آمریکا بدون حب و بغض - اسفندیار خدایی

مطالعات راهبردی آمریکا
آمریکا بدون حب و بغض - اسفندیار خدایی

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۷ شهریور ۰۲، ۱۶:۵۹ - ممد
    ممنون

پیوندها



🔹۷ بهمن پایان موعد ۶۰ روزه آتش‌بس بین اسرائیل و لبنان و اجرای مفاد آن از جمله خروج نظامیان اسرائیل از جنوب لبنان بود. اگر چه با موج بازگشت مردم در پایان مهلت عقب‌نشینی اسرائیل این رژیم مجبور به خروج از بسیاری از مناطق شد اما با همراهی آمریکا و فشار بر دولت لبنان این مهلت تا ۱۸ فوریه (۳۰بهمن) تمدید شد و نظامیان این رژیم تا پایان مهلت تمدیدشده در چندین شهر و روستا در جنوب لبنان باقی ماندند و اکنون با عقب‌نشینی از همه مناطق مسکونی نیز اعلام شده ارتش این رژیم در پنج نقطه پایگاه نظامی ایجاد کرده و خارج نخواهد نشد.

💢هدف تل‌آویو از تمدید آتش‌بس چه بود و با عدم خروج کامل به دنبال چیست؟

🔸ابتدا اسرائیل قصد داشت تونل و تجهیزات بیشتری از حزب‌الله لبنان در جنوب این کشور را منهدم کند و  تا می‌توانست در این دو ماه اخیر بدنبال تخریب امکانات مقاومت بود. اما هدف اصلی اسرائیل نه تصرف جنوب لبنان بود نه اینکه بخواهد طولانی مدت مستقر شود. بلکه اسرائیل درصدد بود با تغییر معادله امنیتی در جنوب لبنان بازی جنگ را به سود خود تغییر دهد.

