مجله تخصصی مطالعات آمریکا

مقالات علمی پژوهشی و پایان نامه های روابط بین الملل و سیاست خارجی

مجله تخصصی مطالعات آمریکا

مقالات علمی پژوهشی و پایان نامه های روابط بین الملل و سیاست خارجی

مجله تخصصی مطالعات آمریکا

بایگانی

آخرین نظرات

پیوندها

۱۰۶ مطلب با موضوع «چین» ثبت شده است

✍ اسفندیار خدایی

🌿 تهاجم روسیه به اوکراین در میانه راه است و قضاوت درباره برندگان و بازندگان نهایی آسان نیست. چین، ایران و عربستان قاعدتاً برندگان این بحران خواهند بود. انتظار می‌رود آمریکا نیز در مجموع در لیست برندگان قرار بگیرد. اما نتیجه هرچه باشد، اوکراین و اروپا قاعدتاً بازندگان این بحران خواهند بود. بحث برانگیزترین پیش‌بینی، برنده یا بازنده بودن روسیه است که در پایان نوشتار بحث خواهم کرد و و بر این باورم که در لیست بازندگان جای خواهد گرفت.

1⃣ *چین، برنده بزرگ* 
چین قطعاً بزرگترین برنده بحران اوکراین خواهد بود. بزرگترین تهدید برای چین، تمرکز آمریکا، اروپا و متحدان آسیایی آنها بر مهار رشد اقتصادی و محدودسازی نفوذ سیاسی و اقتصادی چین در کشورهای مختلف است. گرفتاری آمریکا و اروپا در باتلاقهایی همچون جنگ با تروریسم، بحران کرونا و اینک جنگ اوکراین و روسیه، فرصت ادامه رشد روزافزون و گسترش حضور و نفوذ چین بر بازارهای مناطق مختلف جهان را فراهم ساخته است و مهار اژدهای زرد را دشوارتر ساخته است. روسیه با حمله به اوکراین، خدمتی بی‌نظیر به چین کرده است و هر چه این بحران به درازا بکشد، چینی ها خوشحال‌تر خواهند شد.

2⃣ *ایران و عربستان، برنده*
جمهوری اسلامی ایران قاعدتاً یکی از برندگان قطعی این بحران محسوب می‌شود. چون اولاً با طغیان روسیه، کشورمان موقتاً از اولویت آمریکا و غرب خارج می شود و اگر مسئولان اراده کنند، گرفتن امتیازات از آمریکا و اروپا در شرایط کنونی آسانتر خواهد بود و به ثمر رساندن برجام و کاهش تحریمها امکان پذیر می شود. ثانیاً با بحران اوکراین و اختلال در جریان انرژی روسیه و تحریمهای بانکی و اقتصادی احتمالی اروپا و آمریکا علیه مسکو، قیمت نفت و گاز به شدت افزایش خواهد یافت و اقتصادهای بزرگ دنیا متوجه منابع نفت و گاز ایران بعنوان ظرفیتی آماده برای جبران کمبود انرژِی در بازار خواهند شد. افزایش قیمت انرژی برای عربستان و سایر کشورهای صادرکننده نفت نیز فرصت گرانبهایی است. آنها نیز تلاش خواهند کرد جای روسیه را بگیرند.

3⃣ *آمریکا، احتمالاً برنده* 
تهاجم روسیه به اوکراین، موجب تحقیر آمریکا و متحدانش شد. اما تحقیر، احساسی گذرا است و آنچه مهمتر است، نتایج اقتصادی و سیاسی در درازمدت است. اشغال اوکراین توسط روسیه طولانی نخواهد بود و هرگونه انتخابات یا سیستم سیاسی در اوکراین در نهایت به اخراج روسیه خواهد انجامد. پوتین این را می داند و به دنبال اشغال طولانی مدت اوکراین نیست و پس از استقلال دو استان روس تبار و احتمالاً الحاق آنها به روسیه، عقب نشینی خواهد کرد. منافع آمریکا از اینجا شروع خواهد شد: اولاً اتحادیه اروپا بیش ازگذشته به آمریکا وابسته تر خواهد شد و فکر رقابت و تقابل با آمریکا را کنار می گذارد؛ ثانیاً روسیه با توجه به تحریمهای آمریکا و غرب، تضعیف خواهد شد و اقتصاد ضعیف روسیه موجب می شود مسکو از رقابت استراتژیک با آمریکا را باز بماند. ثالثاً با تضعیف روسیه، امکان پیوستن برخی جمهوری ها و کشورهای اروپایی به ناتو ممکن می شود. آمریکا بعنوان بزرگترین تولید کننده نفت و گاز، از تحریم روسیه چندان زیان نخواهد دید. مهمترین خسارت آمریکا از این بحران، به حاشیه رفتن سیاست کلان مهار چین یعنی قدرتمندترین رقیب استراتژیک آمریکا خواهد بود

 

4⃣ *اروپا، بازنده بزرگ* 
اروپا از طرفی نیازمند نفت و گاز روسیه است و از طرف دیگر امنیت خود را به شدت در معرض خطر از جانب روسیه می بیند. برای فرار از روسیه باید به دامان آمریکا پناه ببرد و بیش از گذشته به واشنگتن وابسته شود. افزایش قیمت نفت و گاز موجب گرانی کالاها در اروپا می شود، تحقیر، ناامنی، عوارض جنگ . جا ماندن از قافله چین، آمریکا و آسیا موجب می شود اروپا بازنده این جدال باشد. هیچ چشم اندازی برای برنده خواندن اتحادیه اروپا وجود ندارد. انگلستان که از اتحادیه جدا شده، کمترین آسیب را می‌بیند، و آلمان که رهبر اقتصادی این اتحادیه است و سخت وابسته به گاز روسیه است هم از جانب روسیه و هم از جانب آمریکا (برای پیوستن به تحریمها) تحت فشار و تحقیر بیشتر خواهد بود.

5⃣ *اوکراین، بازنده اصلی* 
شواهد جدی از مقاومت اوکراین وجود ندارد و ارتش روسیه تا پشت دروازه‌های پایتخت رسیده است. انتظار می‌رود سرنوشتی همانند جزیره کریمه در انتظار دو ایالت روس‌تبار اوکراین باشد. نابودی زیرساختهای نظامی و ارتباطی فقط بخشی از خسارتهای این کشور جنگ زده است. فرار سرمایه ها و رکود اقتصادی، پس از جنگ، از عوارض اشغال این کشور است. حتی اگر روسیه بدون نیل به اهداف مورد نظر در دو استان روس تبار شکست بخورد و عقب‌نشینی کند، در دراز مدت، ادعای روسیه بر این دو استان و اختلافات داخلی با روس تبارها و بی اعتمادی از عوارض این مداخله نظامی خواهد بود.

6⃣ *روسیه، بازنده* 
قضاوت درباره برنده یا بازنده نهایی بودن روسیه در این جنگ آسان نیست. اما احتمال بازنده بودن خیلی بیشتر است. سرزمین پهناور روسیه نیازی به دو استان کوچک اوکراین ندارد و در صورت موفقیت در الحاق به این کشور، فتح بزرگی محسوب نمی شود. بعید است هدف روسیه تحقیر آمریکا و اروپا هم باشد. بهترین چشم‌انداز برای روسیه فقط در کوتاه‌مدت قابل تصور است. اگر هدف روسیه جلوگیری از گسترش ناتو باشد، اتفاقاً با حمله نظامی امروز به اروپا، سایر جمهوری های سابق و کشورهای اروپایی با عزم بیشتری به دنبال عضویت ناتو خواهند رفت و این پیمان نظامی قدیمی و مرده که در برابر تروریسم و کرونا و بسیاری بحرانهای دیگر بلااستفاده مانده است، بار دیگر با این تهاجم نظامی، زنده می‌شود. اما حکایت تحریمهای اقتصادی و بانکی آمریکا و غرب، در درازمدت موجب تضعیف روسیه و به خطر افتادن حکومت پوتین و حتی کنترل سایر جمهوری‌ها و هموار شدن مسیر گسترش ناتو خواهد شد.

t.me/EsfandiarKhodaee

۰ نظر ۰۹ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۰۶
اسفندیار خدایی

نویسنده: نکتار گان؛  سی‌ان‌ان 
ویروس جدید کرونا زندگی‌ها و معیشت‌ها در ایالات‌متحده و چین را ویران کرد. اما به جای اینکه باعث شود این دو کشور برای مبارزه با این پاندمی [فراگیری] با یکدیگر همراهی بیشتری داشته باشند موجب شده که روابط‌شان پیوسته و به شکل مارپیچ‌واری خدشه‌دار شود و شعله‌های یک ناسیونالیسم بالقوه خطرناک را فروزان سازد.


چین در داخل و خارج به‌دلیل نحوه پرداختش به این ویروس- به‌ویژه در روزهای اولیه شیوع این بیماری- در معرض انتقاد زیادی قرار گرفته است. پکن با نفی و رد این انتقادات با لحنی تند و گزنده می‌گوید کارش فقط «پاسخگویی به اتهامات دروغین شده است» به‌ویژه از سوی ایالات‌متحده. در ماه مارس و در زمانی که این پاندمی جهان را درمی‌نوردید و همه را خشمگین کرده بود، «ژائو لی جیان»، سخنگوی وزارت خارجه چین، آشکارا با توسل به «تئوری توطئه» که یک تئوری بی‌بنیان است اعلام کرد که این ویروس احتمالا از سوی ارتش آمریکا وارد چین شده است. چند روز بعد، دونالد ترامپ این ویروس را «ویروس چینی» نامید و انگشت اتهام را به سوی چین نشانه رفت آن هم در زمانی که این ویروس داشت به تدریج شهرهای اصلی آمریکا را در می‌نوردید.

 

اگرچه ترامپ یک هفته بعد از این موضع عقب‌نشینی کرد اما انگشت اتهام به چین در اینجا متوقف نشد. در هفته‌های اخیر دولت ترامپ بارها نحوه رسیدگی و پرداختن چین به این ویروس در روزهای اولیه شیوع آن را مورد انتقاد قرار داده و میزان مرگ‌ومیر و واکنش‌های اولیه این کشور را زیر سوال برده است. هفته گذشته، ترامپ و وزیر خارجه‌اش پمپئو- بدون ارائه ادله‌ای- اعلام کردند منشأ این ویروس آزمایشگاه شهر ووهان بوده است. پکن هم اتهامات آمریکا را بی‌پاسخ نگذاشت و در واکنش اعلام کرد که این نوع موضع‌گیری‌ها، تاکتیک‌های انتخاباتی برای انتخاب دوباره و تقویت مواضع ترامپ در میان رای‌دهندگان جمهوری‌خواه است. همزمان رسانه‌های دولتی چین هم با ادبیاتی سخت و گزنده به پمپئو تاخته و او را «شیطان»، «گناهکار» و «دشمن بشریت» خطاب کردند.


اما این ادبیات گزنده بسی عمیق‌تر از جنگ کلمات است. دولت ترامپ درصدد ترسیم برنامه‌ای برای مجازات چین به‌خاطر این پاندمی است؛ گزینه‌های تقابلی عبارتند از تحریم، لغو تعهدات بدهی آمریکا و برقراری سیاست‌های تحریمی جدید. ترامپ و تنی چند از مقام‌های دولت او درحال تهیه فهرستی از متحدان و افزودن کشورهای دیگر به آن در راستای راه‌اندازی کمپین فشار علیه چین هستند..

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۴۴
اسفندیار خدایی

دکتر اسفندیار خدایی

آمریکا با چه محدودیتهایی در برخورد با چین مواجه است؟ به عبارت دیگر چرا آمریکا نمی تواند چین را همانند سایر کشورها، با سیاستهای خود همراه سازد؟ چین چه ویژگی ها یا ابزاری در مقابل آمریکا دارد، که سایر کشورها ندارند؟ چین در آسیا، آفریقا، اروپا و حتی در حیاط خلوت آمریکا یعنی قاره آمریکای جنوبی سیاستهای آمریکا را به چالش می کشد و در زمینه های اقتصادی و سیاسی فعالیتهایی می کند که مورد خوشایند آمریکا نیست. رفتار چین در قبال تحریمهای ایران را به عنوان یک نمونه موردی در نظر بگیرید تا اهمیت محدودیتهای آمریکا در مواجهه با چین روشن گردد. دولت ترامپ پس از خروج از برجام توانسته است تجارت بسیاری از کشورها نظیر ژاپن، کره جنوبی، آلمان و فرانسه با ایران را به صفر نزدیک کند اما علی رغم فشارهای آمریکا، درسال گذشته یعنی 2019 چین با ایران بیش از بیست میلیارد دلار مبادلات تجاری داشته است.

این رفتار چین فقط مربوط به دوره ترامپ نیست. قبل از توافق برجام نیز چین تحریمهای آمریکا را نادیده گرفته است. قضیه هسته ای ایران در سال  2003 ظهور کرد، در آن زمان چین فقط حدود پنج میلیارد دلار با ایران تجارت سالیانه داشت ولی مبادلات تجاری اروپا با ایران از بیست میلیارد دلار در سال تجاوز می کرد، یعنی چهار برابر چین. اما پس از اوج گرفتن بحران هسته ای، به دلیل فشارهای دولتهای جرج بوش و باراک اوباما و البته تحریمهای سازمان ملل، تجارت اروپا و بسیاری کشورهای دیگر با ایران به شدت کاهش یافت بطوریکه در سال 2014 یعنی یک سال قبل از توافق برجام، تجارت این کشورها با ایران تقریباً صفر شد، اما با وجود تحریمها و فشارهای آمریکا، تجارت چین با ایران نه تنها کمتر نشد، بلکه ده برابر شد و به پنجاه میلیارد دلار در همان سال 2014 رسید. آیا دولتهای جرج بوش و اوباما نمی خواستند جلوی تجارت چین با ایران را بگیرند یا نمی توانستند؟ آنها با چه محدودیتهایی مواجه بودند؟ پس از امضاء برجام، تجارت اروپا، ژاپن و دیگر کشورها با ایران مدت کوتاهی افزایش یافت اما با خروج ترامپ از برجام این کشورها به سرعت عقب کشیدند و ایران را ترک کردند، اما چین همچنان تجارت با ایران را ادامه داد و همانطور که ذکر شد، سال گذشته علی رغم سخت ترین فشارهای دولت ترامپ، مبادلات تجاری چین و ایران از 20 میلیارد دلار فراتر رفت. آیا دولت ترامپ نمی خواسته که جلوی تجارت چین با ایران را بگیرد یا نتوانسته است؟ بطور کلی آمریکا با چه موانعی برای همراه ساختن چین مواجه است؟...ادامه مطلب را بخوانید...

۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۱۵
اسفندیار خدایی

جاش روگین 
 واشنگتن پست

برعکس باور رایج این روزها که خیلی‌ها "موفقیت پکن" در کنترل ویروس کرونا را ناشی از سیاست‌های سخت‌گیرانه و سنت‌های به جا مانده از دوران کمونیسم می‌دانند، این کره‌جنوبی است که بدون استفاده از این روش‌های مناقشه برانگیز که برخی آنها را "غیرانسانی" هم تفسیر می‌کنند، توانسته کمترین نرخ مرگ و میر بر اثر بیماری کووید-۱۹ را ثبت کند. «روزنامه نزدیک به حزب حاکم کمونیست پکن نوشته "فواید نظام حکومتی در چین یک بار دیگر به همگان ثابت شد". وال استریت ژورنال هم در همین رابطه نوشته: "مبارزه چین با شیوع کرونا نشان داد که حزب حاکم این کشور قدرتمند‌ترین نظام سیاسی موجود در جهان برای مقابله با یک بحران انسانی است"... قضیه این است که اینجا دو مشکل وجود دارد؛ یکی این که برای باور کردن گزارش‌های (پروپاگاندا مانند) دولت چین باید خیلی به صداقت پکن باور داشته باشیم و دوم این که صحه گذاشتن بر موفقیت دولت چین در مبارزه با کرونا به این معنی است که پنهان‌کاری و سانسور آنها و اهمال اولیه‌شان که موجب سرایت این ویروس به نقاط دیگر جهان شد را نادیده بگیریم.» البته  ایتالیا و آمریکا به عنوان دو کشور برخوردار از نظام دموکراسی برای مقابله با شیوع کرونا  ناموفق بوده اند. «در ایتالیا محدودیت‌ها گسترده برای آمد و شد مردم بیشتر موجب رعب و وحشت شده تا اطمینان و اعتماد.

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۲۳
اسفندیار خدایی

سخنرانی رابرت زولیک، رئیس پیشین بانک جهانی درباره شورای تجاری آمریکا-چین

موسسه کارنگی 

در سال 2005 در برابر کمیته ملی درباره روابط آمریکا و چین یک سخنرانی با عنوان «چین به کجا می‌رود: از عضویت به مسئولیت؟» انجام دادم. در آن زمان هفت رئیس‌جمهور آمریکا از هر دو حزب به مدت 30 سال تلاش کرده بودند یک چین فقیر و منزوی به لحاظ اقتصادی را در نظامی بین‌المللی ادغام کنند که آمریکا آن را طراحی و هدایت کرده است. در آن زمان گفتم که چین از انزوا بیرون آمده و به جهان پیوسته و به یک بازیگر بر سر میز تبدیل‌شده است. در آن زمان گفتم که باید دید چین چطور از نفوذش استفاده خواهد کرد؟

از چین خواستم به فراتر از عضویت در نظام بین‌الملل نگاه کند تا «به یک ذینفع مسئول در آن نظام تبدیل شود.» هشدار دادم که آمریکا نخواهد توانست نظم اقتصادی بین‌المللی باز را حفظ کند مگر درصورتی‌که چین در تقسیم مسئولیت‏ ها همکاری کند و از قدرتش به شکلی سازنده استفاده کند. این‌که درخواستم برای اقدام مسئولانه چین را با لحنی محترمانه مطرح کردم، خوشایند برخی نبود. ایده من در را به روی دیدگاه‏ ها و پیشنهاد‌های چینی‏ ها برای رسیدگی به چالش ‏های مشترک باز کرد.

۰ نظر ۲۹ آذر ۹۸ ، ۲۱:۰۳
اسفندیار خدایی

نقش رهبران چین و آمریکا در ایجاد روابط دیپلماتیک دهه هفتاد میلادی
ماجد کیاست

چین کمونیست و آمریکا برای سالیان متوالی روابطی تیره و تار را تجربه کردند به گونه ای که حتی مسافرت اتباع آمریکا به چین با محدودیت بسیار از طرف دولت ایالات متحده روبرو بود، تجارت، کشتیرانی، پرداختها و هر نوع ارتباط اقتصادی با محدودیت ها و ممنوعیت های فراوانی همراه شده بود.
هر چند جسته و گریخته تلاشهایی از دو طرف برای یافتن مسیرهای عادی سازی روابط و کاهش تنش برداشته میشد که در این بین نقش چوئن لای از طرف چین  برجسته است. اما به هر جهت چون تصمیمات کلیدی در ورای توان و قدرت این افراد بود و رهبران اصلی طرفین تمایلی در بهبود روابط نداشتند، کار خاصی که نشان دهنده پیشرفت و چشم انداز امیدوار کننده ای باشد به نظر نمیرسید. تا اینکه ریچارد نیکسون رئیس جمهور و نفر اول ایالات متحده در ابتدای دهه هفتاد میلادی تصمیم قطعی مبنی بر گذر از تخاصمات گرفت همزمان تلاشهای چوئن لای برای اقناع شخص اول چین یعنی مائو تسه تونگ، به ثمر نشست. برای درک اهمیت تلاشهای چو در این راه کافیست به این دو جمله بیان شده در دست نوشته های جناب سریع القلم بسنده کرد: " چوئن لای بدون آنکه با مائو درگیر شود و اعتماد او را از دست بدهد به آرامی و قدم به قدم، با حوصله در داخل منظومه جهان بینی مائو سیر میکرد."
" چوئن لای در شرایطی که مدیریت و بدنه حزب کمونیست چین عمومأ همه شعارهای ضد آمریکایی میدادند، توانست نوعی اقناع ایجاد کند." 

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۵۶
اسفندیار خدایی

دکتر فؤاد ایزدی ، دکتر اسفندیار خدایی

چکیده: آمریکا در طول سال‌های جدال هسته‌ای، بیشتر شرکای تجاری ایران را به کاهش تجارت با تهران واداشت. اما در همین دوران، چین نه‌تنها تجارت با ایران را کاهش نداد، بلکه مبادلات تجاری این کشور با جمهوری اسلامی چندین برابر نیز شد و تا حدودی خلأ ناشی از عقب‌نشینی شرکت‌های اروپایی و آسیایی را جبران نمود و از فشار تحریم‌ها بر ایران کاست. این پژوهش با استفاده از روش ردیابی فرایند، به‌دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا دولت اوباما نتوانست چین را همانند سایر شرکای تجاری ایران با تحریم‌ها همراه سازد و با چه محدودیت‌هایی در این زمینه مواجه بود. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که چندین دهه رشد اقتصادی فوق‌العاده موجب شده است که چین در جایگاهی قرار گیرد که ابزارهای قدرت آمریکا نظیر فشار، تهدید، تحریم و دیپلماسی به آسانی بر پکن کارگر نیفتد و یا برای آمریکا گران تمام شود. دانلود متن کامل مقاله

۰ نظر ۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۱:۲۹
اسفندیار خدایی

پایان نامه دکتری اسفندیار خدایی با عنوان: تحریمهای ایران در روابط آمریکا و چین: تعامل آمرانه آمریکا در مقابل موازنه نرم چین؛ دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان، بهمن 1396


دانلود متن کامل Download Full Text

Dissertation Title:

Iran Sanctions in US – China Relations
American Guarded Engagement vs. Chinese Soft Balancing

By:
Esfandiar Khodaee

khodaee2@gmail.com

 

Supervisors:

Foad Izadi

Mohammad Ali Mousavi

 Winter, 2018

 

 Abstract

Throughout the nuclear dispute, the United States actively engaged with world powers and the trade partners of Iran to make sanctions effective in pressuring Tehran. Most trade partners of Iran reduced trade with this country either voluntarily as alignment with the United States, or under pressures from Washington. The role of China as the first trade partner of Iran and as a veto power in the U.N. Security Council was controversial. In practice, China continued and even expanded trade with Iran; and the Chinese companies somehow filled the void of the absence of European and Asian rivals. This dissertation plans to answer the question that why the United States could not make China follow sanctions similar to other trade partners of Iran. It studies U.S. policy to make China follow sanctions on Iran, China’s response, and the limitations of Washington in dealing with Beijing. Reviewing the events through process-tracing method, shows that the Obama administration implemented a guarded-engagement strategy to make China join sanctions and reduce trade with Iran. The United States diplomatically engaged with China and considered Chinese economic and energy interests and security concerns in the region. On the other hand, Washington pressured Beijing through different channels such as sanctions against Chinese companies and banks. In response, China followed a soft-balancing strategy. This rising power did not directly stand against the United States to safeguard grand interests in relations with America and the West. China eventually voted for all the UN Security Council resolutions after some modifications on the texts to secure China’s interests. On the other hand, China practically continued and even expanded trade with Iran and refrained voluntary cooperation to make sanction costly and abortive in order to thwart U.S. domination over the energy-rich Middle East, and to prevent U.S. concentration on East Asia where China’s core interests are located. The United States faced limitations in making China follow Iran sanctions similar to what other trade partners of Iran did. These limitations can be categorized in economic and political boundaries. Sanctions against China, as the first trade partner of the United States, would endanger U.S. economic interests and might antagonize China to join anti-American coalitions and to stand against the United States in other issues. Keeping close relations with China and other major economies is essential for America to safeguard the role of U.S. dollar as the world reserve currency. Despite the threatening American rhetoric, Washington never imposed serious sanctions on major Chinese energy companies dealing with Iran. Neoclassical realism theory provides a flexible framework by considering both the structural position of states in the anarchic international system, and the domestic factors concerning the key role of the policymakers, and the complex interactions between them. The findings of this study show that decades of exceptional economic growth has placed China in such a position that U.S. power tools such as threats, sanctions and pressures are either too costly and risky, or less productive in making China follow American policies.

