مجله تخصصی مطالعات آمریکا

مقالات علمی پژوهشی و پایان نامه های روابط بین الملل و سیاست خارجی

مجله تخصصی مطالعات آمریکا

مقالات علمی پژوهشی و پایان نامه های روابط بین الملل و سیاست خارجی

مجله تخصصی مطالعات آمریکا

بایگانی

آخرین نظرات

پیوندها

طه اکرمی؛ دانشجوی دکتری مطالعات آمریکا، دانشگاه تهران

در پی انتخابات ماه نوامبر سال 2016 آمریکا، آنچه که از آن به‌ عنوان "شوک نوامبر" یاد می‌کنند، روی داد و دونالد ترامپ که بنا بر نظرسنجی‌ها شانس کمتری برای پیروزی نسبت به هیلاری کلینتون داشت، به‌ عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شد. در این انتخابات، ترامپ توانست با کسب کمتر از 25 درصد آراء مردم آمریکا و درحالی‌که رأی مردمی کمتری نسبت به خانم کلینتون داشت، ولی صرفاً به دلیل برتری در آراء الکترال، رئیس‌جمهور این کشور شود که بررسی این مسئله در حیطه نوشتار حاضر نیست. تحلیل پیش رو سعی خواهد کرد علل و زمینه های پیروزی ترامپ را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد.

1.      از مهم‌ترین علل پیروزی ترامپ در این انتخابات، بحث "تغییر" بود. باید توجه داشت که قدرت در آمریکا، به تناوب، بین دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در حال جابه‌جایی است. استراتژی ترامپ، دور کردن خود از این دو حزب بود. به عبارتی ترامپ، به‌نوعی، نگاه سومی به سیاست است. او بیان کرده بود که به دنبال کمک به مردم فقیری است که تاکنون توجهی به آن‌ها نشده است. به‌طور کلی، هنر ترامپ این بود که شعار تغییر را از کمپ دموکرات‌ها به کمپ خود آورد و این امر، نقش کلیدی در پیروزی آقای تترامپ داشت. شاید سندرز تنها کسی بود که شعاری مشابه تغییر داشت و لذا سندرز گزینه مناسب‌تری نسبت به خانم کلینتون برای دموکرات‌ها محسوب می‌شد. این شعار باعث جلب آراء متخاصم و کسانی که هیچ‌یک از احزاب و سیستم حکمرانی آمریکا را قبول نداشتند به سمت ترامپ گردید. وی با این شعار، بر موج نارضایتی مردم سوار شد و  پیروز انتخابات گردید.

2.      اشتغال نیز موضوع قابل‌ توجهی در انتخابات آمریکا بود. ترامپ اعلام کرده بود که موانع اشتغال مانند مسلمانان، مهاجران و مکزیکی‌ها را از آمریکا بیرون خواهد کرد. از طرفی، بزرگ‌ترین نقطه ضعف اوباما، ناتوانی‌اش در ایجاد زیرساخت‌ها برای به‌کارگیری کارگران در طرح‌هایی مانند راه‌آهن، پل و جاده‌سازی  و هواپیماسازی بود؛ ترامپ با استفاده از این مسئله، بر روی برنامه‌هایی تمرکز کرد که این دست نیروهایِ آماده بکار[1] را جذب می‌کند.

3.      سفید بودن کارنامه سیاسی ترامپ نیز بسیار حائز اهمیت است. ترامپ آدم ثروتمندی است و این موضوعی نیست که آمریکاییان آن را الزاماً بد بدانند. او فردی موفق محسوب می‌شود که کتاب‌هایی نیز در این ‌باره نوشته است. این کارنامه به ترامپ اجازه داد تا خود را به ‌عنوان شورشگر علیه نخبگان آمریکا و جهانی‌شدن مطرح سازد. صحبت‌های او علیه باز شدن مرزها، تجارت آزاد، مهاجرت و پیمانهای تجاری امریکا با دیگر کشورها همگی نشان از این موضوع دارند. به نظر ترامپ این عوامل باعث نادیده گرفته شدن خیلی از آمریکایی‌ها شده است. این موضوع باعث جستجوی بیشتر در مورد وی در گوگل و جذابیت بیشتر یک گزینه گمنام در سیاست، برای مردم نیز گردیده بود. ترامپ بیش از 55% از محبوب‌ترین جستجوها در گوگل را از آن خود کرد.