🔸با سقوط بشار اسد در سوریه بهترین فرصت برای اسرائیل

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۳ ، ۰۰:۵۵
اسفندیار خدایی

نوشته‌ی مایکل شومن

مجله  آتلانتیک
رهبری جهانی آمریکا در حال پایان است. نه به دلیل «افول آمریکا»، نه به دلیل ظهور یک جهان چندقطبی، و نه به دلیل اقدامات دشمنان آمریکا. این پایان از آن رو رخ می‌دهد که رئیس‌جمهور دونالد ترامپ می‌خواهد آن را پایان دهد. تقریباً تمامی سیاست‌های ترامپ، چه در داخل و چه در خارج، به سرعت در حال تخریب بنیان قدرت آمریکا هستند.
بزرگ‌ترین بهره‌بردار از این وضعیت، شی جین‌پینگ، رهبر چین خواهد بود، کسی که مدت‌هاست برای لحظه‌ای که واشنگتن دچار لغزش شود و چین بتواند جای ایالات متحده را به عنوان ابرقدرت جهانی بگیرد، برنامه‌ریزی کرده است. اینکه ترامپ حاضر است جهان را به شی واگذار کند—یا حتی متوجه نیست که دارد این کار را انجام می‌دهد—نشان می‌دهد که نگاه کوته‌بینانه‌اش، شیفتگی‌اش نسبت به خودکامگان، و خودشیفتگی‌اش در حال تهدید امنیت بین‌المللی و آینده‌ی آمریکا است.
ترامپ در حالی تصمیم به عقب‌نشینی گرفته که آمریکا در موقعیت برتری قرار دارد. سیاست خارجی جو بایدن مؤثر بود. با حمایت از دفاع اوکراین در برابر تهاجم روسیه، بایدن مسکو را چنان ضعیف کرد که ولادیمیر پوتین مجبور شد برای کمک به کره شمالی روی آورد. حمایت او از اسرائیل در جنگ با حماس در غزه، نفوذ ایران در خاورمیانه را کاهش داد. و تقویت نظام اتحادهای جهانی آمریکا توسط بایدن، چین را تحت فشار قرار داد و رهبران دموکراسی‌های پیشرفته‌ی جهان را علیه برنامه‌های شی برای به چالش کشیدن نظم جهانی متحد کرد.
اکنون ترامپ با اختیار خود، این اهرم‌های فشار را کنار می‌گذارد. این فرد که ادعای استادی در مذاکره دارد، آماده است اوکراین را به روسیه واگذار کند، آن هم قبل از آنکه مذاکرات رسمی آغاز شوند. هفته گذشته، وزیر دفاع آمریکا، پیت هگست، بازگرداندن اوکراین به مرزهای قبل از اشغال کریمه در سال ۲۰۱۴ را یک «هدف غیرواقع‌بینانه» توصیف کرد، که این نشان می‌دهد دولت ترامپ آماده است توافق صلحی را بپذیرد که به پوتین اجازه دهد بخشی از این کشور مستقل را که به آن تجاوز کرده، حفظ کند. هگست همچنین عضویت اوکراین در ناتو را رد کرد—همان امکانی که پوتین آن را بهانه‌ای برای حمله به اوکراین قرار داده بود. این نتیجه برای پوتین، که جنگی ویرانگر را آغاز کرد و عملاً آن را باخته است، دستاورد بدی نخواهد بود. اما برنده‌ی اصلی از چنین توافقی چین خواهد بود.
چین که مهم‌ترین شریک روسیه است، از هر موفقیتی که پوتین در این جنگ فاجعه‌بار به دست بیاورد، سود خواهد برد و این پیروزی‌ها برنامه‌ی مشترک آن‌ها برای تغییر نظم جهانی را تقویت خواهد کرد. به همین دلیل است که شی ترامپ را به این مسیر تشویق می‌کند. گزارش‌هایی وجود دارد که پکن پیشنهاد داده است نشستی میان ترامپ و پوتین برای حل‌وفصل جنگ اوکراین برگزار شود. در این صورت، شرکت‌های ساختمانی چینی می‌توانند وارد شده و با بازسازی اوکراین ویران‌شده، که چین با حمایت از اقتصاد تحریم‌زده‌ی روسیه به نابودی آن کمک کرده بود، ثروت هنگفتی به جیب بزنند.
فراتر از این، شی قطعاً می‌داند که چاپلوسی ترامپ نسبت به پوتین، فرصتی برای چین خواهد بود تا اتحاد فراآتلانتیک را تضعیف کند و نفوذ خود را در اروپا گسترش دهد. هفته‌ی گذشته در کنفرانس امنیتی مونیخ، جی. دی. ونس، معاون ترامپ، از متحدان اروپایی به دلیل به حاشیه‌راندن احزاب راست‌گرای افراطی انتقاد کرد، و در همین حال وانگ یی، وزیر خارجه‌ی چین، از این فرصت استفاده کرد تا شی را به عنوان «ضدترامپ» معرفی کند. او خطاب به حضار گفت: «چین بدون شک یک عامل ثبات در این سیستم چندقطبی خواهد بود و تلاش می‌کند نیرویی سازنده در جهانی در حال تغییر باشد.»
رهبران اروپایی احتمالاً فراموش نکرده‌اند که شی، پوتین را در جنگ اوکراین یاری کرد. اما اگر ترامپ امنیت اروپا را تضمین نکند، شی ممکن است از این فرصت استفاده کند تا قدرت خود را گسترش دهد و ادعا کند که می‌تواند پوتین را مهار کند، از اوکراین محافظت کند و ثبات اروپا را حفظ کند. این وعده شاید پوچ باشد، زیرا ممکن است شی نتواند یا نخواهد که جلوی پوتین را بگیرد. اما اگر اروپا از سوی واشنگتن رها شود، ممکن است چاره‌ای جز نگاه‌کردن به سوی شی برای حفظ صلح نداشته باشد. گابریلیوس لندسبرگیس، وزیر خارجه‌ی پیشین لیتوانی، در پستی در ایکس نوشت که چین می‌تواند «نقش آمریکا را در جلوگیری از پیشروی روسیه در جناح شرقی» برعهده بگیرد و در نتیجه کشورهای اروپای شرقی «وابسته به حفاظت چین» شوند.
ترامپ همچنین فرصت‌های دیگری به شی داده است. با خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی و شورای حقوق بشر سازمان ملل، آمریکا میدان را برای چین خالی می‌کند تا سیستم سازمان ملل را به ابزاری برای قدرت جهانی خود تبدیل کند.