 

Key Words:

US-China Relations, Iran Sanctions, Guarded Engagement, Soft Balancing, Neoclassical


Download full text: phd dissertation Iran sanctions in US China Relations Esfandiar Khodaee
دانلود متن کامل pdf رساله دکتری اسفندیار خدایی تحریمهای ایران در روابط آمریکا و چین

حجم: 2.32 مگابایت

۰ نظر ۰۵ مهر ۹۷ ، ۱۲:۰۱
اسفندیار خدایی

 فرید زکریا
لی کوآن یو مرحوم (اولین نخست وزیر سنگاپور) معمولا به من می گفت: "آمریکا اگر بتواند قدرت اصلی اقیانوس آرام باشد، می تواند در قرن 21، قدرت اصلی دنیا باقی بماند." لی، بنیانگذار سنگاپور مدرن و یکی از باهوشترین ذهن های استراتژیک است که در عمرم دیده ام، در اواخر زندگی اش در مورد این موضوع صحبت می کرد چون نگران از دست رفتن ثباتی بود که موجب رشد فوق العاده جهان در نیم قرن گذشته شده بود. از نظر او راهکار اصلی تعامل عمیق آمریکا با آسیا بود. به نظر می رسد پرزیدنت ترامپ تمام تلاشش را برای نقض گفته ی لی به کار گرفته است.

۰ نظر ۰۳ تیر ۹۷ ، ۱۳:۳۵
اسفندیار خدایی

دکتر علی اکبر جعفری، مهرداد فلاح

پیدایش قدرت‌های نوظهور از مشخصه‌های مهم چشم‌انداز نظام بین‌الملل معاصراست. این قدرت‌ها که اغلب در قالب بریکس گروه‌بندی شده‌اند، بازتاب تحولات دوران‌ساز نظام بین‌الملل بوده و بر سرشت و سرنوشت آن اثر تعیین‌کننده‌ای بر جای نهاده‌اند. اشاره به قدرت اقتصادی گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) توجهی است به اهمیت فزایندۀ قدرت‌های نوظهور در دورانی که جایگزینی برای اقتصاد لیبرال غرب است. با این تفاسیر، در پاسخ به پرسش اساسی این پژوهش، اینکه چگونه اتحاد اقتصادی قدرت‌های نوظهور بریکس تلاشی به‌منظور ایجاد بدیلی برای اقتصاد لیبرال غرب و ارتقای جایگاه آنها در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود؟ و آیا این گروه تأثیر محوری بر معادلات سیاسی و اقتصادی نظام بین‌الملل بر جای خواهد گذاشت؟ مقالۀ حاضر با بهره‌گیری از روش تبیینی قدرت اقتصادی بریکس را در ساختار نوین نظام بین‌الملل به‌رغم چالش‌های ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی موجود مثبت ارزیابی می‌کند و بر این اعتقاد است که بریکس در چگونگی شکل‌دهی به نظم بین‌المللی به‌عنوان بدیل قدرت اقتصادی لیبرال غرب، نقش‌آفرینی می‌کند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۱۹
اسفندیار خدایی

علی محمدی ضیاء؛ محمد ستوده، دانشگاه باقرالعلوم قم

خاورمیانه با موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خود و از سویی با برخورداری از منابع عظیم انرژِی در طول تاریخ همواره کانون توجهات قدرت های فرامنطقه ای بوده است. این عوامل باعث شده که ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها قدرت بزرگ جهانی توجه خاصی به این منطقه داشته باشد و در ابعاد مختلف راهبرد نوین خود را در منطقه خاورمیانه پی گیری کند. پژوهش حاضر در پاسخ به چیستی راهبرد آمریکا در منطقه خاورمیانه بر اساس روش اسنادی و با استناد به اسناد امنیت ملی ایالات متحده، در چارچوب نظری نظم های منطقه ای، این فرضیه را ارائه می کند که راهبرد ایالات متحده از هژمونی کلاسیک به هژمونی ملایم در ایجاد نظم منطقه ای خاورمیانه تغییر کرده است. این نوشتار همچنین این یافته ها را ارائه می کند که راهبرد نوین ایالات متحده آمریکا مبتنی بر همکاری با حداقل منافع مشترک کشورهای منطقه خاورمیانه بوده و در فضای منطقه و جهان به دنبال ایجاد مشروعیت و رضایت برای اعمال قدرت خود می باشد. منبع مقاله


۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۱۴
اسفندیار خدایی

دکتر هادی آجیلی؛ مهدی سلامی زواره؛ مهرداد فلاحی برزکی

طرح «یک کمربند-یک جاده» که در سپتامبر سال 2013 توسط «شی‌جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین مطرح گردید، از دوبخش کمربند اقتصادی «جادۀ ابریشم جدید و جادۀ ابریشم دریایی» تشکیل شده است. این ایده به دنبال تسهیل و تأمین انتقال انرژی، کالا و نزدیک‌گردانیدن نقاط مختلف کرۀ خاکی به سوی کشور چین است. طرح مذکور شامل دو مسیر است: یک مسیر از سمت سواحل چین و از طریق دریای چین‌جنوبی و اقیانوس هند به اُروپا و دیگری از سواحل چین به اقیانوس آرام جنوبی. پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که «با در نظرگرفتن فرصت‌ها و چالش‌های مختلف در اجرای طرح "یک کمربند-یک جاده" این مهم چگونه برای امنیت انرژی جمهوری خلق چین سودمند خواهد بود؟» فرضیۀ پژوهش حاضر بر این مبناست که چین درنظر دارد با اجرایی‌شدن این طرح و با برقراری روابط حسنه به ویژه با کشورهای دارندۀ انرژی، ایجاد مسیرهای مختلف خشکی و دریایی و متنوع‌سازی مبادی واردات انرژی، به تأمین، تسهیل و افزایش امنیت انتقال انرژی در جهت تأمین منافع و منابع مورد نیاز آیندۀ خود بپردازد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۱۱
اسفندیار خدایی

ماندانا تیشه یار؛ مجتبی تویسرکانی

برخی بازیگران بین‏المللی در سال‏های اخیر با توسل به قدرت نمادین تمثیل راه ابریشم در صدد بازسازی و بهره‏مندی از منافع آن برآمده‏اند. چین در سال 2013 ازابتکار "یک کمربند، یک راه" رونمایی کرد و ابرطرح کمربند اقتصادی راه ابریشم را ارائه نمود که مسیر اصلی آن از آسیای مرکزی می‏گذرد. پیش از آن نیز ایالات متحده در سال 2011 به‏طور رسمی، اصطلاح رمانتیک راه ابریشم را در تعیین سیاست خارجی خود در قبال آسیای مرکزی به‏کار برد. با این حال، روایت راه ابریشم ایالات متحده معانی متمایزی از روایت چینی هم‏نام آن دارد. هدف اصلی این مقاله، مقایسه گفتمان ژئوپلیتیک پشتیبان روایت‏های آمریکایی و چینی راه ابریشم نوین در آسیای مرکزی است. پرسش محوری مقاله نیز این است که روایت‎های راه ابریشم نوین آمریکا و چین در آسیای مرکزی بر مبنای کدام یک از گفتمان‏های ژئوپلیتیک شکل گرفته‏اند؟ فرضیه‏ای که مقاله در صدد آزمون آن برآمده این است که به‏رغم توسل ایالات متحده به استعاره راه ابریشم، طرح راه ابریشم نوین این کشور در آسیای مرکزی بر بازتعریف ژئوپلیتیک سلطه، یعنی بازگشت منطقه به ژئوپلیتیک استعماری گذشته بنا شده است؛ در حالی‏که طرح کمربند اقتصادی راه ابریشم چین با درس گرفتن از تاریخ، بر پندار ژئوپلیتیک انتقادی و در نظر گرفتن جمهوری‏های آسیای مرکزی به‏مثابه بازیگر و نه صرفا زمین بازی مبتنی است. یافته‏های مقاله نیز نشان‏دهنده درستی این فرضیه است. متن کامل مقاله

۱ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۲۲
اسفندیار خدایی
دکتر فریبرز ارغوانی، دانشگاه شیراز
تشابه رویکردها در حوزه‌های موضوعی مختلف پیش‌نیاز اصلی حرکت کشورها به‌سوی همکاری‌های فراگیر است. هدف این مقاله بررسی ابعاد اختلاف نظر در حوزۀ حقوق بشر به‌عنوان مانع اصلی فراروی روابط و همکاری فراگیر میان چین و اروپاست. از دید این نوشتار، با آنکه ظرفیت‌های همکاری در حوزه‌های اقتصادی و دیپلماتیک فراهم بوده و اسناد راهبردی دو طرف نیز مؤید این امر است، حقوق بشر به‌عنوان یک عامل ارزشی مانع از همکاری‌های فراگیر تا مقطع کنونی شده است. بنابراین با طرح این سؤال که چرا حقوق بشر تاکنون به‌عنوان مانعی در نیل به همکاری‌های فراگیر میان بیجینگ و بروکسل عمل کرده، ادعای نوشتار بر این محور قرار می‌گیرد که دو عامل تفاوت ادراکی و نقایص نهادی در مسئلۀ حقوق بشر مانع از همکاری میان طرفین بوده است. این مقاله با بررسی ظرفیت‌های همکاری فراگیر در بخش اول، روابط چین و اروپا را در پرتو مسئلۀ حقوق بشر در بخش دوم ارزیابی می‌کند. متن کامل مقاله
۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۰۸
اسفندیار خدایی

دکتر مهدی هدایتی شهیدانی؛ صدیقه آذین

رفتار رقابتی کشورها در دوران معاصر در حوزه اقتصاد، موجب شده تا شکل جدیدی از رویکردهای نظری جهت تبیین این رفتارها در کانون توجهات واقع شوند. در این دوران اقتصاد بار دیگر به مثابه انگیزه اصلی رقابت‌های قدرت‌های جهانی مورد شناسایی قرار گرفته است. روابط راهبردی میان ایالات متحده و چین نیز از چنین ویژگی‌ای برخوردار می‌باشد. این رابطه در فضاهای مختلف جغرافیایی متاثر از موضوعات اقتصادی قرار گرفته است. به طور مشخص کنشگری این دو قدرت در کشور تاجیکستان گویای شکل جدیدی از رقابت میان این دو واحد مهم بین‌المللی است. بر این اساس سوال اصلی این مقاله آن است که مهم‌ترین عناصر در تعاملات رقابتی میان ایالات متحده و جمهوری خلق چین در کشور تاجیکستان کدام هستند؟ فرضیه مقاله آن است که مهم‌ترین عناصر موجود در رقابت آمریکا و چین در تاجیکستان بر دو مفهوم اقتصاد و امنیت استوار است؛ با این توضیح که برخلاف تعاملات میان چین و تاجیکستان که بر هر دو حوزه اقتصاد و امنیت استوار بوده است، جنبه‌های اقتصادی رابطه با تاجیکستان برای ایالات متحده از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. رقابت میان دو قدرت بزرگ یاد شده در تاجیکستان بسیاری از منافع و مطلوبیت‌های جمهوری اسلامی ایران را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. این مقاله با استفاده از داده‌های آماری برگرفته از منابع رسمی و غیر رسمی درصدد است تا پاسخ‌های خود را در فرضیه مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به مرحله آزمون قرار دهد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۸ دی ۹۶ ، ۰۸:۵۴
اسفندیار خدایی

دکتر نوذر شفیعی

تلاش برای موازنة قدرت همواره یکی از رویکردهای واقع‌گرایی کشورها در عرصة روابط بین‌الملل بوده است. تلاش برای موازنه یا از منظر حفظ وضع موجود یا با هدف برهم‌زدن وضع موجود بوده است. به‌نظر می‌رسد که تمایل طبیعی کشورها برای رسیدن به موازنة قدرت با یکدیگر آن‌گونه که واقع‌گرایان می‌گویند در حال حاضر ایالات متحده را در تنگنای راهبردی تاریخی قرار داده است. از یک‌سو آمریکا درپی حفظ و تثبیت جایگاه خود به‌عنوان یک قدرت هژمون است و از سوی دیگر در آسیا کشورهایی مانند روسیه و چین و حتی هند درپی به‌چالش‌کشاندن این جایگاه و رسیدن به موازنة قدرت با قدرت هژمون هستند. از این نظر آمریکا در هیچ جای جهان به اندازة آسیا با چالش‌های راهبردی برای حفظ موقعیت هژمونیک خود روبه‌رو نیست. آسیای مرکزی به‌عنوان بخشی از زیرمجموعة نظام آسیا یکی از جاهایی است که مبارزه برای به‌دست‌آوردن موقعیت هژمون بین آمریکا، چین و روسیه جریان دارد. پرسش این است که اگر به بیان جان مرشایمر، رسیدن به موقعیت هژمون در جهان نیازمند تسلط بر مناطق مختلف جهان است آنگاه آمریکا چگونه می‌تواند بر آسیای مرکزی با وجود رقیبانی جدی همچون روسیه و چین مسلط شود؟ فرضیه این نوشتار که به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده آن است که آمریکا تلاش می‌کند تا از هند برای موازنة قوا در آسیا مرکزی استفاده کند و هند نیز تلاش می‌کند تا با رعایت مجموعه‌ای از ملاحظات از ظرفیت آمریکا برای گسترش نفوذ خود در این منطقه بهره جوید. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۳
اسفندیار خدایی

دکتر نوذر شفیعی؛ زهرا دولت خواه

بحران لیبی در سال 2011 به دلیل واکنش سریع و قاطع شورای امنیت در قالب دکترین مسئولیت حمایت و مداخله نظامی ناتو در این کشور، پرسش‌های بسیاری را در رابطه با نوع و نحوه واکنش جامعه جهانی در قبال بحران‌های جاری بشری بین‌المللی، به‌ویژه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مطرح کرده است. تقابل اهداف و منافع قدرت‌های بزرگ در هر یک از این بحران‌ها و تلاش آنها در جهت تأمین امنیت و منافع ملی، افزایش حداکثری قدرت نسبی و از همه ‌مهم‌تر بازدارندگی نقش و نفوذ رقبای دیرینه خود در کشور یا کشورهای هدف، موجب رویکردهای گزینشی در قبال بحران‌های بشری ازجمله بحران‌های لیبی و یمن شده است. در این نوشتار سعی می‌شود تا ضمن بررسی دکترین مسئولیت حمایت، رویکرد قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه اعضای دائم شورای امنیت در قبال بحران‌های لیبی و یمن تبیین و ارزیابی شود.


۰ نظر ۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۸:۳۱
اسفندیار خدایی

مهدی هدایتی شهیدانیx؛ صدیقه آذین

رفتار رقابتی کشورها در دوران معاصر در حوزه اقتصاد، موجب شده تا شکل جدیدی از رویکردهای نظری جهت تبیین این رفتارها در کانون توجهات واقع شوند. در این دوران اقتصاد بار دیگر به مثابه انگیزه اصلی رقابت‌های قدرت‌های جهانی مورد شناسایی قرار گرفته است. روابط راهبردی میان ایالات متحده و چین نیز از چنین ویژگی‌ای برخوردار می‌باشد. این رابطه در فضاهای مختلف جغرافیایی متاثر از موضوعات اقتصادی قرار گرفته است. به طور مشخص کنشگری این دو قدرت در کشور تاجیکستان گویای شکل جدیدی از رقابت میان این دو واحد مهم بین‌المللی است. بر این اساس سوال اصلی این مقاله آن است که مهم‌ترین عناصر در تعاملات رقابتی میان ایالات متحده و جمهوری خلق چین در کشور تاجیکستان کدام هستند؟ فرضیه مقاله آن است که مهم‌ترین عناصر موجود در رقابت آمریکا و چین در تاجیکستان بر دو مفهوم اقتصاد و امنیت استوار است؛ با این توضیح که برخلاف تعاملات میان چین و تاجیکستان که بر هر دو حوزه اقتصاد و امنیت استوار بوده است، جنبه‌های اقتصادی رابطه با تاجیکستان برای ایالات متحده از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. رقابت میان دو قدرت بزرگ یاد شده در تاجیکستان بسیاری از منافع و مطلوبیت‌های جمهوری اسلامی ایران را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. این مقاله با استفاده از داده‌های آماری برگرفته از منابع رسمی و غیر رسمی درصدد است تا پاسخ‌های خود را در فرضیه مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به مرحله آزمون قرار دهد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۸:۴۵
اسفندیار خدایی

شایان جوزانی کهن، شاهین جوزانی کهن؛ دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه

چین در پی رشد اقتصادی پایدار خود درصدد است تا خود را به یکی از قدرت­‌های برتر اقتصادی جهان تبدیل کند و به افزایش مناسبات اقتصادی خود با کشورهای منطقه آسیای شرقی اقدام کند. درگیر بودن آمریکا در افغانستان و عراق سبب ایجاد شرایط مناسب‌­تر برای چین به منظور افزایش حضور و تأثیرگذاری این کشور در منطقه آسیای شرقی شد. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال یافتن چگونگی گسترش تأثیرگذاری چین در نظم منطقه­‌ای آسیای شرقی و ابتکارات این کشور در ایجاد نظم منطقه‌­ای چین محور در منطقه است. چین با استفاده از ابزارهای اقتصادی موجب ایجاد گرایش بیشتر در کشورهای آسیای شرقی به سیاست‌­های پکن شده است. همچنین در سال‌­های اخیر بازیگری امنیتی این کشور در منطقه نیز رشد داشته است. منطقه آسیای شرقی بدلیل شرایط جغرافیایی خاص و رشد اقتصادی چشمگیر شاهد حضور بازیگران فرامنطقه‌­ای نیز بوده است. اما تلاش چین برای ایفای نقش اصلی در منطقه کماکان ادامه دارد.

۰ نظر ۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۲
اسفندیار خدایی

دکتر محمدرضا مجیدی، محمدحسین دهقانیان؛ دانشگاه تهران

راه ابریشم در طول چند قرن پیونددهندۀ امپراتوری­های بزرگ عصر خود بود و اگرچه اساساً بر مبنای دادوستد و سود اقتصادی شکل گرفته بود، به محملی برای تعاملات و ارتباطات فرهنگی و تمدنی تبدیل شد و میراث فرهنگی ماندگاری برای ایران، کشورهای آسیای مرکزی و به‌طور کل کشورهای غرب آسیا بر جای گذاشت. در این مقاله ضمن اشاره به پیشینۀ تاریخی راه ابریشم و پیامدهای اقتصادی و فرهنگی آن، به این موضوع می‌پردازیم که تلاش برای احیای راه ابریشم چگونه می­تواند زمینۀ همگرایی در غرب آسیا را فراهم کند؛ مانع از شکل‌گیری بستر مناسب برای رشد افراطی­گری در منطقه شود و به تقویت پایه­های ایران فرهنگی و روح مدارای مندرج در آن کمک کند. به همین منظور از برخی از نظریه­های مطرح در مطالعات منطقه­ای به‌عنوان مبنای نظری کار استفاده شده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۲
اسفندیار خدایی

دکتر محمدصادق کوشکی، سید محمود حسینی؛ دانشگاه تهران

سازمان­های منطقه­ای راهی برای دستیابی به منافع راهبردی کشورها هستند که بر پایۀ اهداف و منافع مشترک کار می­کنند. امروزه سازمان همکاری شانگهای نیز به‌عنوان یک سازمان مهم منطقه­ای مطرح است. سازمان همکاری شانگهای در سال 2001 با حضور کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان به­وجود آمد. در این میان، جمهوری اسلامی ایران همواره خواهان دستیابی به عضویت دائم در این سازمان بوده است. سؤال اصلی مقاله این است که اهداف و منافع ایران از عضویت در سازمان همکاری شانگهای چیست؟ در ادامه ضمن توجه به زمینه­های تکامل سازمان همکاری شانگهای، منافع عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در این سازمان را برمی‌شماریم و جدا از این فرصت­ها، به چالشی­هایی که برای دستیابی ایران به این مهم وجود دارد، نیز پرداخته می­شود. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۴:۱۸
اسفندیار خدایی

دکتر محمدعلی بصیری، دکتر مجیدرضا مومنی، الهام استوار

شورای امنیت، هرگاه احساس کند که مسئله‌ای به عنوان بحران، امنیت و صلح بین‌المللی را به خطر می-اندازد وارد می‌شود. بحران‌های بین‌المللی از جمله بحران هسته‌ای ایران و کره شمالی، از جمله بحران-هایی هستند که توجه نهادهای بین‌المللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد را به خود معطوف ساخته است. سوال اصلی این مقاله این است که عملکرد شورای امنیت در قبال پرونده هسته‌ای ج.ا.ایران وکره شمالی چگونه بوده است. فرضیه‌ی ما در این پژوهش آن است که عملکرد شورای امنیت در قبال پرونده اتمی ایران و کره شمالی تبعیض‌آمیز بوده است. هدف ما در این پژوهش آن است که عملکرد شورای امنیت را در قبال برنامه هسته‌ای این دو کشور مورد بررسی قرار دهیم. یافته‌های تحقیق حاکی از آن است که هر دو این کشورها در معرض تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و تهدیدات نظامی بوده‌اند. در حالی که کره شمالی صریحا اعلام نموده خواهان استفاده‌های نظامی است، جمهوری اسلامی ایران، همواره اعلام کرده است قصد دارد از انرژی هسته‌ای در راه اهداف صلح‌جویانه استفاده کند و به NPT پایبند بوده است. این پژوهش با روش مقایسه‌ای با مطالعه‌ی کتب، مقالات، اسناد و... انجام شده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۳
اسفندیار خدایی

