راهبرد تغییر رژیم ایران اشتباه است
نویسنده: دانیل لارسیون؛ مترجم: محمد رهبری
اریک ادلمن و ری تیکن، محقق ارشد شورای روابط خارجی ایالات متحده، اخیرا در مقالهای با نام «انقلاب دیگر در ایران» در مجله foreign affairs از تغییر رژیم در ایران دفاع کرده است. در واکنش به این مقاله، استفان والت، نظریهپرداز برجسته روابط بینالملل و استاد دانشگاه هاروارد، در توئیتی ضمن غلط دانستن ادعاهای مطرح شده در آن، دیگران را به مطالعه مقاله دیگری با نام «تغییر رژیم غلط است» دعوت کرده است. در این مقاله که به قلم دانیل لارسیون نوشته شده است، استدلالهای اصلی مقاله ادلمن و تیکن مورد بررسی و نقد قرار گرفته است:
ریک ادلمن و ری تاکیه، مخفیکاریهای جنگطلبانه و فریبکاریهای رایج را کنار گذاشتند و خواهان تغییر رژیم در ایران هستند. آنها میگویند:
«تغییر رژیم» یک عبارت سمّی و ممنوعه در واشنگتن است. این عبارت تصاویری از جنگ عراق را به ذهن متبادر میکند که در آن ایالات متحده در باتلاقی خودساخته گرفتار شده است. به این دلیل است که کسانی که حامی روش تهدیدآمیز ایالات متحده علیه ایران هستند، به طور معمول به حمایت مخفیانه از تغییر رژیم در ایران متهم میشوند. در واکنش، متهم تقریبا همیشه آن را انکار کرده است. آنها خواهان تغییر رژیم نیستند و تأکید میکنند: ما فقط میخواهیم الیگارشی مذهبی در جمهوری اسلامی تغییر رفتار دهد.
اما چنین تحولی هیچگاه رخ نخواهد داد، زیرا دولت ایران همچنان یک دولت انقلابی باقی خواهد ماند که هیچگاه با ایالات متحده خود را وفق نمیدهد. به همین دلیل است که «تغییر رژیم» یک ایده رادیکال یا بیپروا نیست، بلکه عملگرایانهترین و مؤثرترین هدف سیاست خارجه ایالات متحده در مورد ایران است. در واقع، این تنها هدفی است که به صورت معنیداری شانس کاهش تهدید ایرنیان را دارد.
ادلمن و تاکیه به شدت در اشتباه هستند...، اما مقاله آنها خاصیت رک و راست بودن برای ایده وحشتناک تغییر رژیم در ایران را داراست. نیازی نیست که استدلال آنها را موشکافی کنیم تا بفهمیم که آنها خواهان بیثباتی نظام سیاسی ایران و انقلاب تودهای هستند، چرا که آنها این حرف را از همان ابتدای مقالهشان به ما میگویند. حداقل این که موشکافی نکردن استدلال آنها، باعث صرفهجویی در زمان میشود.
عبارت «تغییر رژیم» یک عبارت سمّی و ممنوعه است که در آن برخی افراد خواهان توصیف سیاستهای تغییر رژیم به صورتی که گفته شد، یعنی ایجاد بیثباتی، هستند؛ اما در حقیقت این موضوع دیگر یک ایده ممنوعه نیست، اگر همچنان در مجله برجسته در شورای روابط خارجه اسرائیل به صورت گسترده حمایت شود. عبارت «تغییر رژیم» کاملا با جنگ عراق مرتبط است، اما انواع دیگری از مداخلات مخرب در امور ملتهای دیگر را نیز تشریح میکند. کودتاهایی که با حمایت آمریکا انجام شده نمونههایی از تغییر رژیم است و آنها بدون نیاز به تهاجم آمریکا، باز هم ترسناک و خطرناک هستند. مداخله در لیبی نوعی دیگری از جنگ تغییر رژیم است که آن کشور را در آشوبی گرفتار کرد که همچنان از آن نجات نیافته است و برای آمریکا باتلاق نیست. این یک تسلای کوچک برای هزاران نفری است که در جنگ قدرت بیپایان از دنیا رفتند. در سوریه، ایالات متحده در تلاشی دیگر برای تغییر رژیم کمک به تأمین سوخت جنگ کرد. آن مورد شکست خورد، اما همچنان جان افراد بیشتری را میگیرد. سابقه ایالات متحده در حمایت از تغییر رژیم، زشت و خونین است و مطمئنا همه چیز را در کشورهایی که در آن مداخله داشته بدتر کرده است. این آیندهای است که حامیان تغییر رژیم برای ایران ارائه میکنند: خشونت، خرابی و مهاجرت اجباری.
ایرانیان، به طرز قابل درکی، نمیخواهند که کشورشان به سوریه یا لیبی دیگری تبدیل شود؛ بنابراین فشار برای تغییر رژیم در کشور آنها هیچ ارتباطی ندارد با آنچه ایرانیان میخواهند یا نیاز دارند. «تهدید ایرانی» موضوعی کاملا اغراقآمیز است زیرا ایران فاقد توانایی تهدید ایالات متحده و همپیمانان ما است؛ بنابراین تغییر رژیم ارتباطی با امنیت بیشتر ایالات متحده ندارد. حامیان تغییر رژیم ایران میخواهند دولت ایران را از بین ببرند زیرا موجودیت آن علیه هژمونی ایالات متحده است و منافع مشتریهای آمریکا در خاورمیانه را تأمین میکند. هیچ یک از اینها دلیل خوبی برای بیثات کردن کشوری با بیش از هشتاد میلیون نفر جمعیت نیست. باز هم، هیچ دلیل خوبی برای تغییر رژیم وجود ندارد زیرا انجام چنین کاری کاملا اشتباه است. تغییر رژیم ایران اشتباه است و کسانی که از آن دفاع میکنند از عملی خطا و شیطنتآمیز دفاع میکنند.