تعطیل‌کردن آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) نیز چین را در جهان در حال توسعه، به بازیگر مهم‌تری تبدیل می‌کند. طرح عجیب ترامپ برای اخراج فلسطینیان از غزه، در خاورمیانه—منطقه‌ای که چین آن را حیاتی می‌داند—به نفع شی خواهد بود. حتی تعلیق کمک‌های مالی فدرال برای خودروهای برقی، موجب می‌شود که خودروسازان آمریکایی در صنعتی که چین در تلاش برای سلطه بر آن است، دچار مشکل شوند.
چین ممکن است عقب‌نشینی آمریکا را به عنوان فرصتی برای اقدامات تهاجمی‌تر در جهت منافع خود تلقی کند—در تایوان، و همچنین در قبال دیگر متحدان آمریکا در آسیا، از جمله ژاپن، کره جنوبی، و فیلیپین. ترامپ احتمالاً تصور می‌کند که می‌تواند شی را با تعرفه‌ها مهار کند. او اوایل این ماه تعرفه‌های جدیدی بر واردات چین وضع کرد. اما به نظر نمی‌رسد که شی نگران باشد. پکن در واکنش، صرفاً یک اقدام نمادین انجام داد، و تنها بر یک‌دهم واردات آمریکا تعرفه گذاشت. چرا باید نگران چند محموله‌ی اسباب‌بازی بود، وقتی که می‌توانی بر جهان تسلط پیدا کنی؟
این آسیب به جایگاه جهانی آمریکا ممکن است جبران‌ناپذیر باشد. اکنون امید این است که دموکراسی‌های بزرگ اروپا و آسیا—فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و بریتانیا—خلأیی که ترامپ ایجاد می‌کند را پر کنند و مانع از نفوذ چین شوند. اما این راهبرد پرریسک است، زیرا دیگر نمی‌توان فرض کرد که واشنگتن بار دیگر رهبری جهانی را به دست خواهد گرفت یا اینکه در صورت بازگشت، تعهدات آینده‌ی آن پایدار خواهند ماند. این عدم اطمینان ممکن است متحدان آمریکا را وادار کند که به هر نحوی با چین کنار بیایند.
اعتماد، زمانی که از بین برود، سخت بازمی‌گردد. اگر ترامپ جهان را به چین واگذار کند، آمریکا در جهانی خواهد زیست که خصمانه‌تر، ناامن‌تر و برای مردمش خطرناک‌تر خواهد بود.
https://www.theatlantic.com/international/archive/2025/02/foreign-policy-mistake-china/681732/?utm_source=feed

۰ نظر ۰۱ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۵۳
اسفندیار خدایی

اسفندیار خدایی
بایدن در برخی زمینه‌های اقتصادی و سیاست خارجی، دستاوردهایی قابل توجه داشت اما این موفقیتها در سایه سیاستهای غلط، ضعف اقتدار و تصمیمات اشتباه و بی‌برنامگی‌ها به حاشیه رفت. مدیریت بحران کرونا و بهبود وضعیت اقتصادی، تلاش برای اصلاحات در زیرساخت‌ها و اتخاذ سیاست‌های خارجی فعال، از جمله اقدامات کلیدی در این دوران بود. ناکامی‌های بایدن در حوزه‌هایی مثل سیاستهای مهاجرتی، بی‌برنامگی در کنترل بحرانهای بین‌المللی و ضعف تیم اقتصادی او زمینه را برای بازگشت ترامپ فراهم کرد.

🔹 دستاوردهای بایدن

مدیریت بحران کرونا و بازسازی اقتصادی

یکی از اولویت‌های اصلی بایدن در آغاز ریاست‌جمهوری‌اش، مقابله با بحران‌های اقتصادی و بهداشتی ناشی از کرونا بود. در این راستا، او موفق به تصویب طرح 1.9 تریلیون دلاری برای نجات اقتصاد آمریکا شد که شامل کمک‌های مالی مستقیم به خانوارها، تسریع در فرآیند واکسیناسیون و حمایت از کسب‌وکارها می‌شد. این طرح نه تنها به کاهش نرخ بیکاری از 6.4% در ابتدای سال 2021 به 3.6% در سال 2023 کمک کرد، بلکه باعث تسریع در روند بازگشت به وضعیت عادی اقتصادی شد.

تحول در زیرساخت‌ها

یکی دیگر از دستاوردهای برجسته بایدن، تصویب طرح 1.2 تریلیون دلاری برای نوسازی زیرساخت‌های آمریکا بود. این طرح شامل پروژه‌هایی در زمینه حمل‌ونقل، دسترسی به اینترنت پرسرعت و انرژی‌های تجدیدپذیر بود. این پروژه‌ها نه تنها به بهبود وضعیت زیرساخت‌ها کمک کرده بلکه منجر به ایجاد فرصت‌های شغلی جدید و رشد اقتصادی پایدار در آینده خواهد شد. این برنامه در واقع بزرگ‌ترین بسته سرمایه‌گذاری در تاریخ ایالات متحده است.

حمایت از اوکراین

در پاسخ به حمله روسیه به اوکراین، بایدن اقدام به ارائه کمک‌های نظامی، اقتصادی و انسانی به اوکراین کرد. این اقدامات باعث تقویت روابط ایالات متحده با متحدان اروپایی و ایجاد جبهه‌ای متحد در برابر تهدیدات روسیه شد. سیاست خارجی بایدن در این زمینه همچنین به تقویت موقعیت آمریکا در سطح جهانی انجامید و به عنوان یکی از اولویت‌های مهم دولت او در عرصه جهانی شناخته شد.

رهبری ائتلاف تغییرات اقلیمی

در زمینه تغییرات اقلیمی، بایدن با بازگشت به توافق‌نامه پاریس و تصویب قوانین حمایتی برای انرژی‌های پاک، گام‌های اساسی برداشت. تصویب قانون کاهش تورم و تخصیص 369 میلیارد دلار برای توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر و مقابله با تغییرات اقلیمی نشان‌دهنده تعهد جدی دولت بایدن به کاهش گازهای گلخانه‌ای و حمایت از محیط‌زیست است. این اقدامات نه تنها به کاهش آلودگی کمک کرده، بلکه زمینه‌ساز ایجاد تحول در صنعت انرژی و حمل‌ونقل آمریکا می‌شود.

