مجله تخصصی مطالعات آمریکا

مقالات علمی پژوهشی و پایان نامه های روابط بین الملل و سیاست خارجی

مجله تخصصی مطالعات آمریکا

مقالات علمی پژوهشی و پایان نامه های روابط بین الملل و سیاست خارجی

مجله تخصصی مطالعات آمریکا

بایگانی

آخرین نظرات

پیوندها

نویسنده: عباس ترابی، کارشناس ارشد مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران

نظام جمهوری اسلامی ایران، بعنوان نظامی برآمده از دل یک انقلاب مردمی؛ در طول ۳۷ سال گذشته، به سبب آرمان گرایی نهفته در ذات انقلاب خویش و تداوم ارزشهای انقلابی در طول نزدیک به چهار دهه از حیات سیاسی خود، همواره پشتیبان ملتهای زجر کشیده و مظلوم در سرتاسر این کره خاکی بوده است. بنابراین، اصول سیاست خارجه چنین نظامی، از همان روزهای نخست پایه گذاری اش بر مبنای، آرمانهایی چون حمایت از مستضعفین و دستگیری از مظلومان جهان، بالاخص، مساعدت به محرومین جهان اسلام و مبارزه با مستکبرین (دیکتاتورهای) گردن کش منطقه ای و جهانی قرار گرفته است.
اما به نظر می رسد، در طول حیات نظام برآمده از انقلاب، سیاستهای به اجرا گذاشته شده در سپهر سیاست خارجه از سوی دولتهای مختلفی که در این مدت مصدر امور بوده اند؛ بر میزان و جهت گیری آرمانگرایانه مورد اشاره در ذات سیاست خارجه کشور، تأثیرات غیر قابل انکاری داشته اند. بطوری که گاهی این ایده آلیسم توأم با عقلانیت و عملگرایی بوده است؛ یعنی همزمان با توجه به اوضاع داخلی کشور، تنگناها و اقتضائات سیستم بین الملل نیز مد نظر قرار گرفته و زمانی دیگر با به روی کار آمدن دولتی با سیاستهای متفاوت، سهم عقلانیت در آرمانگرایی تا حدودی کاهش یافته و به سمت آرمانخواهی احساسی بدون در نظر گرفتن اوضاع و شرایط خارجی حرکت نموده و تنها در امتداد سیاست داخلی پیش رفته است. لذا در دوره هایی که آرمانگرایی عقلانیت محور بر عرصه سیاست خارجه کشور حکمفرما بوده؛ شاهد سیاست خارجه ای مبتنی بر چهار اصل «عزت، حکمت، مصلحت» و کنار نیامدن با ظالم بوده ایم؛ اما در دوره هایی که آرمانگرایی احساسی بر سیاست خارجه کشور حاکم بوده، اصول بنیادین ذکر شده سیاست خارجه، کمتر مد نظر و مداقه قرار گرفته است. بطور مثال، ایجاد و تعمیق روابط گسترده دیپلماتیک، استراتژیک، اقتصادی ، سیاسی، امنیتی، بهداشتی، فنی و در یک کلام، روابط همه جانبه ی جمهوری اسلامی ایران با کشور جمهوری سودان، نمونه ای از نقض آشکار این اصول مسلم سیاست خارجه ای ایران در دوران حاکمیت آرمانگرایی احساسی بوده است.

جمهوری اسلامی ایران همواره در طول بیست و شش سال گذشته، یعنی از زمان روی کار آمدن «عمر حسن احمد البشیر» رهبر نظامی جمهوری سودان، در راستای سیاست تماس با ملتها بجای دولتها، از هیچ کوششی در راه کمک به ملت مظلوم سودان دریغ ننموده است‌. اما به دلیل اینکه، در نظام روابط بین الملل، هیچ کشوری بدون برقراری روابط دوستانه و دیپلماتیک با رهبران سایر کشورها، نمیتواند به مردم کشورهای مورد نظرش کمک و مساعدت نماید؛ لذا، کشورمان در کنار کمک های همه جانبه بشر دوستانه به ملت سودان، لاجرم، از هیچ کوششی برای حمایت از حاکمان این کشور نیز فروگذار نبوده است. اما باید در این میان، به این نکته ظریف نیز توجه داشت؛ که آیا حکومتهایی همچون جمهوری سودان، اصولا در دایره دکترین سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران جهت برخورداری از چنین حمایتهایی قرار دارند یا خیر؟

آنچه از دیدگاهها و نقطه نظرات نظریه پردازان سیاست خارجه کشورمان، در خصوص اصول و بنیانها و دکترین سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران برداشت می شود؛ می توان به چهار اصل «عزت، حکمت و مصلحت» و کنار نیامدن با ظالم اشاره کرد؛ که به نظر می رسد، برقراری روابط گرم و دوستانه همه جانبه با حکومت میلیتاریستی جمهوری سودان و حمایت بی دریغ از شخصی چون سرهنگ عمر حسن احمد البشیر، منطبق با سیاستهای ذکر شده نبوده و در دراز مدت این امکان وجود دارد که این گونه اقدامات منجر به این مسئله شود که سایر ملل دنیا، بخصوص جهان اسلام، در صداقت گفتار و کردار (سیاستهایی اعلانی و اعمالی) نظام جمهوری اسلامی ایران در حمایت از ملتهای مظلوم، دچار شک و تردید شوند.