دکتر رضا اختیاری امیری، محبوبه صالحی خنار

با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، ایران دور جدیدی از مذاکرات فشرده و مستمر را با دولت های عضو گروه 1+5 آغاز کرد که نهایتا به توافق جامع هسته ای وین یا «برجام» منتج شد. در همین رابطه، علیرغم کاهش تنش ها و متعاقبا احیای روابط ایران و غرب بویژه اروپا، نه تنها سطح مناسبات ایران و چین حفظ شد، بلکه توسعه قابل ملاحظه ای را نیز تجربه نمود. با توجه به این موضوع، سوال اصلی پژوهش حاضر بر این مبنا شکل گرفته است که چه عواملی در گسترش مناسبات ایران و چین پس از توافق نهایی هسته­ای یا « برجام» نقش مهمی ایفاء نمودند؟ این پژوهش با بهره­گیری از روش توصیفی – تحلیلی و با کاربست پارادایم عمل­گرایی در قالب رهیافت نظری نو واقع­گرایی استدلال می­کند که مولفه­هایی مانند وفاداری چین به ایران در شرایط سخت تحریم­ها، تداوم بی اعتمادی ایران به غرب علیرغم احیای روابط، الزامات اقتصادی متقابل تهران-پکن، اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران برای چین، لزوم مقابله با افراط­گرایی، تروریسم و بنیادگرایی و همچنین مخالفت با نظم موجود بین­المللی و یک  جانبه­گرایی ایالات متحده موجب شده تا دو کشور ایران و چین ضمن حفظ سطح تعاملات و مناسبات سیاسی و اقتصادی فعلی خود، تلاش نمایند تا همکاری­های دوجانبه را بیش از پیش گسترش دهند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۹ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۸
اسفندیار خدایی

تحریمهای ایران در روابط آمریکا و چین؛  نویسنده: اسفندیار خدایی؛ انتشارات لمبرت آلمان، 2017

Book: Iran Sanctions in US-China Relations; by Esfandiar Khodaee, 2017

 لینک خرید کتاب      Link

اسفندیار خدایی

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۵
اسفندیار خدایی

دکتر مراد کاویانی راد، دکتر عبداله قنبرلو، مراد دلالت

جنوب غرب آسیا متشکل از کشورهایی است که تنوع هویتی سازه‌های سیاسی-فضایی منطقه و کشمکش‌های سیاسی برخاسته از منافع و رویکردهای متعارض کشورهای حاضر دست‌کم طی چند دهه اخیر نقش مؤثری در شکنندگی امنیت منطقه‌ای داشته است و این در حالی است که ثبات خاورمیانه، امنیت و کنترل انرژی منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس و کنترل رقبا در جنوب غرب آسیا همواره در کانون توجه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا قرار داشته است. داده های موجود گویای آن است رشد توسعه اقتصادی کشور چین این کشور را به جایگاه هماورد ژئواکونومیک ایالات متحده بالا کشیده است از این‌ رو، مهار این رقیب در کانون ژئواستراتژی ایالات متحده قرار دارد. یافته‌های موجود گویای آن است که متأثر از مباحث ژئواکونومیک، سیاست خارجی آمریکاجهت‌گیری پاسیفیک محوری به‌ویژه در ارتباط با چین یافته است. از این‌رو تنظیم مناسبات پاسیفیک محور این کشور نیازمند کاهش حضور نظامی در خاورمیانه است. مقاله حاضر براین فرض استوا راست که رویکرد پاسیفیک محور ایالات متحده این کشور را واداشته که کشورهای جنوب غرب آسیا نقش بیشتری در تأمین امنیت منطقه‌ای بیایند. داده‌های مورد نیاز این پژوهش به روش کتابخانه‌ای گردآوری شده است و روش‌شناسی حاکم بر تحقیق نیز ماهیت توصیفی-تحلیلی دارد. نتیجه پژوهش نشان داد که طی دو سال اخیر رویکرد پاسیفیک محور آمریکا با توجه به گسترش فزایند تروریسم و وزن ژئوپلیتیک ج.ا. ایران و نقشی که در ثبات منطقه دارد زمینه تحول مناسبات این کشور با ایران را در پی داشته است که گفتگوهای هسته‌ای و رخدادهای مرتبط با آن در این حوزه قابلیت تأمل دارد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۷
اسفندیار خدایی

دکتر مجید بزرگمهری؛ مریم میرزایی

در شرایطی که جمهوری خلق چین سیاست توسعه اقتصادی، صنعتی و تجارت خارجی را با سرعتی اعجاب آور دنبال می کند، نیاز این کشور به منابع انرژی فسیلی مانند نفت و گاز افزایش یافته و چنین رویه ای افزایش واردات این محصولات را از نقاط مختلف دنیا به ویژه خلیج فارس در پی خواهد داشت. محرک اصلی چین در فعال تر شدن آن در خلیج فارس، نیازهای انرژی و به موازات آن کم رنگ تر شدن نقش ایدئولوژی در سیاست جهانی پس از جنگ سرد است. سوال محوری این مطالعه به چگونگی سیاست چین در خلیج فارس می پردازد و در این راستا روند حضور این قدرت فرامنطقه ای در این حوزه استراتژیک انرژی بررسی می شود. به نظر می رسد به موازت افزایش نیاز به انرژی های فسیلی، چین حضور گسترده تری در خلیج فارس در قالب مراودات اقتصادی و بازرگانی و به صورت واردات نفت و صادرات کالا و خدمات به کشورهای منطقه خواهد داشت. در این مطالعه از روش توصیفی تحلیلی بهره گرفته شده است ودر ارائه داده ها سعی شده تکیه بر اسناد درجه یک باشد. منبع

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۰
اسفندیار خدایی
فاکتور ایران در روابط آمریکا و چین: تعامل آمرانه و موازنه نرم
دکتر فواد ایزدی و اسفندیار خدایی؛
China Quarterly of International Strategic Studies :مجله
تابستان 1396
Foad Izadi, Faculty of World Studies, University of Tehran

Esfandiar Khodaee, PhD candidate in American Studies at the University of Tehran

Abstract:

Before the nuclear agreement with Iran, the Obama administration actively engaged with world powers and trade partners of Iran to strengthen the effectiveness of economic sanctions against Tehran. The role of China as the largest trade partner of Iran and as a veto power in the United Nations Security Council (UNSC) was controversial in this regard. Washington persuaded most of Iran’s trade partners to join in the sanctions and reduce trade with Tehran. But during the same period, China continued and even expanded economic relations with Iran. Reviewing the events through a process-tracing method, this study reveals that the Obama administration implemented a “guarded engagement” strategy to persuade China to join in the sanctions and reduce trade with Tehran. On one hand, the United States accommodated China’s interests and concerns, and engaged and bargained with China; on the other hand, Washington pressured Beijing through different channels such as security threats and economic sanctions. In response, through a soft-balancing strategy, China did not directly oppose the United States, in order to safeguard relations with Washington; and it eventually voted in favor of the UN resolutions after negotiating over the texts. In the meantime, Beijing refrained from voluntary cooperation with Western sanctions and even increased trade with Iran and filled the void to make sanctions abortive and costly, and to prevent U.S. domination over the Middle East. This study concludes that China’s current standing is such that U.S. diplomatic levers, such as bargaining, threats, sanctions, and pressures, are too costly and barely productive in getting Beijing to follow American policies.

Keywords: U.S.-China relations; Iran sanctions; soft balancing; guarded engagement

Source   منبع

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۳:۳۶
اسفندیار خدایی

 روابط ایران با جمهوری خلق چین در دوران بعد از انقلاب اسلامی یکی از پرنوسان‌ترین حوزه‌های روابط خارجی ایران بوده است. نیاز ایران به توسعه روابط نظامی و دفاعی با چین و همزمان نگاه چین به ایران به عنوان بازار کالاهای نظامی و کنشگری متنفذ در عرصه منطقه‌ای باعث شده تا روابط دو کشور در این حوزه توسعه یابد اما این گسترش روابط هیچگاه روندی ثابت نداشته است. این مقاله با تاکید بر دوره زمانی بعد از انقلاب اسلامی تا سال 2013 و نقش عقلانیت استراتژیک چین در شکل‌گیری چنین رابطه‌ای، سعی در ارائه پاسخ به این پرسش دارد که عقلانیت استراتژیک چین چگونه روابط دفاعی – امنیتی این کشور با ایران را متاثر کرده است؟ یافته‌های این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تبیینی  نشان می‌دهند که وجود عقلانیت استراتژیک سه‌گانه مائوئیستی، جهانگرا و پراگماتیستی در سیاست دفاعی – امنیتی جمهوری خلق چین باعث شده است تا روابط دو کشور در این حوزه با فرار و نشیب همراه شود. هر نوع از عقلانیت در دوره‌ای خاص بر سیاستگذاری چین حاکم شده و رفتار خاصی را بر آن تحمیل کرده است. اگر تفوق عقلانیت مائوئیستی در سپهر دفاعی چین منجر به همکاری‌های عمده این کشور با ایران شده اما افزایش قدرت عقلانیت جهانگرا و پراگماتیستی در دو دهه اخیر باعث شده است تا رویکرد چین در قبال روابط دفاعی – امنیتی با ایران محتاطانه شده و بعضاً با نوسان همراه شود. منبع

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۱:۵۶
اسفندیار خدایی

به طور کلی چین در طول تاریخ پیوسته یک امپراتوری قدرتمند محسوب می‌شده است. در پی انقلاب صنعتی دولت‌های مدرن غربی قابلیت‌های نظامی نوینی کسب کردند که آنها را به پیش‌روی در دریاها قادر می‌نمود. در میانه قرن نوزدهم کرانه‌های دریایی چین که برای قرن‌ها به سبب وسعت اقیانوس‌ها سبب امنیت خاطر امپراتوری چین از جانب مرزهای جنوبی و جنوب شرقی می‌شد به حوزه‌ای برای افزایش آسیب پذیری های چین در برابر قدرت‌های استعماری غرب تبدیل شد. تا قرن نوزدهم در پی انقلاب صنعتی کسب قدرت دریایی به مشخصه‌ای برای قدرت‌های بزرگ تبدیل شده بود. نیروی دریایی انگلستان و دیگر قدرت‌های استعمارگر غربی نقشی کلیدی در شکست دادن چین در میانه قرن نوزدهم ایفا کرد. به طور کلی در عصر مدرن یک الگوی تاریخی در این زمینه شکل گرفته است که قدرت‌های بزرگ غالبا قدرت‌هایی دریایی نیز هستند. این مقاله به تحول در نیروی دریایی چین پرداخته است و این گونه نتیجه گیری می‌کند که ثروت و گسترش منافع چین در طول بیش از سه دهه گذشته منابع و نیز ضرورت‌های امنیتی پکن را برایتبدیل شدن به یک قدرت دریایی بسط داده است. منبع

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۱:۵۴
اسفندیار خدایی

هانیه حسینی، دکتر بهزاد شاهنده، نوروز سلیکانی؛ دانشگاه آزاد، واحد علوم تحقیقات

این پژوهش به بررسی استراتژی چین در قبال بحران اوکراین می­پردازد، چین در طی سال­های اخیر نقش شایانی در عرصه بین­المللی داشته است و در بحران اوکراین تاکید به تلاش طرفین برای دستیابی به یک راه حل سیاسی و دیپلماسی کرده است. اولویت اصلی چین تحقق اهداف اقتصادی است و تلاش دارد از خود تصویری ارائه دهد که بتواند با همه مناطق جهان همکاری اقتصادی نماید. از سوی دیگر، چین در پی هدف بسیار مهم «ظهور مسالمت‌آمیز» دریافته است که پیشرفت و قدرتمند شدنش در گرو همکاری با غرب و ایالات متحده است و با این هدف، سیاست همکاری با غرب را پیشه کرده و از نوعی چندجانبه‌گرایی که حاوی امتیازات اقتصادی در بیرون از منطقه و امتیازات سیاسی و امنیتی در درون منطقه باشد، حمایت می‌کند. چین و روسیه مجبور به توسعه استراتژی آسیایی و منطقه­ای خود هستند. در قالب این استراتژی روسیه توجه بیشتری به همکاری و مشارکت با چین خواهد داشت. در این تحقیق از روش پژوهشی گردآوری داده­ها و از روش کتابخانه­ای و مشاهده اسناد و مدارک استفاده می­شود. نتایج این پژوهش نشان می­دهد که بحران اوکراین باعث نزدیکی استراتژیکی و اقتصادی بیش از پیش روسیه به چین برحسب منافع و مناطق نفوذ مشترک و متعارض دوکشور شده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۱:۲۷
اسفندیار خدایی

دکتر داود آقایی، علیرضا اکبریان؛ دانشگاه تهران

 این مقاله بر آن است تا نوع روابط چین با آمریکا و روابط این دو در خلیج‌فارس را بررسی کند. سیاست خارجی چین از زمان دنگ شیائوپینگ با دیدی واقع‌بینانه به‌دنبال بهبود و توسعۀ روابط خود با آمریکا قرار گرفت. در این زمینه در منطقۀ خلیج‌فارس تعامل این دو کشور به طرف همکاری و دوری از درگیری سوق پیدا می‌کند و چین در جریان بحران‌هایی که در دهه‌های اخیر در این منطقه صورت گرفته، یک رویۀ عمل‌گرایانه و واقع‌گرایانه اتخاذ کرده و با دوری از هر سیاست و مشی رادیکال و عجولانه در جهت منافع ملی خود گام برداشته و بدین وسیله سعی کرده است با فاصله گرفتن از سیاست‌های ایدئولوژی‌گرایانه، در جهت اعتمادسازی و چالش‌زدایی با آمریکا گام بردارد و از تقابل بپرهیزد و در جهت تأمین بیشتر منافع خود با سایر قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای همکاری کند. البته تعامل چین با آمریکا با حفظ منزلت و حیثیت چین در مقابل یکجانبه‌گرایی و قدرت‌طلبی آمریکا صورت گرفته است که ویژگی خاص سیاست خارجی چین در گذر از بحران‌های فی‌مابین روابط خود با آمریکا در منطقۀ خلیج‌فارس بوده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۷
اسفندیار خدایی

اجانگ کیم، دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران

دکتر محمدجعفر جوادی ارجمند، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران

ایران سومین بازار بزرگ محصولات کره‌ای در خاورمیانه است که اهمیت فراوانی در تامین انرژی این کشور دارد. با وجود روابط تجاری نسبتا طولانی، هر دو کشور سیاست خارجی متقابل خود را براساس جدایی سیاست از اقتصاد اتخاذ کرده‌اند. بنابراین پرسش اصلی این پژوهش آن است که مهمترین عناصر موثر در رویکرد این دو کشور در قبال یکدیگر چیست؟ در این مقاله با روش تحقیق مقایسه ـ تحلیل، مسائل و عوامل مهمی که در الگوی سیاست خارجی دو کشور تاثیرگذار و بکار گرفته شده‌اند، مورد بررسی قرارمی‌گیرد. محیط‌های سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی را با هدف واکاوی چرایی و چگونگی اتخاذ و اجرای سیاست‌های خارجی دو کشور ارائه می‌نماید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان‌دهنده وجود عوامل موثر متعددی در تصمیم‌گیری‌ها و معادلات سیاست خارجی این دو کشور همچون حضور و نفوذ امریکا در شرق آسیا، تقابلات با کره‌شمالی، افزایش تعاملات چین با ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی، سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی و روابط کره‌جنوبی با کشورهای عربی است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۲
اسفندیار خدایی

دکتر محمدرضا دهشیری، محمدحسین نشاسته سازان

آسیای مرکزی به دلیل برخورداری از منابع زیرزمینی و طبیعی همواره مورد توجه قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده است. با دقت در راهبردهای سیاست خارجی چین و ژاپن میان سال‌های 2012 تا 2016 در منطقه آسیای مرکزی مشخص می‌شود از یک طرف، چین دارای منافع اقتصادی، امنیتی، انرژی و ژئوپلیتیک در منطقه است و از طرف دیگر، ژاپن منافع اقتصادی، انرژی و اهداف بلندمدت بین‌المللی و منطقه‌ای را دنبال می‌کند. سوال اصلی در این مقاله این است که چین و ژاپن چه منافع و راهبرد‌هایی در منطقه دارند و در سیاست‌های بلندمدت خود در چه عرصه‌هایی با یکدیگر افتراق کارکردی دارند؟ فرضیه تحقیق این است که راهبرد چین استفاده از قدرت رو به رشد اقتصادی و قدرت سیاسی خود در منطقه آسیای مرکزی به‌ویژه از طریق سازمان همکاری‌های شانگهای است در حالی که ژاپن از طریق کمک‌های حمایت‌گرانه در قالب همیاری توسعه رسمی و چندجانبه‌گرایی سیاسی همچنین استفاده از ظرفیت‌های خود در سازمان‌های منطقه آسیا_ پاسیفیک مانند همکاری اقتصادی  آسیا_ پاسیفیکیا نهاد‌های سازمان ملل مانندبرنامه توسعه ملل متحدبهره می‌برد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و نگارش آن با استفاده از منابع کتابخانه­ای و فضای مجازی می‌باشد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۴
اسفندیار خدایی

زیبا فرزین نیا، بهروز ایازx

چین و پاکستان در طول نیم قرن گذشته روابط گسترده و استراتژیک با هم داشته‌اند. سطح بالای روابط این دو کشور تا حدی است که برخی روابط چین و پاکستان را همانند ایالات متحده و اسرائیل دانسته و پاکستان را اسرائیل چین در جنوب آسیا به شمار می­آورند. با این حال، این دو کشور سال 2016 را، سال گسترش روابط دیپلماتیک با یکدیگر اعلام کردند. اینکه چه عواملی باعث گسترش هرچه بیشتر روابط این دو کشور در این سال  شده و چه تأثیری در سطح منطقه جنوب آسیا به همراه خواهد گذاشت، سؤال اصلی این نوشتار را شکل می‌دهد. این نوشتار نیز با توجه به گسترش مناسبات اقتصادی (تکمیل طرح جاده ابریشم و کریدور اقتصادی این دو کشور)،  گسترش روابط واشنگتن و دهلی نو را مد نظر  قرار داده است. همچنین، پیامد این مناسبات جدید را رویارویی بازیگران مذکور (چین و پاکستان در برابر آمریکا و هند)، بر هم خوردن نظم منطقه‌ای در جنوب آسیا و رقابت بیشتر بین این بازیگران می داند که جنگ سرد جدیدی را در این منطقه به همراه خواهد داشت. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۰۸
اسفندیار خدایی

دکتر نوذر شفیعی، لیلا مولایی؛ دانشگاه اصفهان

یکی از دشوارترین کارها در تحلیل سیاست خارجی کشورها درک چگونگی ایجاد شدن و به عبارتی نحوه شکل‌گیری آن است. این مهم در مورد چین بسیار دشوارتر به نظر می‌رسد چراکه به اقتضای پیچیدگی فرایند سیاست‌گذاری در این کشور، بسیاری از جنبه‌های سیاست‌گذاری خارجی آن برای پژوهشگران مبهم و ناشناخته باقی مانده است. دریافت چینی‌ها از خارج و متأثر از آن سیاست خارجی این کشور به ندرت تحت تأثیر نیروهای خارجی قرار گرفته است. سیاست خارجی چین به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر، بیشتر متأثر از روندهای درونی قدرت و تصمیم‌گیری‌های داخلی است. این عوامل داخلی به دو دسته عوامل مادی و ادراکی- روانی قابل تقسیم هستند. این مقاله می‌کوشد تأثیر عوامل ادراکی ـ روانی را بر سیاست خارجی چین تبیین نماید. به همین دلیل، رویکرد این مقاله تحلیلی ـ توصیفی است و تلاش شده در کنار توضیح هریک از این عوامل به نمودهای عینی آنها در سیاست خارجی چین و وزن هر یک در این فرایند نیز اشاره شود. ویژگی‌های رهبران، جهان‌بینی رهبران، فرهنگ استراتژیک، مؤسسات تحقیقاتی، رسانه‌ها و افکار عمومی به عنوان عواملی در نظر گرفته شده‌اند که فهم و ادراکات رهبران چین را در حوزه سیاست خارجی تحت تأثیر قرار می‌دهند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۴۲
اسفندیار خدایی

فرزاد جهان بین، دانشگاه شاهد

پس از جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی، نظام بین‌الملل جدید با نوعی ابهام در تبیین سامانِ نظم جدید روبرو شد. این ابهام موجد سناریوسازی‌های متعددی در راه تبیین نظم آیندة جهان و تشریح نظام بین‌الملل شد که در این میان نظام چند قطبی از احتمال بیشتری برخوردار است.در این نظام، بازیگران مختلفی می توانند بنا به ظرفیتهای خود به ایفاء نقش بپردازند و سهمی را در رهبری جهان بر عهده بگیرند. سوال اصلی آن است که جمهوری اسلامی بر ای ایفاء نقش موثر در نظام چند قطبی ازچه فرصتهایی برخوردار است و با چه چالشهایی روبرو می باشد؟ ایران از یک طرف به خاطر دارابودن مؤلفه‌های جمعیت، منابع طبیعی ، ایدئولوژی، موقعیت استراتژیک و نظامی، گسترده سرزمینی، ژئوپلیتیک، فرهنگ و ... از توانایی مهمی برای ایفای نقش در نظام بین‌الملل آینده برخوردار است و از طرف دیگر دارای چالشهای مختلفی است.این چالشها در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی قابل پی جویی است. مصرف گرایی فزاینده و ناامیدی در حوزه فرهنگی، تورم، بیکاری، رشد آهسته اقتصادی در حوزه اقتصاد از مهمترین چالشهای داخلی است.حضور ناتو در اطراف ایران، مساله جزایر سه گانه و داعش در حوزه منطقه ای و تحریمها واتهام نقض حقوق بشر در عرصه بین المللی از جمله این چالشهاست. بر این سناریوهای پیش روی نظام جمهوری اسلامی تبیین می گردد. در این تحقیق راهبرد پژوهش کیفی است و روش پژوهش تحلیلی می باشد و شیوه گردآوری داده‌ها مبتنی بر منابع کتابخانه‌ای و اینترنتی است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۲۸
اسفندیار خدایی

دکتر بهرام امیراحمدیان، دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران؛ روح اله صالحی دولت آباد، دانشگاه علامه طباطبائی