🔹 چالش‌ها و ناکامی‌ها

خروج فضاحت‌بار از افغانستان
خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در آگوست 2021 به عنوان یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های دوران ریاست‌جمهوری بایدن شناخته می‌شود. این خروج با مشکلات متعددی همراه بود که از جمله آن‌ها می‌توان به سقوط سریع دولت افغانستان، بازگشت طالبان به قدرت و مشکلات در برنامه‌ریزی و اجرای عملیات تخلیه اشاره کرد. این بحران به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و به عنوان نقطه ضعفی در مدیریت بایدن مطرح شد.

مسئله مهاجران غیرقانونی

سیاست‌های مرزی بایدن به طور قابل توجهی باعث افزایش مهاجرت غیرقانونی شد. در سال 2023، رقم مهاجرت غیر قانونی بطور بی‌سابقه افزایش یافت و فشار زیادی به تأسیسات مرزی وارد کرده و نگرانی‌های امنیتی را به همراه داشت. این مسئله همچنین به چالش سیاسی برای دولت بایدن تبدیل شد و کارت برنده ترامپ در انتخابات شد.

تورم و بی‌برنامگی اقتصادی

اگرچه دولت بایدن در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی پیشرفت‌هایی داشته است، اما افزایش تورم به بیش از 9% در سال 2022، به یکی از مهم‌ترین چالش‌ها تبدیل شد. این افزایش قیمت‌ها باعث کاهش قدرت خرید مردم و افزایش نگرانی‌ها در مورد وضعیت اقتصادی آینده کشور شد. این مسئله، به ویژه در انتخابات میان‌دوره‌ای 2022، به موضوعی پر بحث تبدیل شد.

بی‌برنامگی در اوکراین و غزه

در دوران ریاست‌جمهوری بایدن، بحران‌های مختلف بین‌المللی از جمله جنگ اوکراین و بحران‌های خاورمیانه بروز کردند. بسیاری از منتقدان بر این باورند که ضعف در رهبری آمریکا و عدم مدیریت مؤثر بحران‌ها در برخی از این موارد، به کاهش اعتبار آمریکا در سطح جهانی منجر شد. این چالش‌ها، به ویژه در منطقه خاورمیانه، آسیب‌هایی به روابط ایالات متحده با کشورهای عربی و مسلمان وارد کرد.

اشتباه در نامزدی دوباره

تصمیم بایدن برای نامزدی دوباره در انتخابات 2024 با توجه به وضعیت جسمانی و ذهنی، احتمالاً بزرگترین اشتباه او بود. این تصمیم موجب بحران در حزب دموکرات شد و شانس ترامپ برای بازگشت به قدرت را افزایش داد. کنار رفتن دیرهنگام بایدن، موجب شد کامالا هریس عجولانه و بدون رقابت درون‌حزبی، نامزد دموکراتها شود.

بایدن با وجود دستاوردهای چشمگیر در زمینه‌های اقتصادی، سیاست خارجی، تغییرات اقلیمی و زیرساخت‌ها، نتوانست کارنامه قابل‌قبولی ارائه دهد. ناکامی‌ها در سیاست خارجی و مشکلات اقتصادی بر میراث او سایه انداخته است. بحران‌هایی مانند خروج فضاحت‌بار از افغانستان، افزایش تورم و مسائل مرزی، و بی‌برنامگی در بحرانهای اوکراین و غزه، برای قرار گرفت بایدن در لیست رئیس‌جمورهای ناکام کافی است. علاوه بر این، تصمیم بایدن برای نامزدی دوباره در انتخابات ۲۰۲۴ با توجه به وضعیت جسمانی و ذهنی، اوضاع را بدتر کرد و تصویر ضعیف‌تری از او در حافظه تاریخ به یادگار گذاشت.