4.      میراث بحا مانده از دوران ریاست جمهوری بوش پسر نیز عاملی بود که توان عمل به وعده‌های انتخاباتی اوباما را از او گرفت و ترامپ را پیش انداخت. اوباما نتوانست در زمینه سیاست داخلی و حتی خارجی، قوی عمل کند؛ چرا که مشغول اصلاح و بهبود ویرانه‌های بر جای مانده از بوش پسر بود. در این میان، ترامپ با شعار تغییر و با اولویت سیاست داخلی، اقتصاد و ساختن آمریکایی بزرگ و همچنین بازگشت اقتدار به آمریکا، ظهور کرد. او با بیان اینکه بخش زیادی از هزینه‌های آمریکا در خارج از کشور و برای سایر کشورهاست، در نظر دارد که نیروهای نظامی را به کشور باز گرداند؛ مگر آنکه، کشورهای میزبان، هزینه نیروهای نظامی آمریکا را بپردازند. این نیز از علل مهم برتری ترامپ در انتخابات محسوب می‌شود.

5.      با بررسی آراء انتخاباتی، مشخص می‌شود که سفیدپوستان عامل اصلی پیروزی ترامپ می‌باشند. خصوصاً سفیدپوستانی که دارای سواد پایین‌تر و درآمد کمتری می‌باشند. با این‌ حال 43 درصد از سفیدپوستانِ تحصیل‌کرده در کالج‌ها و 23درصد از غیرسفیدپوستانِ تحصیل‌کرده در کالج‌ها نیز به نفع ترامپ رأی دادند که خود موفقیت زیادی برای ترامپ محسوب می‌شود. این دسته از افراد، پس از شعارهای نژادپرستانه و پوپولیستی ترامپ، حس منزوی شدن و از دست دادن کشور خود به آن‌ها دست داد و لذا در انتخابات مشارکت بالایی به نفع ترامپ داشتند. حال‌ آنکه گروه‌های حامی کلینتون ازجمله سیاه‌پوستان، مشارکت بالایی نسبت به سال 2012 نداشتند. به‌طور کلی، انتخاب ترامپ به ‌عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا را می‌توان نتیجه روند هویت گرایی در آمریکا نیز دانست. ترامپ نماینده مردان سفیدپوست میان‌سال به بالای آمریکایی بود که در موضع‌گیری‌هایش نیز به برتری شهروند آمریکایی تأکید کرد و وعده داد جایگاه آمریکا و شهروندان آمریکا را به رتبه اول جهان برساند. او به ‌طور مستمر تلاش کرد هویت گرایی آمریکایی‌ها را تحریک کند و بر اساس گفتمان نژادپرستانه و دگرستیزانه، طبقه سفیدپوست مرد میان‌سال به بالای آمریکا را به واکنش وا‌دارد.

6.      ادبیات سیاسی ترامپ و تحقیرهای او، باعث برند شدن او و جلب ‌توجه مردم شد. به ‌عنوان‌ مثال عباراتی چون " هیلاری حقه‌باز" و یا "مارکو کوچولو" باعث این برند سازی شد. او نوعی کمدی توهین به راه انداخت. ترامپ با این نوع صحبت‌ها خودش را توانست از سایر نامزدها جدا سازد. او حتی تمامی قوانین سیاسی را از طریق  حملات شخصی به دیگران نقض کرد. همچنین بی‌پروایی او در این صحبت‌ها و حتی در وعده‌های انتخاباتی‌اش، در زمره این علل محسوب می‌شود. برخلاف خانم کلینتون که تلاش می‌کرد محتاطانه صرفاً وعده‌هایی بدهد که بتواند به آن‌ها عمل کند، ترامپ به‌راحتی وعده‌ها و شعارهایی داد که تاکنون از برخی از آن‌ها بازگشته است. از این‌ دست شعارها، که به برندینگ وی کمک زیادی کرد می‌توان به بحث دیوار کشیدن در مرز آمریکا و مکزیک، محدود کردن ورود مهاجران، استفاده از بمب اتم و پاره کردن برجام اشاره کرد.

