علیرضا میریوسفی در گفت وگو با «اعتماد»: نامه دیپلمات ها برای فشار روانی بر روس ها است
گروه دیپلماسی- معنای نامه اخیر ٥١ دیپلمات ارشد امریکایی به باراک اوباما، رییس جمهور امریکا در ظرف زمانی و پروسه تلاش ها برای پایان دادن به بحران سیاسی در سوریه چیست؟ این سوال و پرسش هایی از این جنس ، محور اصلی گفت و گویی بود که با علیرضا میریوسفی، رییس گروه مطالعات خارومیانه مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه داشتیم.
مشروح این گفت و گو به شرح زیر است :
٥١ دیپلمات ارشد امریکایی با امضای سندی خواهان دخالت نظامی بیشتر امریکا در سوریه شده اند. چرا با وجود گذشت پنج سال از بحران در سوریه و در حالی که بسیاری بر راهکار سیاسی بیش از راهکار نظامی ترجیح دارند باید در این مقطع زمانی شاهد امضای چنین سندی و انتشار آن باشیم؟
به نظر من هدف اصلی در این زمینه، ایجاد فشار روانی بر روس ها برای انجام هماهنگی بیشتر با نیروهای امریکایی در جریان حملات هوایی در سوریه است. به علاوه موضوع سوریه، یک موضوع پیچیده و چند لایه است. در امریکا، لابی ها و گروه های داخلی این کشور و همچنین لابی های وابسته به کشورهای دیگر سعی می کنند تا بر سیاست خارجی امریکا تاثیر بگذارند و آن را به سمت منافع خودشان سوق دهند. سیاست امریکا در مورد سوریه هم در سال های گذشته، یک سیاست یکپارچه و منسجمی نبوده و نیست. مهم ترین تناقضی که در سیاست خارجی امریکا در خصوص سوریه وجود دارد، این است که از یکسو امریکا می خواهد تا به دولت بشار اسد در بحران سوریه دست برتر سوریه برای مدیریت بحران این کشور کوچک ترین کمکی نکرده باشد و از سوی دیگر، مدعی است که می خواهد با گروه های جهادی و تفکیری به ویژه داعش مبارزه کند. نامه اخیر ٥١ دیپلمات امریکایی به رییس جمهور این کشور نیز منعکس کننده همین تناقض است و این نامه تحت تاثیر این لابی ها و فشارهای آنها نوشته شده است. نکته دیگری که در این رابطه مطرح است، بعد روانی و تبلیغاتی این نامه است. بر اساس قطعنامه ٢٢٥٤ قرار بود تا بحران سوریه از طریق مذاکرات سیاسی میان دولت و معارضه سوریه به سوی حل شدن پیش برود ولی این مساله به دلیل کارشکنی و ممانعت کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی پیشرفت زیادی نکرد و این کشورها تلاش کردند در این روند سیاسی توقف ایجاد کنند. این بن بست سیاسی موجب شد تا ائتلاف چهار جانبه و ارتش سوریه به فعالیت های نظامی خود شتاب بخشیده و آن را جلو ببرد. به ویژه آنکه قطعنامه ٢٢٥٤ دو گروه داعش و جبهه النصره را مستثنی کرده است. این مساله نیز موجب نگرانی امریکایی ها شده است. به علاوه امریکا در طول پنج سال گذشته همواره اعلام کرده که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس باید در جنگ های منطقه مشارکت داشته باشند و این گونه نباشد که سربازهای امریکایی در این بحران ها برای منافع این کشورها کشته شده و آنها خود را پشت امریکا پنهان کنند. همین موضوع دستاویز یک بازی تبلیغاتی توسط این دولت ها و به ویژه عربستان شده است و با ادعای آمادگی برای اعزام سرباز به جبهه های نبرد سعی می کنند امریکا را به مداخله نظامی در منطقه و به ویژه سوریه وسوسه کنند. به همین منظور، عربستان یک کمپین نمایشی مبارزه با تروریسم را تاسیس کرد و اعلام آمادگی برای اعزام یکصدهزار سرباز به سوریه را کرد که اقدامات آن فراتر از تبلیغات نرفته است. با این حال، عربستان در ماه های اخیر از طرح B (طرح جایگزین) سخن گفته است و مدعی است که در صورت تداوم این وضعیت می تواند نیروهای رزمی به سوریه اعزام و منطقه پرواز ممنوع ایجاد کند. یکی از انگیزه های این دیپلمات ها می تواند این باشد که از این فرصت استفاده کنند و بدشان نیاید عربستان پس از مدت ها خواسته امریکا را بپذیرد و در این قالب، هزینه اصلی مداخله نظامی در منطقه و سوریه را به گردن این کشورها بیندازد. با این حال در اینکه این کشورها در عمل حاضر به چنین مشارکتی باشند تردید جدی وجود دارد.