امروز آسیا به عنوان یک قاره پهناور با تحولات جدیدی رو به رو است و بازیگران مختلفی طرحهایی را  در راستای تأمین اهداف خود در مناطق مختلف آن ارائه داده­اند. چین یکی از این بازیگران نوظهور است که برای تبدیل شدن به قدرت جهانی طرح احیای جاده ابریشم را مطرح نموده است. این جاده یکی از ابتکارهای اساسی سیاست خارجی چین برای گسترش حوزه نفوذ و تأثیرگذاری خود به دیگر مناطق است. این طرح که تقریبا 4.4 میلیارد نفر) 65 درصد (از جمعیت جهان و 21 تریلیون از تولید ناخالص جهانی را در بر می­گیرد، توسط رئیس جمهور چین در سپتامبر 2013 اعلام شد و از دو بخش کمربند اقتصادی «جاده ابریشم جدید» و «جاده ابریشم دریایی» تشکیل شده است. تلاش و اهتمام چین برای پیشبرد چنین طرحهای عظیمی جدای از آنکه می­تواند آثار و پیامدهای اقتصادی و سیاسی جدی برای این کشور در پی داشته باشد، نیز می­تواند در سیاست خارجی چین گسترش­گرایی بیشتر و نقش فعالانه­تر منطقه­ای داشته باشد. عرصۀ رقابت چین و آمریکا در اقتصاد بین‌الملل، افزایش نفوذ چین در اقتصاد آسیا و رشد چشمگیر فعالیت‌های اقتصادی و تجاری چین در آفریقا در مقایسه با سایر قدرت‌ها به‌خصوص ایالات­متحده نشان می‌دهد که چین با احیای جاده ابریشم و ترسیم یک کمربند اقتصادی، دسترسی بازارهای جهانی را تسهیل و گسترش یک کریدور حمل ‌و نقل بین‌المللی و قابل اتکاء با هزینه‌های مقرون‌به‌صرفه‌تر را در راستای منافع ملی خود تدوین کرده است. بر این اساس، مولفین این مقاله سوال خود را چنین مطرح می­کنند که آیا ابتکارهای چین به رغم گفته مقامات پکن می­تواند در عمل به منصه ظهور برسد یا موانع  موجود بر سر راه این طرحها از به ثمر رسیدن آنها جلوگیری خواهد کرد؟ فرضیه ما این است که باتوجه به هزینه­های گزاف، طرحهای چین و کارشکنی­هایی که ممکن است ایالات­متحده در رقابت با پکن جلوی این طرحها ایجاد کند و همچنین به دلیل مشکلات زیست محیطی و عدم همراهی برخی کشورها حداقل در آینده نزدیک احتمال موفقیت این طرحها بعید به نظر می­رسد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۵۲
اسفندیار خدایی

دکتر عنایت اله یزدانی، علی امیدی، پریسا شاه محمدیx؛ دانشگاه اصفهان

منطقه اوراسیا که در نظریه هارت­ لند به عنوان قلب سیاست جهان معرفی شده است، امروزه در پرتو ابتکار «کمربند – راه» که از سوی چین ارائه شده با تحولات گسترده و متنوعی مواجه است که می­تواند بر اهمیت آن منطقه بیافزاید. نظریه  «هارت­ لند» که از آن با عنوان «فلسفه مک­ کیندر» نیز یاد می­شود،یک نقطه مرکزی را در قلب زمین مشخص کرده است که رودخانه­ های ولگا، ینی ­سی، آمودریا و سیردریا و دو دریاچه خزر و آرال را در خود جای داده است. «­مک­ کیندر» در نظریه خود منطقه اوراسیا را به لحاظ راهبردی پرامتیازترین منطقه جغرافیایی دانسته و آن را قلب سیاست جهان معرفی می­کند. به باور وی «هارت­ لند» محور جغرافیایی تاریخ در تمام دوران خواهد بود، اما نظریه­ های رقیب و همچنین برخی انتقادهای ارائه شده علیه آن، دو موضوع صحت و پایداری این نظریه را با تردید مواجه ساخته بود. نگارندگان به منظور پاسخگویی به این سوال که «ابتکار کمربند -راه» چگونه می ­تواند منطقه آسیای مرکزی را به عنوان «هارت­ لند» مورد توجه مجدد قرار دهد این فرضیه را تبیین می­ نمایند که ابتکار یادشده سرشت بالقوه نظریه هارت ­لند را دیگر بار مورد توجه قرار خواهد داد. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی – تحلیلی است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۲
اسفندیار خدایی

دکتر رضا سیمبر، دانشگاه گیلان؛ مصطفی حسینی دانشگاه زنجان

پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ساختار نظام بین­الملل نیز دستخوش تحولات عظیمی گردید به­گونه­ای که ایالات متحده به دلیل برتری در عرصه­های ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی و نظامی توانست، ساخت تک­قطبی و نظم هژمونیک مورد نظر خود را برقرار سازد. با این وجود، رشد اقتصادی چین و نقش­­آفرینی مجدد روسیه در تحولات منطقه­ای و بین­المللی نوعی دگردیسی در ساختار نظام بین­الملل و شکل­گیری نظام تک- چندقطبی را رقم زده است که می­تواند همگرایی یا منازعه میان طرفین را افزایش دهد. بر این اساس، سوال اصلی مقاله حاضر این است که مهم­ترین عوامل موثر بر همگرایی و منازعه روسیه و چین در عصر پساجنگ سرد چیست؟ فرضیه مقاله این است که مولفه­هایی نظیر همکاری­های اقتصادی، سیاسی و امنیتی در چارچوب بریکس و سازمان همکاری شانگهای، جنگ سایبری با آمریکا، نگرانی از حضور آمریکا و ناتو پیرامون مرزهای خود، منافع مشترک در آسیای مرکزی، تهدیدهای مشترک در زمینه بحران­های منطقه­ای(بحران سوریه و مسائل شبه جزیره کره) و نگرانی از سرایت اسلام افراطی به مرزهایشان بر همگرایی طرفین موثر هستند، اما مسائلی نظیر وجود حس بی‌اعتمادی در روابط دوجانبه، افزایش چینی‌تباران در سرزمین روسیه، رقابت بر سر استفاده منابع انرژی آسیای‌مرکزی، ناتوانی در ایجاد ساختار اتحاد دفاعی بین دو کشور در ایجاد منازعه میان طرفین نقش کلیدی دارند.در این مقاله روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۷
اسفندیار خدایی

دکتر مسعود اسلامی، بهنام دنیاجو؛ دانشکده وزارت خارجه

تغییر در نوع نگرش و رویکرد قدرت‌های بزرگ نسبت به منطقه آمریکای لاتین و همچنین تغییر در ماهیت روابط آنها با کشورهای این منطقه، موجب تحول در رفتارها و اقدامات دیپلماتیک آنها شده است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا برایند این تغییرات منجر به شکل‌گیری نوعی دیپلماسی رقابتی بین قدرت‌های بزرگ شامل ایالات‌متحده آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا در منطقه آمریکای لاتین شده است؟ در این صورت، مؤلفه‌های اساسی الگوی مزبور چیست و چگونه می‌توان آن را تبیین و تحلیل کرد؟ برای یافتن پاسخ به این پرسش اصلی، مقاله حاضر بر این فرضیه استوار است که در شرایط کنونی روابط بین‌الملل به دلیل گذار نظم جهانی به‌سوی نظام چندقطبی و کاهش قدرت ایالات‌متحده آمریکا، این کشور برخلاف گذشته قادر به اعمال نفوذ گسترده سیاسی و نظامی در کشورهای آمریکای لاتین نیست. از این‌رو، مهم‌ترین رقبای آمریکا در سطح جهانی با اغتنام فرصت، طی سالیان اخیر حضور اقتصادی و نظامی خود را در آمریکای لاتین تقویت کرده و به رقابت دیپلماتیک گسترده‌ای مبادرت ورزیده‌اند. با عنایت به ماهیت و ویژگی‌های موضوع مقاله، تحقیق در چرایی و چگونگی شکل‌گیری الگوی جدید رقابت دیپلماتیک بین قدرت‌های بزرگ در آمریکای لاتین، مستلزم پرداختن به شاخصه‌های علمی-پژوهشی دانش روابط بین‌الملل و تلفیق آن با جنبه‌های کاربردی حرفه دیپلماسی به‌مثابه فن روابط بین‌الملل است. از این‌رو، ابتدا با استفاده از روش تحلیل و تطبیق، مبانی نظری و راهبرد دیپلماسی منطقه‌ای قدرت‌های بزرگ در آمریکای لاتین مورد واکاوی و مقایسه قرار گرفته و سپس با تکیه‌بر برخی شاخص‌های مطرح در حرفه دیپلماسی نظیر اظهارات، موضع‌گیری‌ها، رفتارها، تصمیمات و اقدامات دولتمردان، الگوی رقابت بین قدرت‌های مورد نظر از منظر دیپلماسی مورد ارزیابی حرفه‌ای و تطبیق کاربردی قرار می‌گیرد. در این تحلیل و ارزیابی، شکل‌گیری الگوی دیپلماسی رقابتی قدرت‌های بزرگ در منطقه آمریکای لاتین متغیر وابسته‌ای فرض شده است که تابعی از متغیرهای مستقلی همچون افول قدرت هژمونیک آمریکا، منافع راهبردی قدرت‌های بزرگ و شرایط در حال گذار روابط بین‌الملل و ویژگی‌های کشورهای این منطقه است. متن کامل مقاله

 

۰ نظر ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۵۰
اسفندیار خدایی

دکتر مختار صالحی، فرامرز حسن زاده؛ دانشگاه مازندران

اتخاذ رویکرد مناسب برای توسعه، یکی از موضوعات مهم در اقتصاد سیاسی بین‌الملل است. برنامه‌های ارائه شده در اجماع واشینگتن، از رویکردهای غالب در این زمینه است. اما در سال‌های اخیر، با رشد خیره‌کننده اقتصاد چین، توجه بسیاری از صاحب‌نظران به این موضوع جلب شده که چین در حال تبدیل به الگوی جدید توسعه برای کشورها است؛ که از آن به اجماع پکن یاد می‌شود. متاثر از این شرایط، سئوال اصلی پژوهش این است که شباهت‌ها و تفاوت‌های اجماع واشینگتن و اجماع پکن کدامند؟ تا چه حد اجماع پکن می‌تواند به الگوی جدید توسعه برای کشورهای خواهان توسعه تبدیل شود. بنابر فرضیه، به نظر می‌رسد، شباهت‌های دو مکتب تاکید بر صادرات، تجارت آزاد و الگوی توسعه‌گرایی در مقولات اقتصادی و سیاسی از سوی هر دو مکتب است. تفاوت‌ دو مکتب در تاکید اجماع پکن بر دولت محوری و اقتدارگرایی در توسعه، تلفیق جغرافیای اقتصادی و سیاسی و تاکید بر اقتصاد مبتنی‌بر نوآوری است که در اجماع واشینگتن نادیده گرفته شده است. چهارچوب نظری موضوع، مبتنی‌بر اقتصاد سیاسی دولت محور رابرت گیلپین است. برای بررسی موضوع نیز از روش پژوهش علّی – مقایسه‌ای استفاده شده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۲۵
اسفندیار خدایی

دکتر وحید ذوالفقاری

تجربه بازیگر قربانی، تلاش برای تحکیم حکمرانی متمرکز و خیزش اقتصادی گسترده، منجر به تغییر رفتارهای رأی‌دهی چین در شورای امنیت شد. بدین ترتیب، پرسش از چرایی گشت و بازگشت‌های رأی‌دهی چین به عنوان اهتمام اصلی پژوهش حاضر است. چنین تغییراتی برآیندی از دو لایه ایستارهای سیاسی پراگماتیکِ «منافع ملی» و «موقعیت و وجهه بین‌الملل» است. بر این اساس، در صورتی که منافع پکن در کشور هدف تابع تغییرات شکننده نشود و مکانیسم‌های نهادی دیگری برای تغییر ایستارهای دولت هنجارشکن وجود نداشته باشد، چین به تولید ائتلاف آراء می‌پردازد. بدین ترتیب، پژوهش حاضر با کاربست تئوری امنیت و مسئولیت جمعی و روش شناسی تحلیلی- تطبیقی به آزمون فرضیه می‌پردازد. براساس یافته‌های پژوهش، میزان اهمیت استراتژیک موضوع سیاسی، منجر به تغییر ایستارها و رفتارهای پکن در شورای امنیت می‌شود. به دیگر سخن، پکن درصدد کسب دستاوردهای حداکثری، با هزینه‌ها و مسئولیت‌های حداقلی سیاسی است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۲۰
اسفندیار خدایی

بهاءالدین بازرگانی گیلانی

به عقیدۀ برخی آگاهان مسائل راهبردی غربی، دونالد ترامپ با بی فکری تمام با صدور نخستین فرمان مبادرت به لغو این پیمان و خروج آمریکا از آن کرد و به این ترتیب میدان را برای چین خالی نمود تا بلافاصله با معرفی پروژۀ جایگزین ِ "مشارکت اقتصادی فراگیر منطقه ای RCEP" دست به اقدام بزند. نتیجه این شد که برخی کشورهای این حوزه از جمله فیلیپین و مالزی کم و بیش ساز جدایی از آمریکا بزنند و به سوی چین متمایل گردند و سایرین نیز فعلا مردد و بلاتکلیف باقی بمانند. در همین حال ترامپ تهدید کرد که واردات انبوه از چین را با اعمال تعرفه های گمرگی ٤٥ درصدی محدود می سازد، شغل های از دست رفته را به ایالات متحده بازمی گرداند  و از دامنۀ کسری بازرگانی عظیم ٥٠٠ میلیارد دلاری با چین می کاهد. کسی نیست به این غول بساز و بفروش آمریکایی حالی کند که مثلا یک شرکت  فن سالار فرضا اپل چگونه به همین سادگی بتواند واحدهای تولیدی خود را از چین با آن نیروی کار و فکر ارزان و کم ادعا به مثلا ایالت پنسیلوانیا با آن نیروی کار و فکر گران و تنبل و پرمدعا منتقل سازد. ولو که تیم اقتصادی کم تجربۀ اطراف ترامپ هم بگویند: خب، ما مالیات بر این شرکت ها را کاهش می دهیم! چگونه؟

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۴۴
اسفندیار خدایی

نویسنده: تام روگان، نشنال ریویو ؛ مترجم: زهره شهریاری

ترامپ باید از طریق تقویت حضور نیروی دریایی آمریکا در دریای چین شرقی، از این تهدید پیشگیری کند... دومین چالش پیش روی ترامپ، ایران است. به احتمال زیاد ایران ترامپ را به شیوه دریایی مورد آزمایش قرار خواهد دارد؛ به خصوص آن که احزاب و گروه های تندرو در ایران به دنبال آن هستند تا بیینند که آیا ترامپ به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا دستور تشدید مقابله علیه تهدیدات نیروی دریایی ایران را خواهد داد یا نه.... سومین و آخرین چالش پیش روی ترامپ، روسیه است.... ترامپ باید از خواب بیدار شود و به رهنمودهای اطلاعاتی مشاوران خود و ژنرال متیس گوش دهد. آنها به خوبی از اقدامات و نقشه های پوتین آگاهی دارند و به دنبال آن هستند تا درک و آگاهی ترامپ نسبت به او را افزایش دهند.

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۳۳
اسفندیار خدایی

فاطمه محمدی: دکتری روابط بین الملل و استادیار مدعو دانشگاه علامه طباطبایی

برگرفته از گزارش موسسه بروکینگز، جفری بادر، 21 مارچ 2016

▪️در دو دهه پس از پایان جنگ سرد، جهان دوره مشخصی از کاهش جنگ و افزایش رفاه را تجربه نمود و عدم وجود رقابت جدی جغرافیای سیاسی، فرصت هایی برای افزایش وابستگی متقابل و همکاری جهانی ایجاد کرد. با این حال در سال های اخیر، چند چالش اساسی نظیر فروپاشی نظم و نزول خشونت در شرق میانه؛ چالش روسیه به منظور امنیت اروپا؛ و افزایش تنش های ژئوپولیتیک در آسیا وجود داشته است. در این برهه محوری، رهبری ایالات متحده مهم و وظیفه فوری و پیچیده ای است. رئیس جمهور بعدی ایالات متحده(دونالد ترامپ) نیاز به انطباق و حفاظت نظم بین المللی لیبرال به عنوان یک وسیله برای تداوم ارائه ثبات و رفاه؛ توسعه یک راهبرد برای تشویق همکاری و نه رقابت میان قدرت های حاضر دارد؛ و در صورت لزوم، گنجاندن و یا محدود کردن بازیگران برای تضعیف آن اهداف. در پاسخ به پویایی جهان در حال تغییر، برنامه سیاست خارجی در بروکینگز پروژه بی نظمی از نظم  ایجاد کرده است. با تجزیه و تحلیل نافذ، استراتژی های جدید، و سیاست ها نوآورانه، برنامه سیاست خارجی و محققان آن در دو سال پروژه با سه هدف اصلی آغاز کردند.

۰ نظر ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۴
اسفندیار خدایی

دکتر محمدرضا دهشیری، مسلم گلستانx

این مقاله درصدد کاربست نظریه واقع‌گرایی ساختاری برای تحلیل الگوی مدیریت بحران‌ سوریه از سوی قدرت‌های بزرگ در نظام تک-چندقطبی است. وفق منطق واقع‌گرایی ساختاری، تغییر ساختار نظام بین‌الملل از دوقطبی دوران جنگ سرد به تک‌قطبی و پس از آن به تک-چندقطبی موجب تغییر در فرآیندهای نظام بینالملل شده است به تَبَعِ آنها (ساختار و فرآیند)، الگوی رفتاری دولتها و مدیریت بحران‌ها نیز متفاوت میگردد. از این‌ رو، سئوال اصلی آن است که اقتضائات نظام تک-چندقطبی چگونه بر الگوی رفتاری قدرت‌های بزرگ در مدیریت بحران‌ بین‌المللی سوریه تأثیر گذاشته است؟ بر این اساس فرضیه پژوهش این است که محدودیت‌های نظام تک-چندقطبی الگوی رفتاری قدرت‌های بزرگ را به سمت «موازنه قوای نامتقارن» در عرصه سیاست بین‌الملل در مدیریت بحران‌ها و به ویژه بحران سوریه سوق داده است. موازنه قوای نامتقارن به عنوان یک الگوی رفتاری از ابزارهای متفاوتی مانند ابزار نهادی، ابزار ائتلافی، ابزار تهاجمی و ابزار تحریمی بهره می‌گیرد تا بحران‌ها را مدیریت کند. روش پژوهش مبتنی بر راهبرد پژوهشی توصیفی- تحلیلی میباشد. سطح تحلیل پژوهش نیز مطابق با نظریه واقع‌گرایی ساختاری از نوع تصویر سوم یا سطح نظام بینالملل است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۳۰ دی ۹۵ ، ۱۷:۵۶
اسفندیار خدایی

طه اکرمی، دانشجوی دکتری مطالعات آمریکا، دانشگاه تهران

جمهوری خلق چین، در دهه‌های اولیه خود، علاقه چندانی به حضور در آمریکای لاتین از خود نشان نمی‌داد و لذا آمریکا، با توجه به قرابت جغرافیایی و قدرت نظامی و اقتصادی بسیار بالای خود و پس از اعمال دکترین مونروئه، توانست بر این منطقه هژمونی خود را اعمال کند. ازاین‌پس جز شوروی در دوران جنگ سرد، سایر قدرت‌های جهانی جرئت حضور در این منطقه را نداشتند و این کوبا بود که برای اولین بار جرئت برقراری روابط دیپلماتیک با چین در سال 1960را پیدا کرد ولی سایر دولت‌های آمریکای لاتین منتظر واکنش نیکسون به این موضوع ماندند. نیکسون نهایتاً در سال 1972 در سفرش به پکن، چراغ سبز خود را نشان داد و درست پس‌ازآن بود که آرژانتین، مکزیک و سپس بولیوی و نهایتاً سایر کشورهای منطقه نیز جمهوری خلق چین را به رسمیت شناختند. اما در سال 2004 و پس از سفر

۰ نظر ۲۷ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۹
اسفندیار خدایی

دکتر علی اصغر کاظمی، شهرام عسکری حصن

در سال‌های اخیر مذاکرات به‌منظور تغییر قدرتمندترین و مؤثرترین رکن سازمان ملل متحد (شورای امنیت)، به مباحث گسترده‌ای دامن زده است. مزایا و اختیارات ویژۀ اعضای دائم شورای امنیت مانند حق وتو، اعمال تحریم و ... از سویی موجب برنتابیدن نظم موجود از جانب دولت‌های منتقد و اصلاح‌طلب شده، و از دیگر سو پنج عضو دائم شورای امنیت را در مسیر حفظ وضع موجود، متحد ساخته است. به هر حال از آنجا که شورای امنیت نمایندۀ کلیۀ کشورهای دنیا نبوده ومسئول اصلی حفظ صلح و امنیت بین‌المللی است، نویسنده در این مقاله ضمن بررسی اجمالی دلایل نارضایتی از شورای امنیت با تأکید بر گروه4 موانع اصلی ناکامی دولت­های اصلاح‌طلب را دو طیف سیاسی و حقوقی بررسی می‌کند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۲ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۵
اسفندیار خدایی

دکتر محمدعلی شیرخانی؛ دکتر ستاره طاهرخانی؛ دانشگاه تهران

در منازعات نامتقارن، قدرت‌های بزرگ اغلب در برابر دولت‌های ضعیف از استراتژی قهری استفاده می‌کنند. با توجه به اینکه تهدیدات قهری دولت‌های قدرتمندتر به‌واسطۀ تعیین مجازات شدیدتر در ازای نافرمانی طرف مقابل مؤثرترند، به‌نظر می‌رسد دولت‌های ضعیف باید تسلیم درخواست‌های قهری قدرت‌های بزرگ شوند تا گرفتار مجازات آنها نشوند. اما چرا شواهد و مطالعات تجربی بسیاری عکس این قضیه و در واقع ناکامی استراتژی قهری و مقاومت دولت‌های ضعیف و در نهایت انتخاب استراتژی پرهزینۀ نظامی صرف از سوی قدرت‌های بزرگ را نشان  می‌دهند؟ این سؤالی است که فیل هان با تهدید بقای دولت ضعیف به آن پاسخ می‌دهد. در این مقاله، برای تعمیم نظریۀ هان به مواردی که با آن قابل تبیین نیستند، آن را تعدیل کرده و با مطالعۀ موردی منازعۀ میان ایالات متحدۀ آمریکا و کرۀ شمالی حمایت می‌کنیم. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۲ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۲
اسفندیار خدایی