۰ نظر ۲۷ بهمن ۰۳ ، ۱۷:۵۹
اسفندیار خدایی

اسفندیار خداییاسفندیار خدایی

🔹 خودشون شاه رو بردن و خمینی رو آوردن، هر وقت هم بخوان بساط جمهوری اسلامی رو جمع می‌کنن. تا اونا نخوان، هیچی نمیشه.
🔹 خیالتون راحت! قالیباف رئیس‌جمهوره و از قبل تعیین شده، از بالا اونو میخوان. انتخابات فقط تشریفاته.
🔹 شک نکنید نظام تصمیم گرفته که جلیلی رئیس‌جمهور بشه، اصلاً خودشون آوردنش مرحله دوم، رای مردم مهم نیست.
🔹 از اول معلوم بود که برنامه‌شون پزشکیانه، همه این انتخابات یه فیلم بود.
🔹 ترور فلان سردار و سقوط هواپیمای فلان سیاستمدار هم کار خودشونه.
🔹 صدا و سیما: تیراندازی اخیر به ترامپ که از دو میلیمتری جمجمه‌ش رد شد، ساختگی و کار خودش بود!
🔹 حوزه علمیه قم رو انگلیسی‌ها تاسیس کردند. همه چیز جمهوری اسلامی دست روس و انگلیسه. کارگردان اصلی اونان که پشت پرده تصمیم می‌گیرن. اونا دستور میدن کی بیاد، کی بره، کی بمیره، کی نمیره. اینا بدون اجازه اونا، آب هم نمیخورن.
🔹 شک نکنید که حملات یازده سپتامبر کار خودشون بود. از قبل برنامه داشتن.
🔹 اوایل که کرونا در چین پیدا شد، با قاطعیت می‌گفتند: ویروس کرونا کار آمریکاست تا چین رو از پای دراره. اما وقتی‌که تلفات کرونا در آمریکا و اروپا به اوج رسید، می‌گفتند: دیدید چطور چین با یه ویروس پدر آمریکا رو درآورد؟
کرونا قطعاً یه توطئه بود.

🌿 ادعاهای بالا درست هستند یا غلط؟ نمی‌دونم، شما هم خودتون رو اذیت نکنید! مهم نیست که اینها درستن یا غلط.
مهم روش استدلال و طرز تفکری است که به سرعت و قاطعیت به نتایج ساده و عوام‌پسند بالا می‌رسه و با کمترین زحمت، علل و عوامل اصلی رو به حاشیه می‌بره و دفن می‌کنه. در علوم انسانی نظریه دادن و ادعا کردن کار سختی نیست و همیشه شواهدی برای هر تئوری می‌توان یافت، اما اثبات نادرستی و رد یک نظریه، بسیار دشوار و وقت‌گیره. انداختن یک سنگ داخل چاه، کار سختی نیست اما بیرون آوردنش کار حضرت فیله.

🌿 توهم توطئه، بیماری جدیدی نیست. همیشه کسانی هستن که همه چیز رو با عینک بدبینی و توطئه می‌بینن. اما وقتی که جمعیت زیادی از نخبگان و مردم مبتلا بشن، این اختلال تبدیل به یک بیماری خطرناک اجتماعی میشه. مردم همه چیز را به چشم توطئه از پیش تعیین شده می‌بینن و نقش خود در تحولات جامعه رو انکار می‌کنن و قدرت حاکم یا قدرتهای بیگانه نامرئی را در جایگاه خدا تصور می‌کنن. بقول خلیل ملکی، توهم شکست ناپذیری انگلستان، مهمترین سلاح انگلیسی‌هاست. توهم توطئه بهترین راه تسلیم و انفعال مردم است و قدرت اندیشدن، کنشگری برای ایجاد تغییر و مسئولیت‌پذیری را از آدمها سلب می‌کنه.

🌿 توهم توطئه فقط منحصر به ما ایرانی‌ها نیست. در جوامعی که قرن‌ها مردم نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشته‌اند و همه چیز در دست قدرت حاکم  بوده، طبیعی است که جامعه دچار سرخوردگی و خودتحقیری بشه. حال اگر این استبداد داخلی با استعمار خارجی آمیخته بشه و مردم شاهد شکستهای مکرر کشورشون از ابرقدرتهای خارجی و دخالت بیگانگان در زندگی خود باشند، این بیماری تشدید و بازار توهم توطئه گرمتر می‌شه و آهک تبدیل به ساروج میشه.

🌿 مردم مبتلا به توهم توطئه، اراده خود را هیچ می‌پندارند و همه چیز را به قدرت حاکم و قدرتهای افسانه‌ای بیگانه نسبت می‌دن. لذا اگر روزگاری به این مردم میدان داده بشه و پاس گل رو جلوی پای خود ببینند، بجای شوت کردن به دروازه حریف، توپ را رها و بازی رو به رقیب واگذار می‌کنند چون اطمینان دارند که حتماً نقشه‌ای در کار است وگرنه مردم هیچ‌کاره‌اند، پس بهتر است دخالت نکنن. ایرانیان بیش از سایر جوامع دنیا هدف بمباران نومیدی و تبلیغات منفی رسانه‌های مختلف و ابتلا به توهم توطئه قرار دارند.

🌿 حکومت نقش اساسی در پاسداشت حق تعیین سرنوشت و پرورش آزادگی و عزت‌نفس مردم داره. فرق است میان حکومتی که مانع نقش‌آفرینی مردم میشه و صلاح خود را در تحقیر مردم و پایمال نمودن عزت‌نفس و ایمان و آزادگی آنها بدونه؛ یا حکومتی که به مردم اعتماد کنه و صلاح خود را در رشد و پرورش آزادگی و عزت نفس و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود بدونه.