در نگاهی کلی تر به ماجرای سوریه چرا باراک اوباما، رییس جمهور امریکا در ٥ سال گذشته از دخالت نظامی وسیع در سوریه سر باز زد؟
سیاست خاورمیانه اوباما از چند پایه تشکیل شده است که مهم ترین پایه آن سیاستی است که جوزف نای به آن سیاست مستحکم سازی می گوید. سیاست مستحکم سازی، یک عبارت نظامی است و به این معناست که هنگامی که شما تعدادی سنگر دارید اما با محدودیت هایی مواجه هستید، هدف نخست حفظ سنگرهای موجود است و می گوید به دنبال فتوحات و درگیری های جدیدی نباشید. این سیاست تفسیرش به این معناست که امریکا نباید وارد درگیری نظامی جدیدی در دیگر نقاط دنیا و به ویژه خاورمیانه شود. هم اکنون بر اساس اسناد امنیت ملی امریکا، امریکا تا به امروز گروه های جهادی را تهدید مستقیم نظامی تلقی نکرده است چراکه اگر امریکا، گروه های تکفیری را تهدید مستقیم تلقی کند، ملزم به ورود جنگ گسترده با آنها خواهد بود. اوباما بر این سیاست پافشاری دارد هرچند که انتقادات بسیاری نسبت به او به خاطر اتخاذ این سیاست به ویژه از سوی متحدان منطقه ای امریکا وارد می شود. متحدان منطقه ای امریکا در سال های گذشته تلاش بسیاری برای وارد کردن مستقیم و گسترده نظامی امریکا در سوریه انجام داده اند ولی موفق نشده اند اما همچنان به تلاش شان ادامه می دهند، چراکه عملادر جبهه نظامی به بن بست خورده اند و تنها راهی که می تواند آنها را از این بن بست خارج کند، حضور نظامی گسترده امریکاست.
آیا انتشار چنین سندی می تواند به تغییر راهبرد دولت اوباما در سوریه در چند ماه باقی مانده از ریاست جمهوری وی منتهی شود؟
من این مساله را بسیار بعید می دانم. یکی از مهم ترین جنبه های نامه این دیپلمات ها، جنگ روانی و ایجاد فشار بر دولت سوریه و متحدانش به ویژه روسیه است. هنگامی که از وزیر امور خارجه امریکا درباره این نامه می پرسند، آقای کری می گوید که نامه مهمی است و باید مورد توجه قرار گیرد. این نامه بیش از هر چیز در امتداد اظهارات وزرای امور خارجه امریکا و عربستان درباره طرح B (طرح جایگزین) و برای امتیازگیری بیشتر است. اینکه امریکایی ها به صورت گسترده وارد جنگ در سوریه شوند، من احتمال حمله مستقیم امریکا به نیروهای دولتی سوریه را در چند ماه آینده زیاد نمی دانم ولی این احتمال نیز وجود دارد که فشارهای سیاسی شان را به طرف مقابل افزایش داده و کمک ها و حمایت های شان را به گروه های مخالف بشار اسد گسترش دهند.