7.      جیمز کومی، رئیس اف.بی.آی که در آخرین روزهای انتخابات، صحبت‌هایی در مورد ایمیل‌های تازه پیداشده کلینتون مطرح کرد، باعث کاهش آراء کلینتون در شرایطی که فرصتی نیز برای جلب اعتماد مجدد مردم نبود، گردید. شاید اشتباه کلینتون این بود که خیلی زود نقاط ضعف ترامپ را مطرح کرد و او فرصت دفاع از خود و یا کمرنگ کردن آن اتهامات را با تمسخر کردن و یا با مطرح کردن سایر مسائل و حتی اتهامات علیه کلینتون و لذا جلب مجدد آراء خود داشت. اما ترامپ این اتهامات را در آخرین لحظات انتخابات مطرح کرد و لذا کلینتون چنین شانسی را نداشت. نکته دیگر اینکه موارد مطرح‌شده از سوی کلینتون عمدتاً مربوط به فساد اخلاقی ترامپ بود که شاید اهمیت چندان زیادی در بین مردم نداشت. اما ترامپ کلینتون را به نقض امنیت ملی و قوانین کشور متهم ساخت که اهمیتی دوچندان داشت. همچنین ترامپ، کلینتون را به نداشتن اولین شرط مسئولیت، یعنی سلامت جسمی متهم کرد که این موضوع پس از ضعف و بیماری کلینتون پررنگ‌تر گردید. لذا ترامپ در این مورد توانست بهتر عمل کند.

8.      وفاداری ایالت‌های جمهوری‌خواه به ترامپ و جذب شدن ایالت‌های ساحلی به ترامپ نیز از دیگر مسائل مهم در این زمینه است. ایالت‌های جنوبی و شرقی و حتی شمالی آمریکا عموماً به ترامپ رأی دادند. علت حضور بیشتر تبلیغاتی ترامپ، ضعف عملکرد کلینتون و وفاداری جمهوری‌خواهان و مشارکت بالای آن‌ها، علی‌الخصوص سفیدپوستان در این ایالت‌ها است. از جمله این ایالت‌ها می‌توان به میشیگان، اوهایو، ویسکانسین، پنسیلوانیا و حتی تگزاس اشاره کرد.

9.      علت مهم دیگر، بحث محتوای تبلیغاتی ترامپ با توجه به هرم نیازهای مازلو است. به اعتقاد مازلو، نیازهای آدمی از یک سلسله‌ مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می‌گیرد. هنگامی‌که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به‌ جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله‌ مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند. در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه قرار داده‌شده‌اند که به ترتیب عبارت‌اند از:

1.       نیازهای زیستی: نیازهای زیستی در اوج سلسله‌مراتب قرار دارند و تا زمانی که قدری ارضا گردند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی نیازهای آدمی برای حیات خودند؛ یعنی: خوراک، پوشاک، غریزه جنسی و مسکن. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیت‌های بدن به حد کافی ارضاء نشده‌اند، عمده فعالیت‌های شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیه نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد؛

2.      نیازهای امنیتی: نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهای اساسی است؛ به‌ عبارت‌ دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل می‌شود؛

3.      نیازهای اجتماعی: یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی‌که نیازهای اجتماعی اوج می‌گیرد، آدمی برای روابط معنی‌دار با دیگران، سخت می‌کوشد؛

4.      احترام: این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل می‌شود. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب ‌توجه و مطرح‌ شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود؛

5.      خودشکوفایی: یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه می‌خواهد باشد. همان‌طور که مازلو بیان می‌دارد: "آنچه انسان می‌تواند باشد، باید بشود".

طبق این موارد، انسان ابتدا از پایین‌ترین سطح شروع می‌کند (نیاز زیستی) و سپس به مراحل بعدی می‌رود. به ‌عنوان ‌مثال اگر انسان گرسنه باشد، به دنبال بهبود تلفظ زبان فرانسوی‌اش (خودشکوفایی) نخواهد رفت. اگر مردم نگران امنیت، امنیت اقتصادی و شغل باشند آن‌ها مسلماً به مواردی در سطوح بالاتر چون عشق، احترام و ... فکر نخواهند کرد. شعار انتخاباتی ترامپ، "بزرگ کردن مجدد آمریکا" دقیقاً به همین موضوع اشاره می‌کند و نیاز به بازگشت امنیت و همچنین به ‌نوعی احترام را به آمریکا مطرح می‌سازد. حال‌آنکه شعار کلینتون "باهم قوی‌تر" در سطح خودشکوفایی و عشق و ... است که بسیار سطح بالایی از این هرم است. شعار کلینتون بیشتر شبیه داستان‌های رومئو جولیتی است. لذا اعتماد مردم به ترامپ طبیعی به نظر می‌رسد.