در حقیقت، حمایت از چنین نظامهایی نه تنها به اعتبار و حقانیت جمهوری اسلامی ایران نخواهد افزود؛ بلکه حیثیت نظام را لکه دار نیز خواهد کرد. چرا که عمر البشیر، از همان آغاز یعنی از ماه ژوئن سال ۱۹۸۹ میلادی که طی یک کودتای نظامی - البته با حمایت جبهه ملی اسلامی سودان به رهبری دکتر حسن الترابی - نخست وزیر منتخب مردمی و قانونی وقت یعنی صادق المهدی را برکنار کرد؛ تمام سعی و توان خویش را بکار گرفت تا با مشت آهنین بر کشورش حکومت کند. در حالیکه، سودان بعنوان کشوری خسته از جنگ های داخلی بیش از هر چیز به امنیت، ثبات، غذا و دارو احتیاج داشت؛ تا یک حکومت نظامی.

عمر البشیر، تنها یک دهه پس از روی کار آمدنش، یعنی در ماه دسامبر ۱۹۹۹ میلادی، علیه متحد سابق خویش دکتر حسن الترابی رهبر جبهه ملی اسلامی سودان - که در آن زمان ریاست پارلمان سودان را بر عهده داشت - دست به کودتای نظامی دیگری زد و وی را از سمتش برکنار، دستگیر و روانه زندان نمود. عمر البشیر که در این هنگام همزمان درگیر جنگ دارفور نیز بود؛ در مواجهه با بحران دارفور نیز، همچون سایر موارد دست به اقدام نظامی زد و با این کار بحران مذکور جنبه بین المللی بخود گرفت. به گونه ای که، در سال ۲۰۰۴ میلادی وی اقدام به پاکسازی قومیتی غیر عرب در منطقه کرد؛ و باعث شد تا دویست هزار نفر در این میان جان خود را از دست بدهند.

چنین اقدامات غیر انسانی، که از وی چهره یک جنایتکار جنگی را به نمایش گذاشت؛ موجب شد تا در نهایت پس از چند سال پیگیری سازمان های حقوق بشری، وی بعنوان اولین حاکمی که هنوز در رأس قدرت قرار داشت؛ از سوی دادگاه بین المللی کیفری لاهه در سال ۲۰۰۹، به اتهام ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در دارفور، محکوم و تحت پیگرد قضایی بین المللی قرار گیرد. اما متاسفانه، دستگاه دیپلماسی کشورمان با این وجود، همچنان به حمایت های مادی و معنوی از وی ادامه داد. چنان چه، در ماه مارس همان سال (۲۰۰۹) میلادی، که سران اتحادیه عرب در پایان نشست خود در دوحه، پایتخت قطر، حکم دادگاه لاهه را در خصوص بازداشت عمر البشیر غیر قانونی دانسته و از وی حمایت کردند؛ ایران نیز همزمان به دفاع تمام قد از این مجرم بین المللی برخاست و همردیف با اتحادیه محافظه کار عرب، و همسو با حکومتهای غیر دموکراتیک منطقه در کنار البشیر قرار گرفت و از وی حمایت کرد.

نکته قابل توجه دیگر اینکه در این اثنا، به فاصله چندین ماه بعداز حمایت ایران و اتحادیه عرب از عمر البشیر، دستگاه دیپلماسی کشور که تحت سیطره آرمانگرایان احساسی بود؛ از اتحادیه عرب درخواست نمود تا بعنوان عضو ناظر در این گروه پذیرفته شود. حال باید دید، آیا درخواست عضویت در چنین اتحادیه ای، گامی بود در راستای دکترین «تعامل سازنده» که بنا به گفته منوچهر محمدی (معاونت پژوهش وقت وزارت امور خارجه)، می خواست با اتخاذ سیاستی فعال، پویا، تأثیرگذار و جهت دار که با شناخت دقیق معادلات سیاسی، ایران را به یک بازیگر قدرتمند در صحنه روابط بین الملل و منطقه تبدیل کند؛ یا اینکه ایران را در ردیف حکومتهای غیر دموکراتیک عربی قرار دهد؟

اما باید دید آیا واقعا عمر البشیر ارزش این حمایت همه جانبه را داشت؟ آیا حمایت از وی آنقدر ضروری بود که منجر به کنار گذاشته شدن اصول سیاست خارجی برآمده از انقلاب اسلامی شود؟ در یک نگاه اجمالی و مختصر به اقدامات متقابل جمهوری سودان و شخص البشیر در قبال ایران، می توان به این سوالات پاسخ داد.