انتشار این نامه به گفته امریکایی ها با در اختیار داشتن امضای ٥١ دیپلمات بی سابقه است. تا چه اندازه تلاشی برای ترسیم سیاست امریکا در دولت رییس جمهور بعدی می دانید؟
قطعا چنین ملاحظه ای هم مدنظر بوده است. کسانی که با ساختار تصمیم سازی در امریکا آشنایی دارند، می دانند که تصمیم سازی و تصمیم گیری در امریکا مراحل پنجگانه ای دارد. ابتدا مساله از سوی اشخاص، گروه ها و لابی ها مطرح می شود. آنها این مساله را به نهادها و موسسات و دانشگاه ها انتقال می دهند. سپس این مساله از طریق اندیشکده ها تئوریزه شده و به سیاستنامه های پیشنهادی تبدیل می شوند. برخی از این سیاستنامه ها در رسانه ها برجسته شده و مورد حمایت قرار می گیرند و در نهایت آن طرح پیشنهادی توسط رییس جمهور، کنگره یا قوه قضاییه به سیاست عملی و قانون تبدیل می شود. این اقدام نیز برای فراهم کردن فضا برای دیپلماسی عمومی و کار پژوهشکده ها و رسانه های گروهی انجام گرفته است که سعی بر جلب نظر و توجه افکارعمومی داشته تا از این طریق به روسیه و سوریه فشار ایجاد کنند و برای سیاست خارجی دولت بعدی امریکا نیز ریل گذاری لازم را انجام دهند. به طور طبیعی، هر فردی که به عنوان رییس جمهور آینده امریکا انتخاب شود، سعی می کند در برخی مسائل مهم و مشکل ساز یک فرآیند تجدیدنظر و بازنگری را به اجرا بگذارد و در این مرحله فعالیت لابی ها و پژوهشکده ها و رسانه ها تشدید می شود تا بر این روند اثرگذاری کنند. این نامه را هم می توان مقدمه بازنگری سیاست ها در دولت آینده امریکا تلقی کرد.
هیلاری کلینتون در تبلیغات خود می گوید که سیاست سختگیرانه تری نسبت به سوریه اعمال خواهد کرد. به عنوان مثال کلینتون گفته است که طرح اعمال منطقه پرواز ممنوع را اجرایی خواهد کرد. سیاست های یک نامزد دموکرات دیگر در سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟
یکی از مطالب و مسائل مشترک در مورد نامزدهای حزب دمکرات وجود دارد، تاکید آنها نسبت بر شعارهای بشردوستانه و حقوق بشری است. البته در یک ماه گذشته اش در این باره بسیار شور شده است به گونه ای که سازمان ملل عربستان را از لیست سیاه ناقضان حقوق کودکان خارج می کند و رژیم اسراییل به ریاست کمیته حقوقی سازمان ملل می رسد که حتی صدای سردبیران نیویورک تایمز را هم در آورد. با این حال، آنچه موجب تفاوت برخی نامزدهای دموکرات می شود، میزان پایبندی آنها به موضوع مداخله بشردوستانه است. سیاستمداران دموکراتی چون هیلاری کلینتون و سامانتا پاور، سفیر و نماینده کنونی امریکا در سازمان ملل از جمله طرفداران این گونه سیاست های مداخله جویانه هستند. هم سابقه حرفه ای و هم سابقه خانوادگی خانم کلینتون نیز موید این مساله است. بیل کلینتون از دولت های مشهور در اقدامات مداخله جویانه و یکجانبه گرایی در مناطق مختلف جهان از جمله بوسنی است. هنگامی هم که هیلاری کلینتون، به عنوان وزیر امور خارجه امریکا فعالیت می کرد، او به همراه سوزان رایس و سامانتا پاور نقش مهمی در مداخله نظامی ناتو در لیبی ایفا کرد. من فکر می کنم که دولت احتمالی هیلاری کلینتون گرایش بیشتری نسبت به دولت کنونی باراک اوباما برای ماجراجویی و اقدامات مداخله جویانه دارد. با این حال، سیاست مستحکم سازی از موانع اصلی کار او است و اگر هم تغییری در سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه به طور اعم و در سوریه به طور اخص صورت بگیرد، تغییری کلان نبوده، بلکه حالتی نمادین خواهد داشت و او مجبور است تا حدود بسیاری به سیاست اوباما پایبند باشد.
