بروکینگز نشستی با حضور مدیران جنرال الکتریک و مقامات کاخ سفید و کنگره در یک گردهمایی با محوریت این صنایع ترتیب داد.
در سال 2004 بروکینگز برنامه سیاست کلانشهری خود را برای کمک به توسعه اقتصادی شهرها آغاز کرد. با خروج امریکا از رکود، بروکینگز روابط خود با حامیان شرکتی را در سال 2010 با انتصاب «مارک گوتمان»، لابیگری از «پاتن باگز» به عنوان نخستین مدیر مدیر شرکتهای راهبردی، تحکیم بخشید. او گمارده شده بود تا با شبکهای ملی از رهبران منتخب تجاری و مدنی فعال در حوزه سیاستگذاری و اجرای توسعه کلانشهری همکاری کند.
از آغاز کار، این برنامه دیدگاههای متنوعی از امور شهری از جمله منابع شرکتی، غیرانتفاعی و دولتی را مختلط کرد و آقای «ایندیک» گفت که هرگونه گزارش تدوینشده را در اختیار عموم قرار میدهد. حمایتهای مالی از این برنامه از 4.3 میلیون دلار در سال 2005 به 12.5 میلیون دلار در سال 2013 افزایش یافت که نزدیک به بیست درصد مجموع مخارج بروکینگز در ان سال را پوشش میداد.
K.K.R. نیز پس از آغاز تأمین مالی در سال 2010 برای سرمایهگذاری در املاک و دیگر پروژههای زیرساختی، چهارصدوپنجاه هزار دلار به بروکینگز کمک کرد که قسمتی از آن بابت موافقت این مؤسسه با برگزاری جلساتی برای یک مدیر ارشد K.K.R. با رهبران جامعه فیلادلفیا و دیترویت، محل انجام پروژههای ساختوساز آن شرکت بود. بروکینگز بطور مستقل گزارشی ترتیب داد که روی وبسایت K.K.R. منتشر شد و یکی از پروژههای زیرساختی این شرکت در نیوجرسی را پس از پیشنهاد مدیران آن، تبلیغ میکرد.
شرکت Lennar نیز به شورای راهبری کلانشهری بروکینگز که برای حامیان اصلی این برنامه در جولای 2010 تأسیس شده بود، پیوست. از آن ماه این شرکت مصوبه توسعه مجدد منطقه «هانترز پوینت» در سانفرانسیسکو را برای تبدیل آن به یک منطقه مسکونی، آموزشی و تجارتی دریافت کرد. بروکینگز بعدها این پروژه را یکی از سه پروژه تأثیرگذار سرمایهگذاری در ایالات متحده معرفی کرد. در حالی که این پروژه از ابتدا پیرامون پسماند سمی باقیمانده از کارگاه کشتیسازی سابق، محل بحث و منازعه بود.
همچنین دستکم قسمتی از مبلغ چهارصد هزار دلاری که Lennar به بروکینگز در سال 2010 پرداخت کرده بود از منبع بخش «انرژی خورشیدی خیابانی» این شرکت میآمد که سیستمهای خورشیدی پشتبامی را میفروخت و در همین زمان برنامه کلانشهری بروکینگز نیز تحقیق خود پیرامون صنعت خورشیدی پشتبامی را منتشر کرد.
هیتاچی، حامی بزرگ دیگر پروژه کلانشهری بوده و طی یک دهه گذشته مبلغ 1.8 میلیون دلار به بروکینگز کمک کرده است. اسناد داخلی این اتاق فکر نشان میدهد که بروکینگز، استراتژی بازاریابی و فروش شرکت هیتاچی در ایالات متحده را بررسی کرده است. همچنین گردهماییهای عمومی با شرکت مقامات رسمی رده بالا برگزار کرد و به مدیران هیتاچی اجازه داد تا محصولات خود را در آنها تبلیغ کنند.
وقتی جی.پی. مورگان در سال 2011 کمک مالی چشمگیری به پروژه کلانشهری پیشنهاد داد، بروکینگز «طرح ابتکاری شهرهای جهانی» را با یک لوگوی جدید که آن را پروژه مشترک بروکینگز و جی.پی. مورگان نامید، به راه انداخت. این پروژه بر اساس منافع مشترک میان این دو بانک و اتاق فکر شکل گرفت. بروکینگز میخواست رشد اقتصادی در شهرها را با تشویق تجارت بینالمللی بهبود بخشد و جی.پی. مورگان هم قصد داشت منابع درآمد تازهای از طریق اعطای وام به شرکتهای داخل در بازارهای مشابه، کسب کند.
اتاق فکرهای دیگر همکاری نزدیکتری با شرکتهای تجارتی دارند. شرکت FedEx با «شورای آتلانتیک»-اتاق فکری که بر روابط بینالمللی متمرکز است و درآمدش از 2 میلیون دلار در دهه گدشته به 21 میلیون دلار افزایش یافته است- برای جلب حمایت از توافق تجارت آزاد همکاری می کند. شش ماه قبل از انتشار گزارش شورای آتلانتیک، این اتاق فکر و FedEx از آن به عنوان ابزاری برای لابیگری استفاده کردند.
نمونه دیگر «جنرال اتمیکس» تولیدکننده پهپادهای شکارچی در کالیفرنیا است. چشمانداز فروش این شرکت با فروکش نمودن جنگهای عراق و افغانستان در حال نزول بود. سال 2013 این شرکت از دولت اوباما خواست تا اجازه فروش محصولات آن را به دیگر کشورها صادر کند. در این زمان این شرکت به «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» روی آورد و با اعطای کمک مالی آن، این نهاد مشورتی به مطالعه سیاست پهپادی از جمله صادرات آن پرداخت. هرچند کمکهای جنرال اتمیکس به این اتاق فکر چندان زیاد نبود اما پیمانکاران بزرگ دفاعی امریکا مانند «لاکهید مارتین» و «بوئینگ» در سال 2010 دستکم 77 میلیون دلار به چندین اتاق فکر تزریق پول کردند. در فوریه سال 2015 سرانجام وزارت کشور با وضع مقرراتی امکان فروش پهپاد شکارچی غیرمسلح به امارات متحده عربی، نخستین مشتری خارج از ناتو را صادر کرد.
نویسندگان: اریک لیپتون و بروک ویلیامز
ترجمه و تلخیص: نعیم نوربخش
منبع: نیویورک تایمز