بسیار بعید است که ایالات متحده، مدت کوتاهی پس از حمله به ایران، بتواند باعث تغییر رژیم در ایران شود. اما حتی اگر بتواند، این ایده، ایده وحشتناکی خواهد بود. اگر به منطقه خاورمیانه نگاه کنید، خواهید دید که در کشورهای که دچار تغییر رژیم شدهاند یا برای تغییر رژیم در آن تلاش شده است، تقریبا بدبختترین کشورهای جهان هستند. سقوط نظام سیاسی مردم را در برابر گروههای مسلح تنها میگذارد و جنگ بر سر جابجایی رژیم گذشته، مردم را به سالها زندگی در جهنم محکوم میکند. این امر باعث نمیشود که کشورهای اطراف امنتر شوند، زیرا آنها مجبور خواهند شد تا با هجوم پناهندگان، گسترش سلاح تندروها و افزایش ناامنی در مرزهای خودشان مقابله کنند. بیثباتی در کشورهای همسایه نیز باعث میشود تا برخی از دولتها به منظور تثبیت دایره نفوذ خود، با حمایت از طرفین منازعه، از آب گلآلود ماهی بگیرند. ایران بیثبات و آشفته به بدترین دولتهای منطقه فرصت شرارت میدهد. تمام اینها باعث میشود که نیروهای ایالات متحده در منطقه، بیشتر در خطر قرار گیرند. بسته به این که چه چیزی جایگزین رژیم سابق بشود، ممکن است دولتی بر سر کار بیاید که نسبت به نظام فعلی رفتار خصمانهتری نسبت به ایالات متحده داشته باشد. احتمال این امر زمانی بیشتر میشود که ایالات متحده در درجه نخست مسئول ایجاد هرج و مرج در این کشور باشد.
تجویز ادلمن و تاکیه مبنی بر تغییر نظام در ایران نه تنها وحشتناک است، بلکه نشان میدهد فهم آنها از ایران بسیار ناقص است. آنها تفسیری قدیمی و ایدئولوژیک از دولت ایران دارند که دهههاست که دیگر صحیح نیست. آنها همچنان پافشاری میکنند که دولت ایران یک «دولت انقلابی بدون مرز» است در حالی که این دولت مدتهاست که به یک بازیگر انفعالی و فرصتطلب در منطقه تبدیل شده است که اولویت اصلیش حفظ نظام و امنیت ایرانیان است. مدلی که آنها امروز ایران را توصیف میکنند مانند توصیف اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1970 است که گویی تروتسکی هنوز مسئولیت ارتش سرخ را بر عهده داشته است. بدون شک ادلمن و تاکیه تنشزدایی را هم محکوم میکنند و به همین ترتیت استدلالهای سخت و محکمی را علیه آن مطرح میکنند؛ زیرا این دو نمیتوانند این احتمال را بپذیرند که لولوی انقلابی که در تمام دوران کار خود آن را محکوم کردهاند، دیگر آن چیزی نیست که قبلا بود.
وقتی ادلمن و تاکیه در حمایت از تغییر رژیم صحبت میکنند، احتمالا در مورد مشارکت مخفی جامعه مدنی و اعضای اتحادیههای کارگری صحبت میکنند:
اتخاذ هدف تغییر رژیم چندان هزینهبر نخواهد بود، اما نیازمند برنامه گام به گامی از اقدامات مخفی است تا به کسانی درون جامعه مدنی ایران کمک شود که علیه مشروعیت رژیم مبارزه میکنند. سندیکاهای حرفهای مانند اتحادیههای کارگری و انجمنهای معلمین، در این میان پیشرو هستند که در اعتراض به سیاستها و اقدامات دولت اعتصاب کردهاند و گروههایی دانشجویی که اعتراضاتی را درون دانشگاهها سازماندهی کردهاند.
چند چیز ممکن است برای مخالفان اصلی ایرانی بدتر از ارتباط با عملیات مخفی ایالات متحده باشد و «کمکی» که این دونفر پیشنهاد میدهند برای این گروهها به منزله حکم اعدام است. بهترین کاری که ایالات متحده برای حمایت از جمعه مدنی ایران میتواند بکند آن است که [با لغو تحریمها] جلوی خفه شدن اقتصاد ایران را بگیرد و جلوی بدبختی مردم عادی ایران را بگیرد و بعد از آن هر گونه «کمک» را به طور کلی متوقف کند. نظارهگران تیزبین ایران، هنوز نمیتوانند یا نمیخواهند تصدیق کند که بیشتر ایرانیان دولت ما را بسیار نامطلوب میدانند و از تلاش دائمی ما برای مداخله در کشور آنها در رنج هستند. به همان اندازه که بسیاری از ایرانیان دولت خود را دوست ندارند و آرزوی تغییرات عمیق سیاسی در آن را دارند، به همان اندازه هم علاقهای به حمایت آمریکا از تغییر رژیم در ایران ندارند. اگر تغیرر رژیم «باید توسط خود ایرانیان انجام شود» پس چنین اتفاق نخواهد افتاد و ایالات متحده نیاز به یادگیری نحوه زندگی و تعامل با همین دولت کنونی دارد.