اخیرا جنگنده های روس محلی را که گفته می شود محل حضور معارضه مورد حمایت امریکا بوده است بمباران کرده اند. این اقدام با اعتراض شدید امریکا روبه رو شده است. با توجه به ادامه روند تجهیز مخالفان توسط قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای چگونه می توان انتظار پایان بحران را داشت؟
سوریه از نظر سرزمینی منطقه کوچکی است که صدها گروه معارض در یکدیگر تنیده شده اند. همین مساله موجب شده است تا امکان تمایز آنها چه از نظر جمعیتی و چه از نظر سرزمینی امکانپذیر نباشد. در قطعنامه ٢٢٥٤ نیز میان جریان معارضه و گروه های تروریستی تفکیک های قائل شده اند ولی برخی گروه های وابسته به داعش و جبهه النصره با تغییر نام می خواهند به فعالیت های خود ادامه داده و مورد حمله قرار نگیرند. تفکیک گروه های تروریستی از معارضه نیز یکی از گره ها و مسائل اختلافی میان امریکا و متحدانش با طرف مقابل است. از سویی، همانطور که گفتید، روند تجهیز مخالفان از سوی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای ادامه دارد و این نشان می دهد که برخی همچنان به راهکار نظامی دل بسته اند. آنچه اهمیت دارد و مهم است، این است که راه حل سیاسی از شعاری زبانی به باوری عینی میان بازیگران و قدرت ها تبدیل شود. تا هنگامی که راه حل سیاسی شعار باشد و به باور تبدیل نشود، چشم انداز روشنی برای حل بحران سوریه وجود نخواهد داشت.
سیاست نظامی امریکا و روسیه در سوریه تا چه اندازه قابل هماهنگی است؟
با تصویب قطعنامه ٢٢٥٤ امیدواری های خوبی ایجاد شد تا راه حل منصفانه سیاسی در کوتاه مدت به وجود آید و تا پایان سال ٢٠١٦ چند گام اولیه پیش بینی شده در این قطعنامه اجرا شود. با این وجود، برخی کشورها همچنان بر طبل جنگ و خشونت و راهکار نظامی کوبیدند و البته موفق شدند تا با اعمال سیاست های تاخیری و تخریبی، ضرباهنگ همکاری را کند و روند مذاکرات سیاسی را متوقف سازند. هم اینک متاسفانه در سوریه راه حل سیاسی با بن بست هایی روبه رو شده است و این منجر به این شده تا هر دو طرف به اقدامات نظامی روی بیاورند و عملیات های نظامی شان را افزایش دهند. شاید نامه ٥١ دیپلمات امریکایی به رییس جمهور امریکا نیز انعکاسی از این بن بست و درخواستی برای تجدیدنظر در این باره باشد و به دنبال فشار روانی بر روسیه برای هماهنگی بیشتر با نیروهای امریکا در انجام این حملات هستند.
دخالت نظامی بیشتر امریکا علیه بشار اسد در سوریه تا چه اندازه می تواند به تغییر میدان سیاسی سوریه هم منتهی شود؟
هرچند این سناریو خیلی محتمل نیست، در صورت وقوع موجب افزایش پیچیدگی ها در سوریه خواهد شد. این کار دستیابی به راه حل در بحران سوریه را دشوارتر کرده و کمکی به حل ماجرا نمی کند. حتی این مساله می تواند مسائلی چون آتش بس و ارسال کمک های انسان دوستانه را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال من حضورگسترده و درگیری مستقیم امریکا در سوریه را تا پایان سال ٢٠١٦ چندان محتمل نمی دانم.
روزنامه اعتماد، شماره 3556 به تاریخ 31/3/95، صفحه 10 (دیپلماسی)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3380149