🌿  مردمی که هم از جانب حکومت تحقیر بشن و هم اراده بیگانگان را بر سرنوشت خود حاکم بدونن به درجه‌ای از حقارت، گیجی، نومیدی و افسردگی می‌رسند که خود رو هیچ‌کاره می‌دونن و بجای توجه به عوامل اصلی خوشبختی و بدبختی، همه چیز را به قدرت حاکم و قدرتهای موهوم بیگانه واگذار می‌کنند و تسلیم حوادث میشن. چنان مردمی نباید منتظر وقوع معجزه خوشبختی و رفاه و استقلال و آزادی باشند.

🌿 توهم توطئه امکان کنشگری و نقش‌آفرینی را از مردم سلب می‌کنه و قدرت جامعه را به انحطاط می‌بره. توهم توطئه فقط یک بیراهه نیست که مانع کشف حقیقت بشه، بلکه ویروسیه که انگیزه حرکت و تفکر را از مردم سلب می‌کنه تا تسلیم حوادث بشن و قدر فرصتها رو ندونن.

۰ نظر ۲۶ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۳۲
اسفندیار خدایی

نویسنده: James D. Zirin
منبع: Hill International
غزه امروز سرزمینی ویران و نابودشده است. هیچ فلسطینی‌ای — جز به دلیل حق تعیین سرنوشت—رغبت ندارد در آنجا بماند. در عین حال، هیچ‌یک از قدرت‌های عربی نیز تمایلی ندارند که فلسطینی‌ها در غزه باقی بمانند، به‌جز حماس.

اگر دو میلیون فلسطینی ساکن غزه از آنجا خارج شوند، مشکل حل خواهد شد. اما راه‌حل چیست؟ ترامپ پاسخی ساده و سریع ارائه داده است: انتقال دائمی این جمعیت از غزه. اما مقصد کجاست؟ چگونه این جابه‌جایی انجام خواهد شد؟ چه کشوری آن‌ها را خواهد پذیرفت؟ مشخص نیست. این ایده‌ای بی‌پایه و اساس و کاملاً غیرعملی است.

چه کسی مسئول اجرای این طرح خواهد بود؟
آیا ارتش آمریکا قرار است این مأموریت خطرناک را بر عهده بگیرد؟ حماس همچنان یک نیروی مسلح قدرتمند است. آیا ترامپ تصور می‌کند که اعضای حماس به‌راحتی سلاح‌های خود را زمین گذاشته و در صحرای سینا محو خواهند شد؟

و چه کسی هزینه بازسازی غزه را تأمین خواهد کرد؟
قطعاً نه آمریکا! شاید ترامپ تصور می‌کند که می‌تواند این هزینه را از بودجه‌ای که با قطع کمک‌های USAID و وزارت آموزش صرفه‌جویی شده، تأمین کند. این همان سیاست "اول آمریکا" در نسخه جدید آن است!

در دنیای خیالی ترامپ، غزه به یک مقصد گردشگری تبدیل خواهد شد—یک "والهالا" در خاورمیانه، با سواحل پر از هتل‌هایی که احتمالاً متعلق به ایلان ماسک خواهد بود، و یک "ریویرا غزه" که در آن میلیاردرهای دوست ترامپ با قایق‌های تفریحی خود لنگر می‌اندازند و از آفتاب مدیترانه‌ای لذت می‌برند.

این ایده آن‌قدر خام و غیرواقعی بود که کاخ سفید فوراً مجبور شد موضع خود را تعدیل کند. سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، کارولاین لیویت، توضیح داد که وقتی ترامپ گفت آمریکا "مالک" غزه خواهد شد، به این معنا نبود که ایالات متحده هزینه بازسازی را بر عهده خواهد گرفت یا نیروی نظامی به آنجا اعزام خواهد کرد.

البته که نه! چرا آمریکا باید پول و منابع خود را صرف فلسطینی‌ها کند؟ اما چگونه می‌توان "مالک" غزه شد بدون اینکه هزینه‌ای پرداخت؟ شاید از طریق یک کنسرسیوم عربی؟ درست همان‌طور که مکزیک قرار بود هزینه دیوار مرزی را بپردازد!

عواقب خطرناک این پیشنهاد
این طرح، هرگونه شانس عادی‌سازی روابط میان عربستان و اسرائیل را از بین خواهد برد، "توافقات ابراهیم" که یکی از مهم‌ترین دستاوردهای سیاست خارجی ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش بود را نابود خواهد کرد، پیمان‌های صلح اسرائیل با مصر و اردن را که دو ستون اصلی سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا هستند، تضعیف خواهد کرد و در نهایت، ایران را در زمانی که در موضع ضعف قرار دارد، دوباره تقویت خواهد کرد.