10.  موضوع بعدی در همین راستا، بحث نحوه داستان‌پردازی هر یک از این دو نامزد در انتخابات است. کلینتون داستانی را مطرح ساخت که خود، محور آن است؛ بدین معنی که بیشتر در مورد انتخاب کاندیدای باصلاحیت، که  بیشتر خودش است، می‌باشد. همچنین داستان کلینتون در مورد همکاری با هم در شرایطی است که اوضاع مرتب است. حال‌آنکه ترامپ فضایی را تصویر می‌کند که آمریکا در تهدید است و خطر در نزدیکی آن است. ازجمله خطراتی که ترامپ تصویر می‌کند خطر تروریسم، خطر از بین رفتن شغل‌ها و خطر ورود مهاجران است. که در این داستان، منجی‌ای به نام ترامپ می‌تواند آمریکا را از این خطرات نجات دهد. داستان ترامپ تهدیدی را نشان داد و سپس یک فرصت و نهایتاً راه‌حل آن را نشان داد. تهدید وی شامل دنیایی است که می‌خواهد نحوه زندگی آمریکایی‌ها را تغییر دهد و راه‌حل او، بزرگ کردن مجدد آمریکا است. او حتی قربانیان و مجرمین را نیز نشان داد. قربانیان این داستان کارگران یقه آبی که شغل خود را ازدست‌ داده‌اند می‌باشند. مجرمین نیز مهاجران مکزیکی، چین و نخبگان آمریکایی­اند. راه‌حل او نیز، ساخت دیوار و یا پاره کردن پیمان‌ها است. قهرمان هم کسی نیست جز دونالد ترامپ. لذا به نظر می‌رسد این داستان جذابیت بیشتری برای مردم آمریکا داشته است.

11.  نوع تبلیغات ترامپ نیز از دیگر نکات حائز اهمیت است. دونالد ترامپ مباحثه‌ها و تبلیغات رادیویی را که از آن تحت عنوان "گفتگوی رادیویی[2]" یاد می‌شود، در زمره برنامه‌های اصلی تبلیغات خود قرار داده بود. مخاطبان این برنامه‌ها نیز عموماً افراد بالای 50 سال، حاشیه‌نشینان و افرادی است که بیشتر با وسیله نقلیه و به طبع آن با رادیو سروکار دارند. لذا این موضوع از علل اصلی کسب رأی این افراد توسط دونالد ترامپ محسوب می‌شود. همچنین در اینجا باید به نقش رسانه‌هایی چون فیس‌بوک و توییتر اشاره کرد. این کانالهای ارتباطی و شبکه های اجتماعی که در آن می‌توان هر موضوعی را بدون بررسی صحت آن منتشر کرد، به دونالد ترامپ این امکان را می‌دادند که گفته‌ها و داستان خود را آن‌طور که مایل است پیش ببرد و منتشر سازد.

12.  همچنین شاید حضور گری جانسون و ژیل استین نیز از سایر این علل محسوب شود. آن‌ها بیشتر توانستند رأی دموکرات‌ها را به خود جذب کنند.

با توجه به موارد فوق الذکر به نظر می‌رسد ترامپ پایگاه قابل توجهی در بین مردم آمریکا ندارد و برخی از رأی‌های او به دلیل نارضایتی مردم از سیستم حاکمیتی آمریکا و ضعف عملکرد خانم کلینتون می‌باشد. لذا می‌توان پیش بینی کرد که با توجه به اینکه ترامپ از برخی برنامه‌های اعلامی خود عقب‌نشینی خواهد کرد، در آینده نه چندان دور نارضایتی عمومی از وی شکل خواهد گرفت و در صورت اعلام و معرفی یک کاندیدای مناسب از سوی دموکرات‌ها، امکان پیروزی آن‌ها در دوره بعدی وجود خواهد داشت.


 

[1]Shovel Ready

[2]Talk Radio

منبع: http://www.usrin.com/

۹۵/۱۰/۱۴
اسفندیار خدایی

طه اکرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">