عمر حسن احمد البشیر، حاکم سودان، پس از اینکه سالهای سال از همراهی و مساعدت همه جانبه کشورمان برخوردار شد؛ با شروع جنگ داخلی یمن در آغازین ماههای سال ۲۰۱۵ میلادی و شکل گیری ائتلاف عربی «طوفان قاطع» به رهبری عربستان سعودی، و به طمع دلارهای نفتی وعده داده شده از سوی این کشور، در اواخر ماه مارس سال ۲۰۱۵ میلادی طی یک اقدامی غیر معمول، با در اختیار گذاشتن تعداد ۴ هواپیمای نظامی و تعداد ۶۰۰۰ نیروی پیاده برای جنگ با حوثی های یمن - که مورد حمایت معنوی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز بودند - در کنار عربستان ایستاد. در حقیقت، سودان با این اقدام حلقه انفصال خود را پس از تعطیلی کلیه مراکز فرهنگی ایران به بهانه تبلیغ مذهب شیعه در کشورش و اخراج کلیه مبلغان فرهنگی ایرانی در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۴ میلادی، گسسته تر کرد و در عوض حلقه اتصالش به عربستان سعودی را محکم تر نمود.

و حالا در ابتدای سال جاری میلادی (۲۰۱۶)، به دنبال قطع روابط دیپلماتیک عربستان با ایران - در پی به شهادت رسیدن آیت الله شیخ نمر باقر النمر، روحانی بزرگ شیعه توسط دولت عربستان سعودی که موجبات برگزاری تظاهرات اعتراض آمیز گسترده شیعیان در سرتاسر جهان و بخصوص در ایران نیز شد و سبب ساز حمله و آتش زدن سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد توسط معترضان نیز گردید - سودان، پس از بحرین، سومین کشوری است که از عربستان حمایت بعمل آورده و به دنبال قطع روابط دیپلماتیک عربستان و بحرین با ایران، سفیر ایران را از پایتخت کشورش اخراج و روابط دیپلماتیک خود با تهران را قطع می کند.

حال به نظر می رسد، جهت مطالعه آسیب شناسانه سیاست خارجه کشور در طول دهه های گذشته و عدم تکرار اشتباهات تکنیکی و راهبردی در آینده، پاسخ به سوالات زیر اساسی باشد:
۱- آیا سیاست آرمانگرایانه تماس با ملتها بجای دولتها - در مورد بخصوص سودان - نوعی آرمانگرایی عقلانیت محور بوده و یا احساسی؟
۲- آیا پیگیری اینگونه سیاستها منجر به تقویت نیروهای داخلی سودان مثل جبهه ملی-اسلامی و یا در کل ملت محروم سودان شده است؛ و یا اینکه، به تقویت رژیم نظامی حاکم بر این کشور کمک نموده است؟
۳- آیا سیاستهای این چنینی، اسباب تغییر رویه سیستم سیاسی حاکم بر سودان شده و آنها را برای انجام حرکتهای اصلاحی سوق داده است؛ و یا اینکه موجبات فرصت طلبی و سواستفاده آنان را فراهم کرده است؟

در پایان به نظر می رسد؛ در وضعیت کنونی و با کسب تجربه تلخ حمایت احساسی از سودان، دولت منتخب جدید ایران که دو سال از روی کار آمدنش می گذرد؛ نیازمند بازنگری جدی در سیاست حمایت از نهضت ها و جنبش های آزادی بخش در کشورهای اسلامی است. یعنی با بکارگیری سیاست خارجه آرمان گرای عقلانیت محور و عملگرا، بجای سیاست آرمانگرای احساسی، بگونه ای عمل نماید تا حمایت از حرکتهای آزادی بخش در میان ملل مسلمان، منجر به حمایت از رژیم های مستبد حاکم بر آن کشورها نگردد. چرا که، بنا به گفته بسیاری از اندیشمندان سیاست بین الملل، در جهت حفظ منافع ملی، لزومی ندارد که سیاستهای اعلانی دولتها با سیاستهای اعمالی شان در سیاست خارجه یکی باشد.

۹۵/۰۴/۰۶
اسفندیار خدایی

عباس ترابی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">