دکتر بهاره سازمند، دانشگاه تهران؛ دکتر فریبرز ارغوانی، دانشگاه تهران

هدف این مقاله بررسی دلایل و روند افزایش روابط چین و کشورهای منطقۀ آمریکای لاتین در سال‌های ریاست جمهوری هو جینتائو است. درحالی‌که در دورۀ پیش از آن، توجه چین به گسترش روابط با کشورهای غربی بود، در دورۀ هو بسط روابط با کشورهای در حال توسعۀ به‌ویژه آمریکای لاتین بیشتر مورد توجه قرار گرفت. پرسش اصلی این مقاله این است که چرا سیاست خارجی چین در دورۀ ریاست جمهوری هو جینتائو (2012-2002) گسترش روابط با کشورهای آمریکای لاتین را مدنظر قرار داد؟ یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که الزامات درونی، منطقه‌ای و بین‌المللی توسعۀ چین این کشور را متوجه مناطق مختلف کرده و از این جهت نمی‌توان فقط به تأثیر تغییر کادر رهبری در تغییر اولویت‌های سیاست خارجی چین قائل بود. ویژگی‌های سطح خرد همانند اصول مورد تأکید هو در عرصۀ داخلی و سیاست خارجی و تلاقی آنها با متغیرهای منطقه‌ای و بین‌المللی به تغییر جهت‌گیری در سیاست خارجی چین کمک کرده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۲ دی ۹۵ ، ۱۸:۲۸
اسفندیار خدایی

دکتر محسن شریعتی نیا، دانشگاه شهید بهشتی

فهم کنش بین‌المللی چین به عنوان قدرتی در حال ظهور، اهمیت روزافزونی می‌یابد. مهمترین اولویت کنونی این کشور در سیاست بین‌الملل، پیشبرد مگاپروژه کمربند اقتصادی جاده ابریشم است. فهم چیستی این طرح و جایگاه آن در استراتژی کلان چین واجد اهمیت و ضرورت است. جریان غالب در مراکز تحقیقاتی، این طرح را از منظر ژئوپولیتیک و تبیین نیات گسترش‌طلبانه چین، مورد بحث قرارداده است. اما نویسنده کوشیده با مفهوم‌بندی کمربند اقتصادی جاده ابریشم در قالب زنجیره جهانی ارزش، زمینه را برای درکی متفاوت از آن فراهم آورد. در این چهارچوب، با تحلیل محتوای سیاست تجاری و صنعتی چین و نیز برنامه عملیاتی کمربند اقتصادی جاده ابریشم، نسبت آنان با یکدیگر در قالب مؤلفه‌های زنجیره جهانی ارزش تبیین شده است. از این منظر هدف کلیدی چین از طراحی و پیشبرد این طرح کلان، شکل‌دهی به یک زنجیره ارزش چین‌محور در محیط ژئواکونومیک اوراسیا و افریقا است. در یک سال اخیر بیش از نیمی از پروژهای سرمایه‌گذاری شرکت‌های چینی در اوراسیا و افریقا در قالب این طرح تعریف شده و مورد حمایت دولت چین قرارگرفته است. ذکر این نکته ضروری است که کمربند اقتصادی جاده ابریشم در مسیر اجرا با چالش‌های کلیدی همچون رقابت‌های ژئوپولیتیک، توسعه نیافتگی فرایندهای همگرایانه در بخش‌های مهمی از اوراسیا و ابهام در مورد نیات پنهان چین مواجه است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۶:۵۲
اسفندیار خدایی

دکتر فرزاد رستمی، مجتبی صالحی کرتویجی

با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، راهبرد امنیتی امریکا تا سال 2000 به دلیل نبود یک دشمن مشخص، دستخوش ابهامی اساسی شد و این خلاء راهبردی، این کشور را به جست‌وجوی هستی‌شناسی جدیدی در عرصه سیاست بین‌الملل وادار ساخت. پس از حادثه 11 سپتامبر 2001، سیاست مبارزه با تروریسم در راهبرد امنیتی امریکا نقش برجسته‌ای پیدا کرد؛ این رویکرد، با تهاجم امریکا به افغانستان (2001) و حمله به عراق (2003) نمود عینی یافت و منجر به حضور گسترده‌تر این کشور در منطقه، به ویژه در مرزهای ایران شد. در عین حال، دولت امریکا همواره ایران را در لیست دولت‌های حامی تروریسم قرارداده و در این راستا پیوسته ایران را به حمله نظامی تهدید می‌کند. در چنین شرایطی است که ایران درصدد عضویت در سازمان همکاری شانگهای برآمده است و مسئله اصلی این نوشتار این است که نقش راهبرد امنیتی امریکا در گرایش ایران به این سازمان چه بوده‌است؟ در پاسخ به این سئوال، فرضیه نوشتار حاضر نیز تغییر راهبرد امنیتی امریکا در خاورمیانه را عامل مؤثر در گرایش ایران به عضویت در سازمان همکاری شانگهای می‌داند؛ فرضیه‌ای که در این مقاله تصدیق می‌شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی‌است و ابزار نظری برای تبیین فرضیه این پژوهش نیز، نظریه رئالیسم تدافعی است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۹
اسفندیار خدایی

دکتر محسن شریعتی نیا، استادیار دانشگاه شهید بهشتی

وزیر دفاع چین در شرایطی به ایران آمده که ابهام بیش از هر زمان دیگری در دو دهه اخیر بر سیاست بین الملل سایه افکنده تا جایی که برخی حتی از پایان غرب سخن رانده اند. آمریکایی ها انتخابی صورت دادند که به معضلی برای سایر کشورها از جمله ایران و چین بدل شده است. آنچه در این شرایط بیش از جزییات و توافقات این سفر (سفر سپهبد چانگ وان چوان وزیر دفاع جمهوری خلق چین به ایران و دیدار با سردار دهقان وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران که منجر به امضای موافقتنامه همکاری دفاعی ــ نظامی شد) اهمیت دارد، آینده مثلث استراتژیک ایران – چین – آمریکا ست. روابط ایران و چین هم قدیم است و هم جدید. در بیش از چهار دهه ای که از این روابط می گذرد، نقش آمریکا در شکل دهی به مسیر آن کلیدی بوده است. به دیگر سخن روابط مدرن ایران و چین همیشه سه جانبه و نه دوجانبه بوده. پیش از انقلاب، کاتالیزور آمریکا در شکل گیری و قوام اولیه این روابط نقش کلیدی ایفا کرد و پس از انقلاب و به ویژه در یک دهه اخیر ایالات متحده نقش های چندگانه ای ایفا کرده که مهمترین آن تحدید این روابط و ایجاد معضلات کلیدی در مسیر توسعه آن به ویژه در حوزه هایی فراتر از "کالاهای چینی" بوده است.

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۹
اسفندیار خدایی

دکتر محمد تقی زاده انصاری، استادیار اقتصاد سیاسی بین الملل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

مشارکت فراپاسیفیک یا توافق تجارت آزاد فراپاسیفیک فراتر از تاثیرات اقتصادیش پیامدهای مهم ژئوپولیتیکی در آسیا پاسیفیک دارد. این توافق مولفه ای مهم از استراتژی بازگشت ایالات متحده به آسیا پاسیفیک است که ذیل عنوان محوری برای آسیا مطرح شده است. بر این اساس در معادلات منطقه ای آسیا پاسیفیک اهمیت ژئوپولیتیکی این توافق بیش از اهمیت اقتصادی آن است. در واقع رشد چشمگیر اقتصادی چین در طول بیش از سه دهه گذشته پیامدهایی برای موضع مسلط آمریکا در امور منطقه ای آسیا پاسیفیک داشته است، بطوریکه توان و نفوذ فزاینده اقتصادی چین به چالشی برای موضع آمریکا در تسلط بر امور اقتصاد سیاسی منطقه ای آسیا پاسیفیک تبدیل شده است. در این راستا این سوال مطرح است که هدف ژئوپولیتیکی ایالات متحده از ایفای نقشی فعال در گسترش توافق تجارت آزاد فراپاسیفیک چیست؟ در پاسخ به این سوال، فرضیه این مقاله این است که: هدف ژئوپولیتیکی ایالات متحده از مشارکت و ایفای نقشی فعال در گسترش توافق تجارت آزاد فراپاسیفیک کوششی برای تداوم موضع مسلط منطقه ای خود در مواجه با افزایش نفوذ اقتصادی چین است. به عبارتی افزایش نفوذ اقتصادی چین، متغییر تعیین کننده ژئوپولیتیکی است که سبب شده است ایالات متحده نقشی فعال در مشارکت و گسترش توافق تجارت آزاد فراپاسیفیک ایفا کند. هدف این پژوهش تبیین رابطه این متغییرها است، متغییرهایی که ما را یاری می کنند که تقلای ژئوپولیتیکی آمریکا را در شکل توافق تجارت آزاد فرا پاسیفیک در مواجهه با افزایش نفوذ اقتصادی چین توضیح دهیم. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۷:۵۸
اسفندیار خدایی

دکتر منصور رحمانیx، احسان میری؛ دانشکده وزارت امور خارجه

ویژگی­های نظام بین­ الملل پساجنگ سرد و تبیین هژمونی ایالات‌متحده صرفا متأثر از تغییر ساخت قدرت نیست، بلکه عملکرد کارگزاران و بازیگران نیز در شکل­دهی به اصول و مبانی این دوران نقش قابل‌توجهی را ایفاء می­نماید. در این راستا، انجام اقدامات ضدهژمونیک نظیر حادثه 11 سپتامبر 2001 و نقش­آفرینی بازیگران چالشگر منطقه­ای روحیه تقابل با قدرت هژمون را افزایش داد و زمینه را برای ابراز وجود قدرت­های نوظهوری فراهم نمود که وضعیت کنونی نظام بین­الملل را به سوی تک-چندقطبی سوق داده­اند. در این میان، قدرت­یابی چین در عرصه اقتصادی و تأثیرگذاری بر نظام بین­الملل از یک‌سو و تلاش روسیه به­منظور حفظ حوزه نفوذ خود در سطح منطقه­ای و به تبع آن تقابل با یک‌جانبه‌گرایی هژمون از سوی دیگر منجر به طرح این سوال شده است که مهم‌ترین مؤلفه‌های موازنه نرم چین و روسیه کدام­ هستند و این مؤلفه‌ها چه تأثیری بر هژمونی ایالات‌متحده دارند؟ فرضیه تحقیق این است که مؤلفه‌هایی نظیر مشروعیت زدایی از هژمون، تقویت قدرت اقتصادی، عدم پذیرش سرزمینی و بهره­گیری از سازمان­های فرامنطقه­ای نظیر بریکس مهم‌ترین مولفه­های موازنه نرم چین و روسیه به­شمار می­روند که به دلیل تاکید بر مقابله غیرمستقیم با هژمون و ائتلاف موازنه­گر علیه قدرت برتر می­توانند، ایالات‌متحده آمریکا را با چالش مواجه سازند. این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه­ای، منابع فضای مجازی و آمار و ارقام به ارزیابی مولفه­های موازنه نرم چین و روسیه در زمینه قدرت اقتصادی، بهره­گیری از بریکس و اقداماتی نظیر مشروعیت­زدایی از هژمون، عدم پذیرش سرزمینی و جلوگیری از کارآیی ایالات­ متحده در مناطق حساس جغرافیایی موفقیت قابل توجهی داشته و توانسته­اند هژمونی ایالات متحده را تحت تاثیر اقدامات خود قرار دهند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۵ ، ۰۶:۵۷
اسفندیار خدایی

دکتر محمود سریع القلم؛ دانشگاه شهید بهشتی

در نظام بین الملل فعلی، سیاست خارجی تابعی از نظام داخلی کشورها شده است و نمی تواند به عنوان یک متغیر مستقل تلقی شود. به نظر می رسد طی سه دهه گذشته، سیاست خارجی نه تنها در میان کشورهای صنعتی بلکه در میان کشورهای در حال توسعه نوظهور به عنوان اهرمی برای افزایش ثروت ملی تبدیل شده است. قدرت کشورها دیگر نه در وسعت سرزمین بلکه در افزایش قدرت ملی از طریق ارتقا تولید ناخالص داخلی و قدرت صادرات محاسبه می شود. در این میان، چین یکی از کشورهای برتر جهان است که با افزایش قدرت اقتصادی خود توانسته است منزلت خاصی در سطح بین المللی کسب کند و در آینده ای نزدیک، به یک قطب از نظام دو قطبی جهان تبدیل شود. سیاست خارجی چین در اختیار سیاست و انتقاد داخلی آن است. در مقام مقایسه، ایران در سیاست خارجی خود موفق شده تا از تمامیت ارضی کشور حراست نموده و همچنین از نظام سیاسی کشور نیز صیانت به عمل آورد. اما سیاست خارجی ایران وارد مراحل بعدی یعنی تولید ثروت و قدرت نشده است و بدین صورت سیاست خارجی صرفا در حوزه های امنیتی عمل کرده و به حوزه های اقتصادی، تجاری، صادرات گسترده، ورود در بازارهای فن آوری و بازارهای سرمایه وارد نشده است متن کامل مقاله.

۰ نظر ۲۴ مهر ۹۵ ، ۰۶:۳۲
اسفندیار خدایی

دکتر امیر روشن، دانشگاه یزد؛ محمدرضا فرجی و وحید رنجبر حیدری، دانشگاه گیلان

اصولاً استراتژی قدرت‌های بزرگ نوظهور، تعامل با کشورهای همسایه و قدرت‌های منطقه‌ای برای دستیابی به اهداف و مقاصد آینده است. این مفروض، در بررسی و تحلیل توانایی قدرت‌های نوظهور و پیش‌بینی رفتار آینده آنها مهم است. در حال حاضر، گمانه‌زنی‌های بسیاری در مورد نوع چینی که در آینده نزدیک شاهدیم، به‌ویژه اگر چین از همه کشورهای اقتصادی پیشی بگیرد، وجود دارد. هدف این پژوهش توصیف این مسئله با بررسی بهره‌برداری چین از استراتژی چندجانبه‌گرایی در روابط با همسایگان به‌ویژه چندجانبه‌گرایی چین در تعامل با کشورهای آسیای مرکزی است. نگارندگان بر این اعتقادند که چندجانبه‌گرایی چین در منطقه آسیای مرکزی رویکرد جدیدی نیست و چین درگذشته نیز تحت مفهوم تیانگ شیا و با توجه به دکترین سی‌یی و سیستم تجاری شاخه، از این استراتژی در روابط با همسایگانش بهره برده است. به‌منظور تأیید یا رد این فرضیه در این پژوهش پس از تعریف مفاهیم و اصول چندجانبه‌گرایی با روش توصیفی و تحلیلی استراتژی کلاسیک و نوین چین در آسیای مرکزی تجزیه‌وتحلیل می‌گردد متن کامل مقاله.

۰ نظر ۱۴ مهر ۹۵ ، ۰۶:۰۰
اسفندیار خدایی

دکتر محمدصادق کوشکی، سید محمود حسینی؛ مطالعات منطقه ای، دانشگاه تهران

سازمان­های منطقه­ای راهی برای دست­یابی به منافع راهبردی کشورها هستند که بر پایۀ هدف‌ها و منافع مشترک کار می­کنند. امروزه سازمان همکاری شانگهای به­عنوان یک سازمان مهم منطقه­ای مطرح است. سازمان همکاری شانگهای در سال 2001 با حضور کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان به­وجود آمد. هند همواره خواستار عضویت دائم در این سازمان بوده است. پرسش اصلی این نوشتار این است که هدف‌ها و منافع هند از عضویت در سازمان همکاری شانگهای چیست؟ این نوشتار ضمن توجه به زمینه­های تکامل سازمان همکاری شانگهای، برای عضویت دائم هند در این سازمان منافعی را برمی­شمرد که برای این کشور فرصت است. جدا از این فرصت­ها، چالشی­هایی برای دست­یابی هند به این مهم وجود دارد که به آن­ها نیز پرداخته می­شود.  متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۶
اسفندیار خدایی

دکتر محمد تقی زاده انصاری؛ استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پس از پایان جنگ جهانی دوم ایالات متحده بر اساس نسبت چشم­گیری که از منابع مادی قدرت جهان داشته است، به­عنوان یک قدرت بزرگ به بازسازی نظم بین المللی پرداخته است. این نظم بین المللی تا حدودی بر فرماندهی ایالات متحده بر متحدین و مشارکت با دولت­های توسعه یافته صنعتی و از طرفی توازن قوا و بازدارندگی در برابر رقبا شکل یافته است. ایالات متحده هم چنین نقش محوری در ایجاد نهادهای مالی و تجاری صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی ایفا کرده است. این نهادها نقش برجسته ای در متن سیاست­ها و منافع ایالات متحده در عرصه بین المللی داشته اند. هم اکنون در پی رشد قدرت­های نوظهور و بیش از همه چین، سهم نسبی ایالات متحده از ثروت و قدرت جهانی کاهش یافته است و قدرت های نوظهور و در راس آن چین خواستار بازتوزیع مزیت ها در نهادهای مالی و اقتصادی برجسته بین المللی هستند، این تقاضا و گرایش ایالات متحده به حفظ نقش مسلطش در نهادهای مالی و اقتصادی جهانی، چین را به این باور رسانیده است که این نهادها از لحاظ کارکردی قابلیت­های اساسی برای مواجهه با چالش­های جدید سرمایه گذاری به­ویژه در آسیا ندارند. بر این اساس پکن نقش محوری در تأسیس بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا ایفا کرده است. در این مقاله از چشم انداز نظری نظم نهادینه بین المللی و بر اساس روش تبیینی به مساله چالش بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا برای هژمونی مالی اقتصادی آمریکا در عرصه بین المللی پرداخته ایم. لینک:  http://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1826.html

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۹
اسفندیار خدایی

 

دکتر علی‌اکبر جعفری، دانشگاه مازندران؛ وحید ذوالفقاری،دانشگاه مونیخ آلمان؛ تابستان 95

مسئله هسته‌ای تهران به عنوان پیچیده‌ترین موضوع سیاسی بین‌المللی تهران پس از جنگ هشت ساله، سیاست‌های اعلانی و اعمالی گوناگونی را از سوی بازیگران سیاسی متبادر ساخته است. اهتمام اصلی این پژوهش، کشف منطق سیاسی و سنجش رفتاری بازیگران است. تقابل ادراک و تفاوت سطح بین تهران و غرب از سیاست هسته‌ای، فرضیه اصلی مقاله است. در حالی که از منظر اعلانی، تهران منطق سیاسی هسته‌ای خود را با پارادایم هنجاری و همسازی با رژیم بین‌المللی تشریح می‌نماید، از منظر اعمالی با پارادایم امنیتی و ژئوپلیتیک منازعه‌گرای منطقه‌ای تفسیر می‌کند. همچنین، منطق سیاسی غرب در سطح اعلانی با پارادایم امنیت، تهدید و تولید بازدارندگی و در سطح اعمالی با الگوی هنجاری و رژیم بین‌المللی و محدودیت حداکثری برای ایران و جلوگیری از ظهور بازیگران هسته‌ای جدید خوانش پیدا می‌کند. از سوی دیگر، در حالی که ایران سیاست‌های هسته‌ای را در سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و تولید بازدارندگی تبیین می‌نماید، غرب سیاست‌های هسته‌ای تهران را در سطح بین‌المللی و به عنوان نظم ریز بین‌الملل تلقی می‌نماید. بدین ترتیب، پژوهش حاضر با کاربست تئوری مدیریت منازعه و روش‌شناسی تحلیلی- مقایسه‌ای به سنجش فرضیه می‌پردازد. براساس یافته‌های پژوهش، پایایی دیپلماسی قدرت‌محور و نسل نخست مدیریت منازعه و عدم‌گذار به سوی نسل دوم مدیریت منازعات، مسئله هسته‌ای تهران را به چالش بین‌المللی تبدیل ساخته است.   متن کامل مقاله.