ترامپ ظاهراً فراموش کرده است که یکی از اصول کلیدی کمپین‌های انتخاباتی‌اش انتقاد از مداخلات بی‌حاصل آمریکا در خارج بود. این طرح، نه‌تنها غیرعملی بلکه بسیار خطرناک است—و بدتر از همه، این پیشنهاد از سوی رئیس‌جمهور سابق آمریکا مطرح شده است! جای تعجب نیست که بنیامین نتانیاهو هنگام شنیدن این ایده از زبان ترامپ، لبخندی معنادار به لب داشت.

پاکسازی قومی؟!
ترامپ در واقع پیشنهاد داده است که آمریکا در نوعی پاکسازی قومی در نوار غزه نقش داشته باشد. آمریکا و پاکسازی قومی؟ جنون محض!

ترامپ مدعی است که رهبران جهان و حتی کشورهای منطقه از این طرح حمایت می‌کنند. دروغ محض! درست پس از دیدار ترامپ با نتانیاهو، عربستان سعودی بیانیه‌ای صادر کرد و بار دیگر حمایت خود از راه‌حل دو دولت را اعلام نمود. مصر و اردن نیز قاطعانه هرگونه انتقال فلسطینی‌ها به سرزمین‌های خود را رد کرده‌اند. هیچ کشوری حاضر به پذیرش این جمعیت نیست. با این حال، ترامپ همچنان اصرار دارد که "مردم" از این طرح حمایت می‌کنند—شاید همان "مردمی" که به او گفتند در انتخابات ۲۰۲۰ پیروز شده است!

سیاست آمریکا در خاورمیانه
پاکسازی قومی و استعمارگری نوین هرگز بخشی از سیاست‌های آمریکا نبوده‌اند. و نباید هم به سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه تبدیل شوند. این ما نیستیم!

ممکن است پس از ماه‌ها جنگ و ویرانی، برخی فلسطینی‌ها داوطلبانه غزه را ترک کنند و در جایی دیگر زندگی کنند. اما آن "جای دیگر" کجاست؟ برای کسی که دانش چندانی از سیاست خارجی ندارد، این پیشنهاد ممکن است معقول به نظر برسد. اما همان‌طور که در نمایشنامه مکبث آمده است، این تنها "یک خنجر خیالی" است—یک توهم!"

غزه شاید به ویرانه‌ای بمباران‌شده تبدیل شده باشد، اما فلسطینی‌ها حاضر به ترک آن نخواهند شد. غزه، برای آنان، آخرین سنگر فلسطین است. اگر ترامپ واقعاً قصد دارد فلسطینی‌های غزه را به خروج از آن ترغیب کند، باید پیشنهادهای مالی وسوسه‌انگیزی ارائه دهد—همان‌گونه که سیا هنگام خروج نیروهایش از مناطق حساس این کار را انجام می‌دهد.

اما اگر فلسطینی‌ها نپذیرند چه خواهد شد؟
آیا ترامپ دستور انتقال اجباری آن‌ها را صادر خواهد کرد؟ اگر افسران ارتش آمریکا از این دستور سر باز زنند و آن را غیرقانونی و جنایت علیه بشریت بدانند، چه خواهد شد؟ آیا ترامپ وزیر دفاع خود، پیت هگست، را مأمور رسیدگی به این مسئله خواهد کرد؟ اگر هگست عقل سلیم داشته باشد، تنها یک پاسخ خواهد داشت: دادگاه نظامی!

یا شاید پام باندی را مأمور رسیدگی به قضیه کند—همان فردی که اعلام کرده است می‌خواهد ترامپ را سربلند کند. در هر صورت، ترامپ افسران مخالف خود را در همان جایی قرار خواهد داد که می‌خواهد—در دادگاه عالی!

نتیجه‌گیری
آنچه پیشنهاد ترامپ را کاملاً غیرقابل قبول می‌کند این است که با هرآنچه که او ادعا می‌کند در خاورمیانه به دنبال آن است، در تضاد است—ثبات منطقه و عادی‌سازی روابط اسرائیل با همسایگان عربش.

ترامپ ذاتاً آشوبگر است و گاهی این ویژگی می‌تواند مؤثر باشد. اما این طرح او آشوبی بی‌حد و مرز است. این نه یک ایده خارج از جعبه بلکه خارج از عقلانیت است!

اگر ترامپ در یک نشست مطبوعاتی نتوانسته باشد اعتبار خود را نابود کند، حداقل اعتبار آمریکا را در خاورمیانه به‌شدت خدشه‌دار کرده است.

تهیه شده: اسفندیار خدایی

۰ نظر ۲۳ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۵۶
اسفندیار خدایی

 دکتر اسفندیار خدایی

🌿 نتانیاهو روابط بسیار گرم و نزدیکی با ترامپ دارد. در گذشته ترامپ نیز نشان داده که با اهداف نتانیاهو و جناح راست اسرائیل هماهنگتر است، از جمله انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، خروج از برجام، و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان و نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین.

