ثبات هژمونیک در استراتژی اقتصادی ـ امنیتی آمریکا
مقاله علمی پژوهشی، دکتر عبداله قنبرلو
تئوری ثبات هژمونیک در روابط بینالملل، از زیرشاخههای مکتب رئالیسم است که طبق آن، جریان منظم و باثبات اقتصاد بینالمللی لیبرال مستلزم مدیریت یک قدرت برتر است. قدرت برتر یا هژمون از یک سو دارای بزرگترین و قویترین قابلیتهای اقتصادی (همراه با سطح بالایی از نیروی نظامی و نفوذ ایدئولوژیک) است و از سوی دیگر، مروج فعال اقتصاد لیبرال در عرصه بینالملل میباشد. طبق تئوری ثبات هژمونیک، از آنجا که عرصه روابط بینالملل، عرصه رقابت و نزاع دولتها (دولت ـ ملتها) بر سر قدرت است و همچنین از آنجا که قدرت پدیدهای نسبی است، جریان آزاد اقتصاد بینالملل نیز تابع معادلات قدرت است و با دست نامرئی تحقق نمییابد. مناسبترین نوع توزیع قدرت نیز توزیع هژمونیک آن است، به گونهای که قدرت هژمون ضمن جلب رضایت دولتهای ضعیفتر بالاخص قدرتهای درجه دوم، به اعمال مقررات اقتصاد لیبرال میپردازد. در تاریخ اقتصاد سیاسی بینالملل، نظم مورد نظر این تئوری دو بار تحقق یافته است: نیمه دوم قرن نوزدهم به رهبری بریتانیا و پس از جنگ جهانی دوم به رهبری ایالات متحده. البته هژمونی ایالات متحده از اواخر دهه 1960 و به تبع آن فروپاشی سیستم نرخ ارز ثابت برتوون وودز با چالش مواجه شده است. از زمان پایان جنگ سرد و گشایش فضای سیاسی بینالمللی، دولت آمریکا فاز نوینی از تلاش برای تقویت مجدد سیستم هژمونیک را آغاز کرده است.