 

۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۵۱
اسفندیار خدایی

دکتر محمدحسین جمشیدی، جلیل بیات؛ دانشگاه تربیت مدرس؛ فصلنامه روابط خارجی، تابستان 95

در پی رخداد اشغال سفارت امریکا در تهران، روابط رسمی و دیپلماتیک میان ایران و امریکا قطع شد. اگرچه در طول این سال‌ها تلاش‌هایی برای نزدیکی دو کشور صورت گرفته، اما همچنان قطعی روابط پابرجاست. در این میان برخی تحلیل‌گران معتقدند الگوی تنش‌زدایی امریکا - چین که در دهه هفتاد میلادی توانست به بیش از بیست سال قطعی روابط میان این دو کشور پایان دهد، در مورد رابطه ایران و امریکا نیز قابل اجرا است. وجود برخی شباهت‌ها میان ایران و چین (همچون انقلابی بودن دو کشور، استقلال‌طلبی در سیاست خارجی و...) از یک‌سو و روابط این دو با امریکا (همچون قطع رابطه با وقوع انقلاب، رویارویی مستقیم نظامی با امریکا و...) از سوی دیگر، این گزاره را تقویت می‌کند. این پژوهش این امکان را با این پرسش مورد بررسی قرارداده است: آیا می‌توان با استفاده از الگوی تنش‌زدایی امریکا - چین در دهه هفتاد میلادی، به احیای روابط ایران - امریکا اقدام کرد؟ در پاسخ با بررسی موضوع دریافتیم وجود برخی تفاوت‌ها در سطح سیستمیک همچون ماهیت متفاوت نظام بین‌الملل در دهه 70 میلادی و پس از جنگ سرد از یک‌سو و برخی تفاوت‌ها در سطح داخلی و فردی همچون سطح قدرت متفاوت چین و ایران، شرایط داخلی متفاوت دو کشور، تصورات و برداشت‌های متفاوت رهبران دو کشور نسبت به امریکا و... از سوی دیگر، امکان کاربرد الگوی تنش‌زدایی امریکا - چین در روابط ایران و امریکا وجود ندارد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۶
اسفندیار خدایی

محمد خوش هیکل آزاد، دانشجوی دکتری مطالعات آمریکای شمالی

با نزدیک شدن به پایان قرن بیستم همواره متفکران و اندیشمندان جهان در اظهارات خود بیان کرده اند که قرن بیست و یکم قرن آسیا یا آسیا پاسیفیک و به عبارتی دیگر رستاخیر شرق می باشد از مهمترین پشتوانه های این اظهارات رشد و توسعه اقتصادی معجزه آسای آسیای شرقی است که بنا بر پیش بینی ها حتی از اقتصاد پیشرفته امریکا و اروپا در قرن آتی پیشی خواهد گرفت. در این راستا با توجه به این واقعیت که منطقه جنوب شرقی آسیا پس از اقتصادهای پیشرفته ای چون ژاپن، کره جنوبی، هنگ کنگ و تایوان دارای کشورهایی از جمله مالزی تایلند و اندونزی بوده که به پیشرفت های قابل ملاحظه اقتصادی دست یافته اند و با عنایت به حضور بیشترین تعداد مسلمانان جهان در این منطقه و همچنین اظهار نظر مقامات مالزیایی در جهت طرح و تقویت دیدگاه هویت آسیایی با نام رنسانس آسیایی انگیزه اولیه پژوهش در این موضوع را فراهم آمد؛ لذا سوال اساسی این تحقیق این است که آیا هویت آسیایی منطقه جنوب شرقی آسیا واقعی و جدی است ؟ در ضمن بررسی توصیفی – تحلیلی هویت آسیایی به سوال مهم فرعی دیگری در رابطه با چگونگی و دلیل طرح هویت آسیایی در عصر حاضر پاسخ داده خواهد شد.  متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۳
اسفندیار خدایی

وحید ذوالفقاری؛ دانشجوی دکتری دانشگاه بامبرگ آلمان

نظام بین الملل در طی سال های اخیر شاهد خیزش فزاینده چین است که ضمن گذار از سیاست های تجدیدنظرطلبانه و نظم ریز گذشته، توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی را در اولویت استراتژیک خود نشانیده است. اساس فلسفی سیاست های رفتاری چین در طی سال های اخیر، مفهوم جهان هماهنگ اما غیرمتشابه بوده است که نه تنها بر ثبات پویا و فعال تاکید نموده است، بلکه با تغییر رویکردهای اعمالی و اعلانی در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و بین المللی، در تلاش برای دستیابی به اهداف استراتژیک است. پرسش از منطق استراتژیک و مکانیسم های مدیریت سیاسی چین برای نیل به موقعیت جاری بین المللی، به عنوان اهتمام اصلی این پژوهش است. مشارکت راهبردی در نهادهای چندجانبه، گسترش دیپلماسی اقتصادی، تعقیب سیاست درهای باز و وابستگی متقابل پیچیده و همکاری با قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای، به عنوان فرضیه اصلی نگاشته می باشد. این پژوهش با استفاده از مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، به تجمیع اطلاعات تحقیقی پرداخت و با استفاده از روش شناسی مدیریت استراتژیک و کاربست تئوری سازه انگاری، به تبیین روند دستیابی چین به جایگاه قدرت بزرگ می پردازد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۶
اسفندیار خدایی

دکتر وجیهه‌سادات پورنجفی،دانشگاه شهید بهشتی؛ دکتر شهروز شریعتی، دانشگاه تربیت مدرس

جمهوری خلق چین به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد جهان که از سویی برخوردار از فناوری‌های مؤثر و از سوی دیگر دارای حوزه تمدنی متفاوت از غرب است، از جمله کشورهایی محسوب می‌شود که همواره در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است. افزون بر این، نیاز رو به افزایش چین به منابع انرژی فسیلی، روابط تاریخی دوستانه ایران و چین به‌همراه مخالفت چین با سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه آمریکا از دیگر عواملی هستند که در ظاهر به‌نظر می‌رسد می‌توانند تکوین روابط راهبردی ایران و چین را تسهیل کنند. با این وجود به‌نظر می‌رسد روابط دو کشور به‌واسطه نحوه تفکر رهبران نسل چهارم و پنجم چین همواره دستخوش فراز و نشیب‌هایی بوده است، به‌گونه‌ای که این روابط در حوزه‌های انرژی و اقتصاد محدود شده است. این پژوهش با مفروض گرفتن این نکته که روابط اقتصادی ایران و چین بویژه در حوزه انرژی طی سالهای پس از جنگ سرد افزایش قابل ملاحظه‌ای یافته است، می‌کوشد تا امکانات و تهدیدات و فرصت‌های ناشی از این رویداد را با تمرکز بر مطالعه منابع و اسناد چینی مربوط به انتخاب‌های استراتژیک بین‌المللی چین در قرن 21 در دوره موسوم به خیزش صلح‌آمیز در سیاست خارجی چین مورد بررسی و سنجش قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که ایران در انتخاب‌های نوین چین واجد چه میزان ظرفیت استراتژیک است؟ مقاله ضمن بررسی نگاه چین به نظام و امنیت بین‌المللی پس از جنگ سرد و با بهره‌گیری از آمار و داده‌های مستند، این فرضیه را مورد بررسی قرار خواهد داد که: «به‌نظر می‌رسد الزامات معرفتی و راهبردی در دکترین خیزش صلح‌آمیز چین، با وجود بازتولید عناصر هویتی و معرفتی مستقل از غرب، مانع از تحقق سطح عالی روابط بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین در کوتاه مدت و میان مدت خواهد بود». متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۱
اسفندیار خدایی

استاد راهنما: حمید کردبچه | استاد مشاور: نادر مهرگان | دانشجو: جلال شریفی

توسعه‌ی اقتصادی کشور چین پس از سال 1978، یکی از وقایع مهم اقتصادی جهان در طول سه دهه‌ی گذشته بوده است. به قدرت رسیدن شیائوپینگ در سال 1978 که، از او به عنوان معمار اقتصاد چین یاد می‌شود سبب شد که، کشور کمونیستی و فقیر چین، در طی مدت کوتاهی به رده‌ی کشورهای موفق ارتقا یابد. این کشور، با اعمال سیاست‌های مناسب اقتصادی، اجرای اصلاحات تدریجی اقتصادی، هم‌چنین باز کردن بیشتر اقتصاد کشور، توسعه‌ی اقتصادی جدیدی را آغاز کرد که، کاملا با توسعه‌ی اقتصادی دوران مائو متفاوت بود. رویکرد اقت ... دانلود کنید
۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۳
اسفندیار خدایی

دکتر محمدعلی موسوی، دانشیار مطالعات آمریکای شمالی، دانشگاه تهران

اسفندیار خدایی، دانشجوی دکتری مطالعات آمریکای شمالی، دانشگاه تهران

مجله علمی پژوهشی روابط خارجی (پژوهشکده تحقیقات راهبردی) تابستان 1395

این پژوهش استراتژی امریکا را در قبال چین در منطقه خلیج فارس بررسی می‌کند و کوشیده است به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به وابستگی روزافزون چین به منابع انرژی خلیج فارس، امریکا به عنوان قدرت هژمون چه سیاستی را در قبال چین در این منطقه دنبال کرده است؟ آیا سیاستی لیبرال در پیش گرفته و با چین همکاری کرده است یا با اتخاذ سیاستی واقع‌گرا در پی تقابل و مهار چین بوده است. این پژوهش به روش مطالعه موردی و با بهره‌گیری از دو نسخه واقع‌گرا و لیبرال نظریه ثبات هژمونیک بر این مدعی است که استراتژی امریکا تعامل آمرانه بوده است که ترکیبی از هر دو رویکرد واقع‌گرایانه و لیبرال است. امریکا مانع حضور اقتصادی چین در خلیج فارس نشده است بلکه با رویکردی لیبرال با پکن تعامل داشته است؛ اما رفتار امریکا در قبال چین در بحران‌های پسایازده سپتامبر نظیر تحولات عراق و سوریه و بخصوص برنامه هسته‌ای ایران، امریکا با رویکردی واقع‌گرایانه کوشیده است چین را وادار به همراهی با سیاست‌های واشینگتن در منطقه سازد و این رقیب خود را در بعد استراتژیک در چهارچوب سیاست‌های امریکا مهار و کنترل کند. لیکن در طولانی‌مدت تعارض ذاتی در راهبرد تعامل آمرانه یعنی تعامل اقتصادی و مهار استراتژیک موجب شده است با عمیق‌تر شدن روابط پکن با کشورهای منطقه، ادامه این روند برای امریکا دشوارتر شود و پکن آزادی عمل بیشتری می یابد.

  دانلود متن کامل مقاله

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۲:۳۳
اسفندیار خدایی

دکتر محمد عباسی، حسین بابایی؛ دانشکده علوم و فنون فارابی

دو کشور ایران و چین از امکانات بالفعل و بالقوة وسیعی برای گسترش مناسبات خود برخوردارند. در این میان رابطه چین با ج.ا.ا و شیوة تعاملی آن با ایالات‌متحده دارای اهمیت و قابل‌بررسی است. روابط ایران با چین به‌گونه‌ای روزافزون در کلیت سیاست خارجی ایران اهمیت می‌یابد. برخی هم‌پوشانی‌ها در سیاست خارجی دو کشور، مبادلات اقتصادی، نظامی و همکاری در حوزه انرژی، عوامل توسعه بخش روابط دو کشورند. از دیگر سو، انتخاب راهبردی چین و روابط همکاری‌جویانه این کشور با قدرت‌های غربی، به‌ویژه ایالات‌متحدة امریکا، عوامل محدودکنندة این روابط به شمار می‌آیند. ازاین‌رو، به سبب بررسی میزان پاسخگویی این تعامل بر تهدیدات امنیتی - نظامی غرب در مناقشة غرب با ج.ا.ا؛ نویسندگان مقاله با اتکا به نظریة موازنة نرم و با استفاده از روش تحقیق توصیفی؛ پس از طرح بنیان‌های نظری بحث، شاخص‌های الگوی مفهومی ادبیات نظری را به‌منظور بررسی، تأیید یا رد فرضیة اصلی در قالب پرسشنامة محقق‌ساخته با اعتبار موردقبول «آلفای کرونباخ (93.)» به 123 نفر اعضای جامعة نمونه منتخب از 180 نفر اعضای جامعة آماری متشکل از دیپلمات‌ها و استادان و مجریان سیاست خارجی، امنیت ملی و نظامی آگاه در امر موضوع تحقیق که دارای تحصیلات دست‌کم کارشناسی ارشد بوده و از زمان تشکیل پروندة هسته‌ای تا سال 1392 به‌طور مداوم یا حداقل سه سال (مدت تقریبی یک مأموریت ثابت) در این موضوع دخیل بوده‌اند، انتخاب کرده‌اند. نتایج بحث کاملاً گویای این امر است که رویکرد راهبردی چین در رابطه با ایالات‌متحده؛ موازنة نرم با تأکید و اولویت بر حوزة اقتصاد بوده و کلیة تعاملات می‌باید بر این اساس تعریف شود. ازاین‌رو، طبیعی است که در نگاه چینی به ایران نمی‌توان به‌جز هماهنگی هوشمندانة دیپلماتیک، همکاری‌های محدود نظامی، همکاری در سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و همکاری اقتصادی، آن‌هم با ملاحظات خاص انتظار داشت که کلیة این موارد نیز عناصر موازنة نرم هستند. متن کامل را دانلود کنید

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۱:۵۹
اسفندیار خدایی

دکتر فریبرز ارغوانی، دانشگاه شیراز؛ سید جواد صالحی

تبدیل شدن برنامه هسته ای ایران در یک دهه اخیر به یکی از موضوع-های مهم و بحث برانگیز امنیت بین المللی باعث شده تا حساسیت های فراوانی نسبت به نقش و موضع قدرت های بزرگ در قبال این برنامه شکل گیرد. این مقاله با هدف واکاوی موضع چین به عنوان یک قدرت در حال ظهور و در عین حال نزدیک به ایران معتقد است که رویکرد چین در قبال برنامه هسته ای ایران بر «سیاست کنش متوازن» ابتنا یافته است. بر همین اساس، چین هم به الزامات رابطه با ایران توجه داشته و هم به عنوان یک «قدرت بزرگ مسئول» ناگزیر از پاسخ گویی به سایر قدرت ها بوده است. در تلاش برای تبیین و ارائه پاسخ به چرایی اتخاذ این رویکرد از جانب چین، این مقاله زمینه های اتخاذ این موضع از جانب چین را در سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی مورد بررسی قرار می دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در سطح ملی تکثر هویت های بین المللی چین و نیازهای اقتصادی، در سطح منطقه ای حفظ توازن در خلیج فارس و در سطح بین المللی اهمیت روابط با اسرائیل، رویکرد چین به مسئله گسترش هسته ای و حفظ توازن در روابط همزمان با ایران و امریکا در اتخاذ این موضع گیری چین موثر بوده است. با هدف بررسی این ادعا، این مقاله بعد از ارائه چارچوب نظری، نخست روندهای سیاست کنش متوازن چین در قبال برنامه هسته ای ایران را مد نظر قرار داده و در ادامه ریشه های اتخاذ این سیاست در سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی را تببین می کند    متن کامل.

۰ نظر ۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۱۷
اسفندیار خدایی

استاد راهنما: دکتر حسین دهشیار | استاد مشاور: دکتر اصغر جعفری ولدانی |

پدیدآور: فرزاد پناه نژاد؛ دانشگاه علامه طباطبایی

دو کشور چین و روسیه که از قدرتهای مهم جهانی بوده و از اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل متحد محسوب میشوند.از نظر روابطی که با یکدیگر یا با دیگر قدرتهای جهانی و منطقه ای دارند دارای اهمیت زیادی هستند. گذشته روابط دو کشور دارای نوسانات زیادی است،روابط آنها در اوایل دوران جنگ سرد مبتنی بر دوستی و اعتماد بود که از اواسط دهه 1970 به جدا شدن چین از اتحاد شوروی و حرکت این کشور به سمت آمریکا به دشمنی تبدیل شد. هم اکنون نیز با تغییر در شرایط نظام بین الملل و پس از پایان جنگ سرد که با افزایش قدرت هژمونیک آمریکا همراه بوده و ترس از غلبه این قدرت بزرگ به سمت همکاریهای بیشتر در حرکتند. چین از دوران دنگ شیائوپینگ تاکنون در اکثر سالها بیشترین رشد اقتصادی را دارا بوده است،لذا قدرت بالای اقتصادی و توان نظامی قابل قبول چین به این کشور اجازه میدهد که منافع خود را به صورت جهانی تعریف کند. از سوی دیگر روسیه نیز پس از دوران جنگ سرد که با ناکامی بلوک کمونیسم به پایان رسید دوران سخت دهه 90 را پشت سرگذارده است.و به روشنی مشاهده میکنیم که دو کشور روسیه و چین ، خود را به عنوان دو قدرت جهانی تعریف کرده اند و بدون شک اولویتهای هر یک از دو کشور طزفین را ناگزیر ساخته است که خط مشی واحدی را در مناسبات جهانی در پیش گیرند.که در همین راستا می توان سازمان همکاری شانگهای را بالاترین درجه همکاری بین چین و روسیه دانست که به مثابه ابزار دو قدرت بزرگ (چین و روسیه ) برای مقابله با هژمونی آمریکا عمل میکند. در این نوشته ،هژمون به عنوان یک مفهوم محوری در عرصه سیاست بین الملل در نظر گرفته و تلاش شده است با بررسی دیدگاههای مطرح دوباره آن ،به ظهور ،کارکرد ،تداوم و افول یک قدرت هژمون پرداخته شود و به صورت مصداقی به نقش هژمونی آمریکا بر ایجاد محوری برای ایجاد موازنه قدرت با مرکزیت چین و روسیه بر میگردد.

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۳:۰۹
اسفندیار خدایی

استاد راهنما: دکتر حمید صالحی | استاد مشاور: دکتر حشمت الله فلاحت پیشه

دانشجو: مهدی پاک نیا؛ دانشگاه علامه طباطبایی

مهم ترین تحول راهبردی در منطقه ی خاورمیانه شکل گیری مصادیق انتقال و تمرکز استراتژیک امریکا از خاور میانه به آسیا پاسفیک است.حوزه آسیا پاسفیک با برخوداری از نقش مهم و رو به رشد در معادلات و رقابت های جهانی به یکی از مهم ترین مراکز ثقل استراتژیک جهان تبدیل شده است . این منطقه بر مبنای ویژگی های اقتصادی، سیاسی ، و امنیتی آن ، محل تلاقی سیاست قدرت های بزرگی چون ایالات متحده و چین می باشد. بر این مبناباراک اوباما در راهبرد جدید نظامی اش تحت عنوان« بازبینی راهبرد دفاعی» برحضور نظامی بیشتر امریکا در آسیا تاکید دارد. راهبرد بازگشت به آسیا پاسفیک باراک اوباما، به دلیل رشد اقتصادی و نظامی چین مطرح شده است و از منظری کلان سیاستی چند بعدی است که از ملاحظات اقتصادی، سیاسی و راهبردی امریکا در منطقه نشات می گیرد . ایالات متحده با پیاده کردن این راهبرد، به دنبال افزایش حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی خود در منطقه، تقویت روابط با متحدان و شرکای منطقه ای و مهار قدرت چین می باشد. در این راستا این رساله با بهره گیر ی چارچوب نظر ی رئالیسم تهاجمی شاخص های چرخش استراتژیک ایالات متحده از خاورمیانه به آسیا پاسفیک را مورد بررسی قرار داده است و از این محل با روش سناریو نویسی آثار استراتژیک کاهش حضور نظامی امریکا در خاورمیانه را بر مناسبات تقابلی ایران و آمریکا به بحث گذارده است.

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۸
اسفندیار خدایی

دکتر حسین رفیع، دانشگاه مازندران، بابلسر؛ محسن بختیاری جامی

شتاب رشد اقتصادی چین در دهه‌های اخیر برتری اقتصادی و نظامی آمریکا در آسیا و جهان را با چالش مواجه نموده است. جمهوری خلق چین برای رسیدن به جایگاه یک ابرقدرت، نفوذ موثر در سازمان‌های منطقه‌ای را در اولویت قرار داده تا از ظرفیت‌های آنان در راستای تامین انرژی و حفظ امنیت ملی خود استفاده کند. آسیای مرکزی به عنوان عقبه استراتژیک چین و خط مقدم مبارزه با تروریسم، پس از سال 2001 عرصه رویارویی دو قدرت بزرگ قرار گرفته که باعث وقوع تحولات اساسی در این کشورها شده است. مقاله حاضر کوشیده است با توجه به داده‌های نظری، اهداف هژمون‌طلبی ایالات متحده و نفوذ جمهوری خلق چین در کشورهای آسیای مرکزی را تبیین نماید از این رو، چگونگی مقابله آمریکا با چین در این منطقه با بهره‌گیری از روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.  بر اساس یافته‌های پژوهشی مقاله، آمریکا در صدد بوده است: الف) ضمن مقابله با هدف مهم چین در بهره‌برداری از منابع انرژی آسیای مرکزی به تقابل با نفوذ اقتصادی این کشور بپردازد. ب) با تقویت پایگاه‌های نظامی خود به ویژه در جوار مرزهای چین، این کشور را در محاصره استراتژیک قرار دهد. ج) با تشدید برخی تمایلات جدایی‌طلبانه در چین و همبستگی‌های قومی در منطقه، جمهوری خلق چین را درگیر برخی چالش‌های امنیتی سازد. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۴
اسفندیار خدایی

دکتر داود آقایی، استاد دانشگاه تهران

علیرضا ثمودی، دانشجوی دکتری مطالعات اروپا، دانشگاه تهران محمدرضا صمدی مقدم، دانشگاه علامه طباطبایی

از دیرباز همواره رقابت میان قدرت­های بزرگ در قالب بازیگران مختلف و به صورت گسترده وجود داشته است. در این فرایند، قدرت‌های بزرگ به دنبال گسترش حوزه نفوذ و سیطره خود بر نقاط و حوزه‌های مختلف جهان بوده­اند. این قدرت­ها برای تحقق منافع خود از همه ابزارها و امکانات استفاده می­کنند. از این رو، سیاست بین­الملل بر اساس شاخص رقابت بین قدرت­های بزرگ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یکی از مناطق مورد منازعه و رقابت، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ نوعی خلاء قدرت در این منطقه به وجود آمد. شرایط ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک این منطقه موجب تلاش قدرت‌های بزرگ برای حضور و نقش‌آفرینی در آن منطقه شده است. در سال­های گذشته چین و ایالات متحده به عنوان دو بازیگر مهم در نظام بین‌الملل تلاش فراوانی برای تثبیت نفوذ و قدرت خود در میان کشورهای آسیای مرکزی انجام داده‌اند. در این مقاله، حوزه­های رقابت میان آمریکا و چین در آسیای مرکزی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.  متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۹
اسفندیار خدایی

دکتر جهانگیر کرمی، دانشکده مطالعات جهان؛ ولی کوزه گر کالجی

 چکیده:  ایالات متحده آمریکا یکی از پویاترین و تاثیرگذارترین بازیگران منطقه آسیای مرکزی طی دو دهه گذشته به شمار می­رود. در واقع الزامات «هژمونی» ایالات متحده آمریکا در جهان پس از جنگ سرد که از لحاظ معنی و مفهوم تفاوت­های بنیادینی با مفاهیمی چون «استعمار» و «امپریالیسم» دارد، موجب شد آمریکا بر پایه سه اصل «اشاعه»، «گسترش» و «مداخله­گرایی» در منطقه­ای حضور یابد که هزاران کیلومتر دورتر از خاک آمریکا است. در این بین، وجود سه قدرت رقیب آمریکا یعنی جمهوری اسلامی ایران، فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین در مجاورت منطقه آسیای مرکزی و نحوه «تعامل و یا تقابل» این سه قدرت منطقه­ای و جهانی با اهداف، سیاست­ها و رویکردهای مختلف ایالات متحده آمریکا، بخش مهمی از روند «بازی بزرگ جدید» را شکل بخشیده است. شرایط پیش گفته، این پرسش را به وجود می­آورد که ایران، روسیه و چین برای مقابله و یا کاهش تاثیرگذاری اهداف و برنامه‌های آمریکا در سطح منطقه آسیای مرکزی از چه رویکردهایی بهره جسته­اند؟ آیا این رویکردها و به عبارتی واکنش­ها، یکسان بوده و یا وضعیت­های متفاوتی را تجربه نموده است؟ به منظور پاسخ به پرسش­های یاد شده، این فرضیه مطرح می­شود که «الگوهای رفتاری سه کشور ایران، روسیه و چین در قبال سیاست خارجی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی، مطابق با مزیت‌های نسبی این سه بازیگر در  حوزه­های جغرافیایی- ژئوپولیتیکی، سیاسی، دفاعی- امنیتی و فرهنگی- تمدنی منطقه آسیای مرکزی و نیز ماهیت روابط دو جانبه با ایالات متحده امریکا، روند یکسانی را تجربه نکرده و متفاوت بوده است». مقاله پیش­رو با کاربست نظریه هژمونی (برتری­خواهی) و با بهره­گیری از مفاهیمی چون «ضد هژمونی»، «موازنه نرم» و «موازنه سخت»، در صدد آزمون این فرضیه و دست­یابی به پاسخی منطقی، جامع و قانع کننده به پرسش­های مقاله برآمده است. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۳
اسفندیار خدایی

دکتر حسین سلیمی، لیلا رحمتی پور؛ دانشگاه علامه طباطبایی

فرهنگ استراتژیک توانایی تأثیرگذاری بر نگرش نخبگان و دولتمردان و همچنین جامعه یک کشور را داشته و از این قابلیت نیز برخوردار می‌باشد که نحوه عملکرد آنها را در عرصه‌های مختلف تعیین نماید. بدین ترتیب شناسایی مؤلفه‌های شکل‌دهنده به مبانی هویتی کشور و از آن جمله فرهنگ استراتژیک کشورها کمک بسیار موثری در فهم چرایی کنش کشورهای مختلف- از جمله قدرت‌های بزرگی چون ایالات متحده آمریکا و چین- به دست می‌دهد. بر این اساس، پژوهش حاضر تلاش می‌کند با شناسایی و احصاء مؤلفه‌های شکل دهنده به فرهنگ استراتژیک ایالات متحده آمریکا که دارای ویژگی تهاجمی‌اند و چین که دارای خصلت تدافعی است، به مقایسه آنها پرداخته و وجوه افتراق و اشتراک آنها را تشریح نموده و در نهایت، به تبیین و تشریح تأثیر این مؤلفه‌ها بر سیاست خارجی آن دو در خاورمیانه بپردازد. اصل مقاله (683 K)

۰ نظر ۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۳
اسفندیار خدایی

دکتر طاهره ابراهیمی فر؛ میرسعید هدایتی

رابطه بین چین و شورای همکاری خلیج فارس جزء مهمی از مجموعه روابط بین چین و خلیج فارس تلقی می‌گردد. چین یکی از قدرت‌هایی است که موقعیت آن با سرعتی شگفت‌انگیز در سیاست بین‌الملل ارتقا می‌یابد. انرژی صنعت اصلی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است و چین برای توسعه اقتصادی خود، به یک بازار باثبات انرژی نیاز دارد. توسعه سریع اقتصادی در چین باعث افزایش تقاضای انرژی شده است و همکاری این کشور با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در حوزه انرژی سنگ بنای رابطه و همکاری‌های اقتصادی و سیاسی دوجانبه است، که خود را در تجارت، سرمایه گذاری و پروژه های ساخت و ساز نشان می‌دهد و ابعاد همکاری اقتصادی- سیاسی را گسترش می‌دهد. با توجه به گسترش روابط چین و شورای همکاری خلیج فارس در سالهای اخیر، این سوال مطرح می شود که گسترش روابط چین و شورای همکاری خلیج فارس در چه زمینه هایی قابل ترسیم است؟ این تحقیق بر این فرضیه تاکید دارد که  چین به عنوان یک قدرت نوظهور سیاسی -اقتصادی جهت  تثبیت جایگاه خود و نقش آفرینی بیشتر در همه زمینه ها در صدد توسعه روابط سیاسی و اقتصادی دو جانبه با شورای همکاری خلیج فارس می باشد و  در آینده قادر خواهد بود به  عنوان یکی از بازیگران فرامنطقه ای مطرح، به فعالیتهای سیاسی و اقتصادی مثبت خود ادامه دهد. بنابراین، رابطه سیاسی-اقتصادی چین و شورای همکاری خلیج فارس در آینده امید بخش خواهد بود. این تحقیق در صدد است  تا ضمن بررسی  مناسبات سیاسی و اقتصادی چین و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، تصویری شفاف ازچشم انداز این مناسبات ارایه نماید.  اصل مقاله (386 K)

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۱
اسفندیار خدایی

دکتر شمس‌الدین صادقی و کامران لطفی، دانشگاه رازی کرمانشاه

یکی از رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، سیاست نگاه به شرق است. اتخاذ این رویکرد، در اولویت سیاست خارجی ایران در پی گذشت یک دهه از قطع روابط دیپلماتیک ایران با ایالات متحده امریکا و تشدید تحریم‌های گسترده این کشور و نیز اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران است. در این راستا جمهوری اسلامی ایران تلاش نمود تا در جهت تأمین بخشی از آرمان‌ها و اهداف سیاسی خود با اتخاذ این رویکرد جدید، از تک‌قطبی شدن ساختار نظام بین‌الملل پس از جنگ سرد، جلوگیری نماید. در این میان، کشور چین به‌عنوان یک قدرت برتر در نظام بین‌الملل که ماتریس قدرتش همواره در حال اوج گرفتن است و شاخص‌های برتری قدرت خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، نفوذ سیاسی و نظامی ارتقاء بخشیده است، مورد توجه دستگاه دیپلماسی ایران قرارگرفت تا از طریق توسعه همکاری با این کانون ثروت و قدرت بین‌المللی، بخشی از اهداف ملی ایران در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی تأمین شود. با توجه به این مهم، پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که جمهوری اسلامی ایران از ایجاد ائتلاف راهبردی با چین چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ برای پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر فرضیه ذیل را به سنجش می‌گذارد: جمهوری اسلامی ایران در پی آن است که با ایجاد ائتلاف راهبردی، از چین به عنوان یک شریک تجاری و متحدی راهبردی در نهادهای بین‌المللی بهره‌گیرد. روش تحقیق در این پژوهش، تحلیلی- توصیفی است و برای تبیین مسئله پژوهش از نظریه چرخش قدرت و نقش، بهره گرفته می‌شود متن کامل مقاله .

۰ نظر ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۰
اسفندیار خدایی

دکتر محمدرضا رستمی، دانشگاه علامه طباطبایی

به‌موازات افزایش قدرت چین، موضوع نگرش و رفتار این کشور در قبال نظم موجود جهانی مجال طرح گسترده‌تری می‌یابد. پرسش در این زمینه این است که آیا همگرایی و پیروی چین نسبت به قواعد، هنجارها و نهادهای نظم جهانی که وجه مشخص سیاست خارجی این کشور از 1979 به این سوست، ماهیتی موقت و تاکتیکی دارد و یا دارای ویژگی بلندمدت و استراتژیک است؟ در این نوشتار با بهره‌گیری از نظریه وابستگی متقابل استدلال می‌شود که برخلاف انتظار و تحلیل صاحب‌نظران متأثر از واقع‌گرایی تهاجمی، دستاوردهای همگرایی چین با نظم موجود بین‌المللی، سبب‌ساز متقارن شدن نگاه و منافع این بازیگر با سایر بازیگران عمده شده و لذا پکن، ملاحظات و منافع مشترکی با دولت‌هایی مانند ایالات متحده در پاسداری از ثبات ناشی از تداوم نظم جهانی لیبرال یافته است. این امر به‌معنای تبدیل چین به بازیگری حامی وضع موجود و رنگ باختن تجدیدنظرطلبی این کشور در سطح کلان است متن کامل مقاله.

۰ نظر ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۲:۴۶
اسفندیار خدایی

دکتر محمدعلی شیرخانی، دانشگاه تهران؛ دکتر فریبرز ارغوانی، دانشگاه شیراز

هدف این مقاله پاسخ‌ به این پرسش است که مهم‌ترین زمینه‌ها و شاخصه‌های مدل توسعۀ اجماع پکن و علت قرار گرفتن آن به‌جای الگوی واشنگتن چیست و چه چالش‌هایی برای آن قابل تصور است؟ با ارزیابی شاخصه‌های الگوی اجماع پکن، زمینه‌هایی ایجابی مانند سیاست خارجی توسعه‌گرا، شاخص‌های چشمگیر اقتصادی، عملکرد قابل قبول در بحران مالی شرق آسیا در کنار زمینۀ سلبی همانند ناکارامدی تدریجی الگوی اجماع واشنگتن این فرضیه را حمایت می‌کند که اجماع پکن با شاخصه‌هایی همچون اولویت ابتکار، توجه به نقش دولت و اهمیت تغییر اجتماعی در عصر جهانی‌شده و در مطابقت با روندهای الگویی توسعه از اهمیت الگویی بدیل برخوردار شده است. روند الگوهای توسعه در رابطۀ دولت و بازار و بررسی مدل اجماع پکن از حیث زمینه‌ها، شاخصه‌ها و چالش‌ها نیز مورد توجه قرار می‌گیرند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۰:۱۸
اسفندیار خدایی

دکتر جواد امام جمعه زاده و سمیرا نساجی؛ دانشگاه اصفهان

: جمهوری خلق چین یک قدرت جهانی رو به رشد و جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرتمندترین کشورهای حوزه خلیج‌فارس است. درخواست فزآینده جهانی برای نفت و نقش ایران و خلیج‌فارس در تأمین و عرضه نفت اهمیت بیشتری به این روابط داده است. سیاست خارجی نسل پنجم جمهوری چین نسبت به جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر ویژگی‌های شخصیتی رهبران و منفعت ملی این کشور مطرح می‌شود. نگارندگان با روش توصیفی ـ تحلیلی سعی در پاسخ به این سئوال دارند که نسل پنجم رهبری چین ممکن است چه نوع سیاست خارجی را در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند؟ نتایج تحقیق دلالت برآن دارد که با روی کارآمدن این نسل، در سیاست خارجی چین نسبت به ایران هم عوامل واگرایی و هم عوامل همگرایی نقش داشته است.  براساس ویژگی شخصیتی رهبران نسل پنجم، روابط ایران و چین تحت تأثیر آموزه‌ها و ارزش‌های غربی و آمریکایی این نسل می‌تواند تا حدی کمرنگ شود و در مقابل، توجه این نسل به کشورهای صنعتی مانند ایالات متحده و ژاپن برای توسعه اقتصادی بیشتر معطوف شود.  اما این مسئله به این معنا نیست که این نسل غرب‌گراست بلکه نسل پنجم نیز براساس واقع گرایی و دفاع از منافع ملی خود عمل می‌کند.   اصل مقاله (257 K)

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۳
اسفندیار خدایی

استاد راهنما: دکتر حسین دهشیار، استاد مشاور: دکتر حسین سلیمی؛ دانشجو: الهه حاجی غلام سریزدی

چکیده: موضوع پایان‌نامه حاضر سیاست خارجی آمریکا در قبال پرونده هسته‌ای ایران و بازتاب آن بر تصمیم‌گیری نهادهای بین‌المللی است. در واقع خواسته‌ایم بدانیم که چرا با توجه به پیشرفت بشر و دستیابی او به اشکال جدید انرژی دولت‌های چون آمریکا و متحدانش با به‌کارگیری آن‌ها توسط سایر دولت‌ها مخالفند. از جمله این انرژی‌ها انرژی هسته‌ای است. با توجه به این‌که این انرژی حق مسلم دولت‌هایی است که در قلمرو سرزمینی خود توان استفاده از آن را دارند ولی آمریکا به بهانه استفاده آن کشورها از این انرژی در راه‌های کشتار جمعی مخالف است. آمریکا نه تنها خود به مخالفت با ایران می‌پردازد بلکه توانسته در این زمینه نظر نهادهای بین‌المللی چون شورای امنیت سازمان ملل متحد و آژانس بین‌المللی انری اتمی را نیز با خود همراه سازد. اهمیت این موضوع در

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۳
اسفندیار خدایی

دکتر محمود کتابی، دانشگاه آزاد شهرضا؛ یدالله دهقانx و سارا دهقان نصیری

دولت های چین و پاکستان به عنوان دوکشور همسایه آسیایی بیش از شش دهه  است که روابط مستحکم و استراتژیکی را در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، هسته ای، انرژی با یکدیگر برقرار کرده اند. این دو کشور دیدگاه ها و منافع مشترک امنیتی در حوزه جنوب آسیا دارند. در پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوال می باشیم که مهمترین عوامل و مولفه های تاثیرگذار بر روابط استراتژیک چین و پاکستان چیست؟ و فرضیه مقاله نیزاین است که به نظر می رسد عوامل نگرانی از گسترش روابط هند با آمریکا، ضرورت واردات انرژی و بحران افغانستان از جمله مهمترین عوامل تاثیرگذار بر روابط دو کشور می باشند. دراین مقاله برای پاسخ به سوال مطرح شده از روش تبیینی استفاده شده است. نتایج تحقیق نیز حاکی از این است که روابط دو کشور چین و پاکستان در طول 60سال گذشته پیوسته روبه افزایش بوده تا جاییکه این دوکشور در حال حاضر یک اتحاد قدرتمند را در سطح منطقه  ایجاد کرده اند. هم اکنون چین بزرگترین صادر کننده اسلحه ومهمات، دومین شریک بزرگ تجاری ومهمترین کشور فعال در زمینه هسته ای پاکستان محسوب می گردد و علاوه بر این چینی ها، سرمایه گذاری های گسترده ای را در بخشهای مختلف کشور پاکستان انجام داده اند و در مقابل نیزپاکستان ضمن حمایت همه جانبه از مواضع چین در سطح منطقه، منافع مختلف این کشور را در ابعاد گوناگون تامین می کند. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۶
اسفندیار خدایی
استاد راهنما: میرطیب موسوی | استاد مشاور: علی طباطبایی پناه | پدیدآور: رسول داوری
در این پژوهش سعی شده ابتدا به شرح جهانی شدن و نظریه های امنیتی از دیدگاه ها و مکاتب مختلف علوم سیاسی پرداخته شود ودر فصل سوم به پیشینه روابط جمهوری خلق چین و ایالات متحده آمریکا که متأثر از بحران ها و وقایع مختلف جهانی و منطقه ای بوده اشاره گردد . سوال اصلی این نوشتار ، دکترین امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در دوران بوش و اوباما چه تغییری نسبت به چین داشته است ؟ از این رو ابتدا با بیان رویکردهای استراتژیک چین در ابعاد مختلف منطقه ای و جهانی در
۰ نظر ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۰:۱۷
اسفندیار خدایی

دکتر محمدرضا ملکیx، دانشگاه آزاد کرج؛ فرزاد محمدزاده ابراهیمی، دانشگاه آزاد اصفهان؛ دکتر جواد امام جمعه زاده، دانشگاه اصفهان

با روی‌کارآمدن باراک اوباما که با وعده تغییر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید، تمرکز و جهت‌گیری راهبردی این کشور از خاورمیانه به شرق دور ابعاد جدیدی به‌خود گرفت، به‌گونه‌ای که اوباما در سال‌های ریاست جمهوری خود تلاش زیادی انجام داد تا توجه و منافع ایالات متحده آمریکا را به‌سوی آسیا- اقیانوسیه معطوف کند. دلیل تغییر جهت‌گیری راهبردی آمریکا در دوره اوباما از خاورمیانه و توجه بیشتر به شرق دور چیست؟ زمینه و بستر این تغییر جهت‌گیری در سیاست خارجی آمریکا را در کجا باید جست‌وجو کرد؟ با توجه به نزدیکی دکترین اوباما به اصول واقع‌گرایی سیاسی، دلیل این تغییر را باید در سیاست‌های واقع‌گرایانه اوباما ریشه‌یابی کرد. از این‌رو این پژوهش تلاش می‌کند تا با بهره‌گیری از روش تحلیلی- توصیفی، نشان دهد که چگونه سیاست خارجی واقع‌گرایانه اوباما موجبات تغییر جهت‌گیری راهبردی این کشور و تمرکز بیشتر بر آسیا- اقیانوسیه را فراهم آورده است. در این راستا، پس از بررسی دکترین واقع‌گرایانه اوباما، راهبرد محور آسیایی دولت او که نشان‌دهنده تغییر مهمی در سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به خاور دور است را بررسی می‌کنیم. متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۹
اسفندیار خدایی

دکتر افشین متقی; مصیب قره بیگی؛ دانشگاه خوارزمی

جمهوری خلق چین در سالهای اخیر دستخوش روند صنعتی شدن فزآینده بوده است؛ به گونه ای که این کشور، اکنون یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای در حال رشد دنیا را از آن خود کرده است. در طول دهههای 1970 و 1980، چین یکی از کشورهای صادرکنندة نفت محسوب می شد؛ اما در سال 1993، این کشور تبدیل به یک واردکنندة نفت شده و رشد اقتصادی این کشور وابسته به نفت خارجی گردید. با وجود کوششهای چین برای تنوع بخشیدن به منابع نفتی خود، این کشور به طور روزافزونی به نفت خلیج فارس وابسته میشود. جمهوری خلق چین، اکنون دومین مصرفکنندۀ بزرگ انرژی در دنیا و سومین واردکنندۀ نفت خام در جهان است و برای حفظ رشد شتابندة اقتصادی خود، نیازمند افزایش میزان نفت وارداتی است. رشد اقتصادی فزآیندۀ چین در سال های اخیر، نیاز روزافزون این کشور به انرژی را افزایش داده و امنیت در دست‌یابی به انرژی را به عنوان چشم اسفندیار این کشور مطرح ساخته است. پرسش بنیادین این پژوهش این است که جایگاه خلیج فارس در سیاست خارجی چین چیست؟ پژوهش پیش روی، با روش توصیفی- تحلیلی، به این سوال چنین پاسخ می‌گوید که خلیج فارس دارای اهمیتی استراتژیک برای چین است. متن کامل مقاله
 
۰ نظر ۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۶:۳۸
اسفندیار خدایی

دکتر علی اکبر جعفری و دکتر دیان جانباز،دانشگاه مازندران

در سده­ بیست و یکم شاهد چهره­ های جدید ی از قدرت هستیم که حکومت ها برای ارتقاء جایگاه جهانی، منطقه ای و حتی داخلی خود از آن استفاده می­ نمایند. به عبارت دیگر، جهانی شدن و تحولات تکنولوژیک عصر جدید ضمن تغییر نظم سلسله مراتبی گذشته و شکل دهی هویت های جدید، بر قدرت، اولویت­ ها و منافع دولت ­ها و افراد و در نتیجه امنیت بین الملل تاثیر شگرفی بر جای گذاشته ­اند. یکی از نمود­های این تحولات ظهور بعد جدیدی از قدرت تحت عنوان «قدرت نرم» در عرصه ی قدرت دولت­ هاست که بر تاثیر علی ایده ­ها و «نفوذ بر قلوب و اذهان» تاکید دارد. در این راستا، کشور چین به طور فزاینده­ای از این شکل قدرت در  سیاست خارجی و در نتیجه تغییر جایگاه  خود در نظام جهانی استفاده نمودند. بنابراین، فرض مقاله این است که ابعاد قدرت  نرم، عملکرد مثبتی بر  بهبود جایگاه چین در نظام جهانی داشته است.

متن کامل

۰ نظر ۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۳
اسفندیار خدایی

دکتر رضا موسوی نیا، دانشگاه علامه طباطبایی

تحلیل نظری تاریخ روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ، فهمی تئوریک از الگوهای رفتاری دولتهای ایرانی در مقاطع مختلف تاریخ ارائه میکند و میتواند به مثابه پلی برای ساختن آینده باشد. این مقاله با اشاره مختصر به رفتارها و الگوهای مشترک تاریخ روابط خارجی ایران با قدرتهای برزگ طی پنج قرن گذشته با روشی تحلیلی تبیینی، فهمی نظری از تاریخ روابط خارجی ایران ارائه می کند. چارچوب نظری رئالیسم ایرانی که در این مقاله ارائه می شود، عناصری از نظریه رئالیسم و نئورئالیسم را اخذ کرده است، اما نظریها ی زمانمند و مکانمند است و با آنها تفاوت دارد. رئالیسم ایرانی از منظری آسیبشناسانه به بررسی تاریخ روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگپرداخته است. تعین پذیری از ساختار نظام بینالملل، هراس امنیتی، قطبینگری، ژئوپلوتیک تهدیدآفرین، اولویت امنیت به توسعه و تجارت، اولویت بقای شاه و حکومت، استبداد ساختاری، تصمیم گیری فردی و غیرنهادینه، متوازن سازی مثبت و منفی، فقدان منافع همسو یا متقارب با قدرتهای بزرگ و عدم منافع ذاتی و درونی قدرتهای بزرگ در ایران، عناصر محوری و اصلی نظریه رئالیسم ایرانی را تشکیل میدهند

متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۱
اسفندیار خدایی

دکتر مسعود موسوی شفائی، دانشگاه تربیت مدرس

چینِ نو طی سه دهۀ گذشته تلاش‌کرد تا با اتخاذ راهبردی که به‌تدریج خیزش مسالمت‌آمیز نام گرفت، نگرانی سایر قدرت‌های بزرگ و همسایگان منطقه‌ای خود در خصوص افزایش قدرت این کشور را تعدیل و از موضوع جهشِ اقتصادی و افزایشِ قدرت جهانی چین حساسیت‌زدایی کند. با به قدرت رسیدن «شی جین پینگ» به‌مثابۀ نماد نسل پنجم رهبران چین، به نظر می‌رسد این کشور اکنون خود را در سطحی از قدرت می‌بیند که نقشی پویاتر در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ایفاء کرده و(البته بدون درگیری خصومت‌آمیز با رقبای منطقه‌ای و جهانی) با سهم‌خواهی فزاینده در حوزه‌های استراتژیک تعریف جدیدی از خود در چهارچوب رویای چینی و احیاء قدرت چین ملی ارائه کند. هدف این پویایی جدید، نهادینه‌‌سازی جایگاه این کشور، به‌مثابۀ یک قدرت بزرگ چند بُعدی (اقتصادی- سیاسی- فرهنگی- استراتژیک) است. چین تحت رهبری «شی جین پینگ» در همین راستا ابتکارات اقتصادی ↔استراتژیک متعددی را در سطح بین‌الملل آغاز کرده است؛ از جمله: فعال شدن بریکس، تأسیس بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیایی، تأسیس بانک بریکس، اهمیت یافتن روز‌افزون سازمان هم‌کاری شانگهای، .... و البته «ابتکار کمربند اقتصادی جادۀ ابریشم» که به «طرح مارشال» چین معروف شده است. مقالۀ حاضر ضمن تحلیل «نظری» کنش‌گری‌های جدید چین در عرصۀ بین‌الملل به ارزیابی «عملی» ابتکار کمربند اقتصادی جادۀ ابریشم، ریشه های اقتصادی ↔استراتژیک شکل گیری این ابتکار، میزان جدّی بودن رهبران چین برای اجرای آن و پیامدهای تحقق این طرح پرداخته است. لینک منبع

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۷
اسفندیار خدایی

دکتر احمد سلطانی نژاد، استادیار دانشگاه تربیت مدرس؛ دکتر مصطفی زهرانی، دانشکده روابط وزارت خارجه، مهدی شاپوری

استدلال اصلی این مقاله آن است که دو عنصر اصلی شکل­ دهنده به سیاست خارجی چین در مورد مناقشه هسته‌ای ایران عبارتند از مناسبات میان پکن و واشنگتن و بحث امنیت انرژی چین. در این راستا، به نظر می­رسد تا کنون ایجاد توازن میان خواسته­های تهران و واشنگتن، استراتژی اصلی چین در برخورد با مناقشه هسته‌ای ایران بوده است. پکن با اتخاذ این استراتژی، سعی در ایجاد توازن میان احتیاجات تجاری و تکنولوژیک خود به آمریکا از یک سو و نیاز به ایران در زمینه انرژی از سوی دیگر دارد. البته در این میان، بحث مسائل استراتژیکی و ژئوپلیتیکی نیز وجود دارد که در این تحقیق، در حد ضرورت به این موارد نیز اشاره خواهد شد. علاوه بر این، چشم­اندازی نیز در مورد آینده برخورد چین با مناقشه مورد بحث ارائه خواهد شد.

 اصل مقاله (264 K)

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۰
اسفندیار خدایی

دکتر سیداحمد فاطمی نژاد، دانشگاه مشهد، سمانه شفیع‌زاده برمی، فاطمه دانشور محمدزادگانx

بریکس به عنوان مجموعه­ای از قدرت­های نوظهور، تجلی سیاست تجدیدنظرطلبانه­ نسبت به یک جانبه­ گرایی آمریکا در روابط بین­ الملل است. آن ها با تقویت قابلیت­­های اقتصادی، سیاسی و جمعیتی خود می­توانند قطب ­های اصلی ساختار چندقطبی جهان در آینده باشند. در این میان، تلاش این گروه برای ایجاد نظام چندجانبه، رویه­ای معمول در نظام بین ­الملل اما بر پایه­ ی مقدورات فعلی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خارجی بریکس نسبت به رویه یک جانبه­ گرایی آمریکا در نظام بین­الملل چگونه است؟ و در پاسخ این فرضیه مطرح می­شود که بریکس نوعی سیاست تجدیدنظرطلبانه مبتنی بر موازنه ی­گری نرم را در مقابل رویه یک جانبه­گرایی آمریکا در پیش گرفته است. در آزمون این فرضیه، از رهیافت موازنه ی نرم استفاده می­شود که از رهگذر دو متغیر «اختلاف قدرت» و «وابستگی اقتصادی» به این پژوهش کمک می­کند. در این جستار ضمن توضیح چرایی و چگونگی موازنه ی نرم بریکس با یک جانبه­گرایی آمریکا، به چالش­های پیش­روی این گروه می­پردازیم. یافته­های پژوهش حاکی از تلاش غیرمستقیم بریکس برای تقویت رویه چندجانبه­ گرایی در نظام بین­الملل است.

 اصل مقاله (342 K)

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۸:۱۱
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی؛ دکتر بهادر زارعی گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران

علی زینی وند و کیمیا محمدی دانشجویان دکتری روابط بین الملل

رویکرد ژئواکونومیک از ابتدای قرن بیست و یکم به صورت رویکردی نوین برای تحلیل مسائل راهبردی و بین المللی و رقابت قدرت ها در مناطق استراتژیک به کار برده می شود. این رویکرد از ترکیب سه عامل جغرافیا، قدرت و اقتصاد شکل گرفته و به بررسی روابط جغرافیا، قدرت و اقتصاد و تعامل این سه عنصر در جهت کسب قدرت دولت ها مورد مطالعه قرار می گیرد. در این دوره کشورهای قدرتمند به جای توجه محض به ژئوپولیتیک عمدتاً به ژئواکونومیک روی آورده و سعی می کنند به مناطق حساس جهان به جای توجهات سیاسی- نظامی، نگرشی سیاسی- اقتصادی داشته باشند. در قرن حاضر انرژی بویژه نفت و گاز بعنوان روح ژئواکونومیک در فرآیند توسعه، تعیین امنیت و ایجاد کشمکشهای منطقه ای و بین المللی نقش آفرینی می کند. یکی از مناطق راهبردی و ژئواکونومیک که جولانگاه کشمکش ها و رقابت های ژئوانرژی در قرن بیست و یکم خواهد بود، خلیج فارس است. خلیج فارس به لحاظ نظریه های ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی، بین المللی ترین منطقه دنیاست از این رو این منطقه با توجه به نظریه های نوین (ژئواکونومیکی، ژئواستراتژیکی و ژئوانرژی) یکی از مناطق تاثیر گذار و بسیار حساس در معادلات بین المللی و منطقه ای خواهد بود.

متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۳
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی؛ دکتر عبداله قنبرلو، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

به رغم توسعه مناسبات اقتصادی ایالات متحده و چین طی دهه‏های اخیر، هنوز مسایل سیاسی - امنیتی مختلفی به عنوان محرک تعارض و اختلاف بین دو کشور عمل می‏کنند. هر دو دولت تلاش کرده‏اند حیطه همکاری‏های اقتصادی را از اختلافات سیاسی - امنیتی جدا کرده و از آسیب‏دیدن منافع متقابل جلوگیری کنند. با این وجود، این سؤال همچنان مطرح است که آینده روابط دو کشور به چه سمت و سویی می‏رود. آیا همکاری‏ها موجب تخفیف تعارض‏ها خواهد شد یا تعارض‏ها موجب تخفیف همکاری. به نظر می‏رسد، حداقل در کوتاه‏مدت، همکاری‏های اقتصادی طرفین ادامه خواهد داشت و همانطور که طی سال‏های اخیر اتفاق افتاده، مسائل مورد اختلاف را تحت‏الشعاع قرار خواهد داد. ایران نیز از موارد موضوع اختلاف است که قابل مدیریت می‏باشد، چرا که برای چین استمرار همکاری با ایالات متحده اولویت دارد.

متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۴
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی، دکتر ابومحمد عسگرخانی، دانشگاه تهران؛ محمدجواد قهرمانی دانشجوی دکتری روابط

بعد از فروپاشی شوروی رهبران چین با اذعان به کاهش قدرت ایالات متحده  و حرکت جهان به سمت چند- قطبی شدن شروع به موازنه سازی خارجی در برابر ایالات متحده کردند. همکاری این کشور با روسیه در این دوران تجلی این امر بود. اما بعد از بحران کوزوو و آشکار شدن ضعف روسیه این کشور به تک قطبی بودن جهان واقف شد. در نتیجه از این زمان به موازنه سازی داخلی روی آورد. این امر قدرتمند شدن این کشور را در ابعاد مختلف در پی داشت که طبیعتاً واکنش دیگر کشورها از جمله آمریکا یعنی قطب اصلی نظام بین­الملل و نیز کشورهای همسایه که با این کشور اختلافاتی را دارند در پی خواهد داشت. اصلی ترین کشور همسایه چین، هند است که در حال توسعه سریع و خواهان ایفای نقش در نظام بین­الملل است. سوال اصلی در این مقاله این ست که ایالات متحده به عنوان قطب نظام بین الملل و هند به عنوان همسایه چین چه واکنشی در قبال قدرت فزاینده چین خواهند داشت؟ همچنین هدف مقاله پاسخگویی به این پرسش نیز هست که چرا با توجه به اینکه چین در پی موازنه سازی خارجی نبوده ایالات متحده از طریق همکاری با هند در پی موازنه سازی در برابر این کشور بوده است؟ در این مقاله استدلال می­شود که افزایش قدرت چین استلزاماتی را برای ایالات متحده و هند داشته است. ایالات متحده نمی­خواهد چین به یک هژمونی در آسیا تبدیل شود و هند از افزایش قدرت نظامی چین و نفوذ آن در جنوب آسیا و همچنین روابط آن با پاکستان هراس دارد. فرضیه اصلی این است که افزایش قدرت چین دو کشور را مجبور به نزدیک شدن به یکدیگر و ایجاد موازنه در برابر آن کرده است تا از عواقب افزایش قدرت ونفوذ این کشور در امان بمانند.

متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۸:۲۸
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی؛ دکتر احمد جانسیز، دانشگاه گیلان؛ سجاد بهرامی مقدم، دانشجوی دکتری روابط

از اواخر دهه 1980، چین از دولتی انقلابی با اهداف تجدیدنظرطلبانه نامحدود نسبت به نظم بین المللی، به دولتی با اهداف تجدیدنظرطلبانه محدود دگرگون شده است. سه دهه رشد چشمگیر اقتصادی و نوسازی تدریجی نظامی قابلیت های این دولت را برای هژمونی منطقه ای افزایش داده است. در اثر آن، چین به چالشی برای نظم منطقه ای تحت رهبری ایالات متحده در آسیا پاسیفیک تبدیل شده است و پکن رفته رفته از موضعی نیرومندتر وارد معادلات اقتصادی، امنیتی، سیاسی و مناقشات منطقه ای شده است. به طوریکه واکنش همسایگان و ایالات متحده را به عنوان حافظ نظم منطقه ای برانگیخته است. در این راستا این مقاله به طرح این فرضیه پرداخته است که ظهور چین برای نظم تحت رهبری منطقه ای امریکا در آسیا پاسیفیک مخرب دریافت شده که در پاسخ به آن ایالات متحده نقشی محوری در بازموازنه چین اتخاذ کرده است. در این پژوهش از روش تبیینی استفاده شده و نظریه موازنه منافع، راهنمای بررسی فرضیه قرارگرفته است.

متن کامل مقاله

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۸:۲۱
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی سجاد بهرامی مقدم، دانشجوی دکتری دانشگاه گیلان

ایالات متحده به مثابه یک هژمون منطقه ای نمی خواهد که در دیگر مناطق، هژمون های رقیبی برایش شکل گیرد. بنابراین پس از رسیدن به هژمونی منطقه ای در نیم کره ی غربی، در صدد بوده است که مانع کنترل آسیا و اروپا توسط دیگر قدرت های بزرگ شود. چندین قدرت بزرگ یعنی ژاپن و آلمان تا پیش از 1945.م و پس از آن شوروی قابلیت تبدیل شدن به هژمون های منطقه ای را داشته اند. هم اکنون نیز چین پس از چهار دهه نوسازی چشم گیر، قابلیت بخش های حیاتی اش را برای دست یابی به هژمونی منطقه ای در آسیا پاسیفیک افزایش داده، به گونه ای که بر محاسبات کلان ایالات متحده در منطقه ی آسیا پاسیفیک تاثیر گذاشته است. در این مقاله سعی شده است که به این پرسش پاسخ داده شود که اساساً سبب حضور ایالات متحده در مناطق مختلف جهان چیست؟ و چه چیزی موجب تغییر استراتژی این قدرت بزرگ، در آسیا پاسیفیک شده است؟ در پاسخ به پرسش اصلی پژوهش، این فرضیه طرح شده است که امنیت ملی امریکا متأثر از توازن قوا در دیگر مناطق است و حضور امریکا در مناطق مختلف جهان پاسخی به رشد هژمون های منطقه ای است و استراتژی جدید این کشور در آسیا پاسیفیک نیز در همین راستا پاسخی به افزایش قدرت چین است. در این پژوهش سعی شده است که این فرضیه به شیوه ی تبیینی بررسی شود.

دانلود متن کامل

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۷
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی، دکتر الهه کولایی، دانشگاه تهران؛ رضا نیکنام دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی

 رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001، امنیت ایالات ­متحده در نظام بین ­الملل را با چالش جدی رو­به ­­رو ساخت و آمریکا را وارد جنگ­های پرهزینه و طولانی­ در افغانستان و عراق کرد. سپس بحران­ های مالی جهانی 2008، به رکود بی­سابقه در آن کشور منجر شد. اقتصاد بحران­ زده­ آمریکا در وضعیت آسیب­ پذیرتری نسبت به گذشته قرار گرفت. از سوی دیگر جایگاه چین در اقتصاد جهانی در این سال­ ها ارتقا و نفوذ فرامنطقه ­ای آن کشور توسعه یافت. این نوشتار با به ­کارگیری نظریه­ های جابه جایی قدرت بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که قدرت­ یابی چین در اقتصاد سیاسی بین­ الملل، چه تأثیری بر قدرت ایالات ­متحده داشته است؟ در این زمینه، نویسندگان به این نتیجه می­رسند که قدرت ­یابی چین افول قدرت مالی ایالات­ متحده را تشدید کرد، اما از نظر سیاسی و امنیتی تأثیر چندانی بر قدرت ایالات ­متحده نداشته است و ضعف ایالات ­متحده بیشتر به اقتصاد کلان آن مربوط می ­شود.

دانلود متن کامل

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۱
اسفندیار خدایی

مقالی علمی پژوهشی، دکتر حسین سلیمی دانشگاه علامه و لیلا رحمتی پور دانشجوی دکتری

چکیده: ایالات­ متحده آمریکا به عنوان تنها قدرت بزرگ برجای مانده از دوران پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد؛ همواره تلاش داشته است هژمونی خود را در جهان تثبیت نموده و دیگران را وادار به تسلیم و پذیرش نظم موردنظر خود سازد. از این روی رشد و توسعه اقتصادی و کنترل منابع انرژی جهان به ­ویژه منابع موجود در منطقه خلیج فارس نیز از ملزومات تثبیت و ابقای هژمونی این کشور در جهان محسوب می­شود. از سوی دیگر، با توجه به اینکه این عرصه می ­تواند به گونه‌ای باشد که در صورت ایجاد ناامنی در این منطقه هژمونی این کشور با چالش مواجه گردد، لذا چندین دهه است که این کشور استراتژی خود را بر کاهش وابستگی به واردات انرژی معطوف ساخته است. چین نیز از جمله قدرت­ های بزرگی است که تلاش دارد جایگاه خود را در عرصه جهانی ارتقا بخشد و از این رهگذر مسیری که مورد انتخاب رهبران چین واقع شده است، رشد اقتصادی است که این امر به نوبه خود وابستگی این کشور به منابع انرژی خلیج فارس را رقم می­زند. بدین ترتیب آنچه که برای چین حائز اهمیت می­باشد، امنیت عرضه انرژی است، اما اینکه استراتژی‌های متفاوت این دو کشور چه تأثیری بر خلیج فارس خواهد گذاشت، سوالی است که این نوشتار به بررسی آن خواهد پرداخت.

دانلود متن کامل

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۵
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی، دکتر محمدعلی موسوی، اسفندیار خدایی

Iran joined the Shanghai Cooperation Organization (SCO) as an observer member in 2005 and the year after applied for full membership. This application raised debates among SCO members, inside Iran and outside this organization in international politics. In the positive side, Iran's geostrategic importance and huge energy resources give impetus to SCO members. On the negative side, Iran’s challenge with the West, nuclear in particular, discourages SCO members to accept Iran at this juncture because they hesitate to pretend that they are standing against United States and the West. This article studies these debates in the theoretical framework of neo-realism and examines these events through historical analysis and according to their historical context. Considering the current international environment, membership of Iran in the SCO seems remote and very much depends, on the one hand on future progress of negotiations over Iran’s nuclear dossier, and on the other hand on relations between SCO members and the West.

دانلود متن کامل مقاله

 

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۳
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی؛ محمد خوش هیکل آزاد، دانشجوی دکتری مطالعات آمریکای شمالی

چکیده: به‌دنبال ظهور چین و گسترش نقش و نفوذ آن در شرق آسیا، به‌رغم حضور نهادینه آمریکا در ژاپن و کره جنوبی با نیروهای رسمی نظامی و در سنگاپور و استرالیا و فیلیپین طبق قراردادهای خاص، بازگشت به آسیا مورد توجه دولت‌مردان آمریکایی قرار گرفته است. با این ملاحظه این سئوال به ذهن متبادر می‌شود با بازگشت آمریکا به شرق آسیا ترتیبات امنیتی منطقه به چه نحوی مدیریت می‌گردد؟ در جنوب شرقی آسیا در دوره جنگ سرد و به منظور مهار و عدم نفوذ کمونیسم به منطقه، اتحادیه ملل جنوب شرقی آسیا "آسه‌آن" در 1967 شکل گرفت؛ ولی به‌دنبال فروپاشی شوروی، مجمع منطقه‌ای آسه‌آن با تمرکز بر مسائل امنیتی که نمایان‌گر همگرایی و ادامه کاربردی بودن این سازمان در پاسخ به نیازهای قرن 21 بود، در سال 1994تشکیل شد. در این پژوهش  با استفاده از نظریه "همگرایی منطقه‌ای" به اثبات نقش آسه‌آن و مجمع منطقه‌ای آسه‌آن در شکل‌دهی رقابت‌ها و تقابل‌های آمریکا و چین در امنیت منطقه پرداخته شده است. در این مقاله مشاهده خواهیم کرد که نظامی چندقطبی با امنیت معطوف به همکاری چندجانبه منطقه‌ای با محوریت آسه‌آن و در قالب مجمع منطقه‌ای آسه‌آن, پس از 19 سال اعتمادسازی، با دیپلماسی پیش‌گیرانه به مسائل امنیتی حساس منطقه پرداخته و از ایجاد تنش توسط قدرت‌های جهانی از جمله آمریکا و چین جلوگیری نموده و با سازوکار حل‌وفصل مناقشات در گام سوم درصدد است تا الگوی موفقی از مشارکت منطقه‌ای را در سایر مناطق جهان عرضه نماید.

دانلود متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۸
اسفندیار خدایی

مقاله علمی پژوهشی؛ غلامعلی چگنی‌زاده

چکیده

نظریه موازنه قوا یکی از مهمترین نظریه‌های مربوط به نظم یافتگی سیاست بین‌الملل می‌باشد «شخصیت» و «نقش» قدرت‌های بزرگ در ایجاد، استمرار و حتی تزلزل نظم در زندگی اجتماعی بین‌المللی توسط نظریه‌های متفاوت منجمله نظریه انتقال قدرت و موازنه قوا مورد توجه قرار گرفته است. نظریه موازنه قوا ادعا می‌کند که الگوهای جاری در سیاست بین‌الملل بر اساس منطق موازنه شکل می‌گیرند. رشد و افزایش قدرت موجب شکل‌گیری کنش‌های استراتژیک بازیگران عمده بین‌المللی شده و این امر ثبات و تغییر در نظام بین‌الملل را سبب می‌شود. در نتیجه، عامل «رشد قدرت» نقش مهمی در پژوهش‌ها پیدا کرده است. در شرایط کنونی بین‌المللی «رشد قدرت» چین به عنوان مهمترین متغیر در مطالعات سیاست بین‌الملل به شمار می‌آید. رشد قدرت چین به طور مستقیم با موقعیت و کارکرد و نقش بین‌المللی ایالات متحده آمریکا گره خورده و موجب در هم تنیدگی روابط راهبردی این دو کشور می‌شود. در نتیجه، تعامل استراتژیک چین با ایالات متحده آمریکا به گونه‌ای روزافزون به کلیدی‌ترین پرسش سیاست بین‌الملل یعنی ثبات و تغییر در نظم یافتگی سیاست بین‌الملل تبدیل شده است. مقاله حاضر به چگونگی روابط این دو قدرت در دوره پس از جنگ سرد می‌پردازد. از منظر نویسنده، چهارچوب مفهومی موازنه قدرت، به ویژه در خوانشی که کنت و التز و جان مرشایمر از آن صورت داده‌اند، از بیشترین قابلیت توضیح دهندگی در تبیین تعاملات استراتژیک دو کشور برخوردار است. بر این مبنا، نویسنده شیوه‌های موازنه‌سازی ایالات متحده در برابر چین و چین در برابر آمریکا را مورد بحث قرار داده است.

دانلود متن کامل مقاله

۰ نظر ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۱
اسفندیار خدایی

پایان نامه کارشناسی ارشد اسفندیار خدایی، دانشگاه تهران تابستان 1392

استاد راهنما: دکتر فواد ایزدی؛ استاد مشاور: دکتر محمدعلی موسوی

چکیده

چین و آمریکا روابط پیچیده و چندوجهی دارند. آنها از طرفی شریک تجاری هستند و برای منافع مشترک اقتصادی و امنیتی همکاری میکنند و از طرف دیگر بر سر منافع اقتصادی و استراتژیک با هم رقابت می‌کنند و یا حتی مقابل هم می‌ایستند. پس از ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت در سال 2006 و بخصوص در دوره اول ریاست جمهوری اوباما، فاکتور ایران در صدر چالش‌های بین چین و آمریکا قرار گرفت. آمریکا نگران برنامه هسته ای ایران بود؛ زیرا چنانچه ایران به تکنولوژی هسته‌ای ولو صلح‌آمیز دست می‌یافت توازن قوا در منطقه به زیان آمریکا و متحدان آمریکا تغییر می‌کرد بعلاوه مطابق گفتمان غرب، ایران هسته‌ای یک تهدید امنیتی جدی محسوب می‌شد. چین خواستار حفظ منافع خود در رابطه با ایران بود و هیچکدام از این نگرانی‌های آمریکا را درباره برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران نداشت. بعلاوه وجود ایران قدرتمندی که هژمونی آمریکا بر منابع نفتی خلیج فارس را به چالش می‌کشید، منافعی برای چین داشت لذا پکن با سیاست‌های آمریکا علیه ایران مخالفت می‌ورزید. برخلاف جرج بوش، اوباما گزینه تهدید نظامی علیه ایران را در حاشیه قرار داد و بر سیاست تحریم علیه ایران متمرکز شد. برای آنکه تحریم‌ها علیه ایران به نتیجه برسند دولت آمریکا نیازمند همکاری چین به عنوان اولین شریک تجاری ایران بود. لذا دولت اوباما با اتخاذ سیاست معامله و فشار و یا چماق و هویچ کوشید که به همکاری چین در تحریم ایران دست یابد. این پایان‌نامه در چارچوب نظری نوواقع‌گرایی و نولیبرالیسم و با استفاده از روش اسنادی-آرشیوی و  روش تحلیل گفتمان انتقادی می‌کوشد استراتژی‌های دولت اوباما برای جلب همکاری چین را مطالعه کند. به عنوان نتیجه‌گیری اگرچه سیاست چماق و هویچ آمریکا علیه چین موجب شد که پکن روابط اقتصادی خود با تهران را محدود کند، اما نمی‌توان چین را بازنده این بازی دانست؛ زیرا سیاست جسورانه چین دستاوردهای آمریکا را ناتمام و پرهزینه گرداند. مادام‌که ایران در مقابل سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا ایستادگی می‌کند، واشنگتن نمی‌تواند بر شرق آسیا و سیاست مهار چین متمرکز شود و بعلاوه هژمونی آمریکا بر  منابع نفتی خلیج فارس کامل نمی‌گردد و آمریکا نمی‌تواند سلاح نفت را برای اعمال فشار بر چین و عقب‌نشینی پکن در موارد مختلف به‌کار ببرد.

 

متن کامل پایان نامه را از لینک زیر دانلود کنید
دانلود متن کامل پایان نامه

 

۰ نظر ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۸
اسفندیار خدایی