🌿 اما اتحاد نتانیاهو و ترامپ آنگونه که تصور می‌شود پایدار نیست و اختلافات اساسی بین آنها بزودی نمایان خواهد شد.

۱. دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند. ترامپ و نتانیاهو به دنبال اهدافی هستند که بزودی آنها را مقابل هم قرار می‌دهد. آنها هر دو به دنبال قدرت‌نمایی هستند و هیچکدام نمی‌خواهند بازیچه دیگری شوند.
ترامپ در دور دوم به دنبال کارنامه ای تاریخی است تا در جمع روئسای جمهور بزرگ آمریکا قرار گیرد. او قرار نیست و نمی‌تواند در انتخابات بعدی نامزد شود چندان نیازی به حمایت اسرائیل و نتانیاهو و لابی اسرائیل هم ندارد.
ترامپ می‌خواهد جنگ اوکراین و غزه را تمام کند و گوشه چشمی به برنده شدن در جایزه صلح نوبل دارد، اما نتانیاهو می‌داند که با آتش‌بس غزه رسالتش تقریباً تمام است و باید بالاخره کنار رود. با توجه به جنایتهای غزه و محکومیت در دادگاه بین‌المللی او حتی نمی‌تواند به اروپا سفر کند.

۲. آتش‌بس غزه: ترامپ با اعمال فشار بر نتانیاهو، او را وادار به پذیرش آتش‌بس با حماس کرد. این در حالی بود که نتانیاهو پیش‌تر بر ادامه عملیات نظامی تا دستیابی به "پیروزی کامل" تأکید داشت. فشارهای ترامپ و تیم او، از جمله فرستاده‌اش استیو ویتکوف، نقش مهمی در تغییر موضع نتانیاهو داشت.

۳. ترامپ به دنبال جنگ نیست اما نتانیاهو هست. ترامپ به این افتخار می‌کند که تنها رئیس‌جمهور اخیر بوده که در دوره او هیچ جنگی شروع نشده و از اینکه نتانیاهو او را به جنگ با ایران بکشاند ابا دارد. اخیراً ترامپ در شبکه اجتماعی خود ویدئویی را بازنشر کرد که در آن نتانیاهو به "اصرار وسواس‌گونه" برای درگیر کردن آمریکا در جنگ با ایران متهم شده بود. این اقدام نشان‌دهنده نارضایتی ترامپ از سیاست‌های نتانیاهو و تلاش‌های او برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا است.

۴. عدم حضور نتانیاهو در مراسم تحلیف ترامپ: نتانیاهو تصمیم گرفت در مراسم تحلیف ترامپ شرکت نکند. ظاهراً این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که ترامپ ویدئویی انتقادی علیه نتانیاهو منتشر کرد که به تلاش‌های او برای ایجاد جنگ بین آمریکا و ایران اشاره داشت. اما این اقدام فقط پیش‌درآمدی از ظهور تنش روابط آنهاست.

۵. اختلاف در نگاه به ایران: هرچند هر دو بر مقابله با ایران تأکید دارند، اما ترامپ به‌دلیل دیدگاه "اول آمریکا" ترجیح می‌دهد وارد جنگ مستقیم با ایران نشود، در حالی که نتانیاهو به دنبال جلب حمایت آمریکا برای اقدام نظامی علیه ایران است.

۶. اختلافات ایدئولوژیک: ترامپ دیدگاهی مبتنی بر معامله‌گری دارد و به دنبال کسب نتایج ملموس و جلب توجه رسانه‌ها و خودنمایی است و به ایدئولوژی‌های آخرالزمانی صهیونیستها اعتقادی ندارد. اما نتانیاهو به‌عنوان یک رهبر راست‌گرای اسرائیلی، سیاست‌هایش را بر اساس دیدگاه‌های ملی‌گرایانه و مذهبی‌محور و ایدئولوژیک تنظیم می‌کند. این تفاوت باعث می‌شود که اهداف و منافع آن‌ها سازگاری نداشته باشند.

۶. نگاه به خاورمیانه: ترامپ به دنبال بازسازی روابط با کشورهای عربی و ایجاد تعادل در منطقه است. اما نتانیاهو همچنان دیدگاه سخت‌گیرانه‌ای نسبت به حماس و فلسطینیان دارد و مانعی سخت در این مسیر است. ترامپ می‌داند که علی‌رغم تبلیغات لابی اسرائیل، منافع آمریکا و اسرائیل قطعاً یکی نیست و نمی‌خواهد بازیچه ماجراجویی‌های نتانیاهو شود.

۷. اختلاف در نگاه به چین و روسیه: ترامپ سعی دارد روابط خود را با قدرت‌های جهانی مانند چین و روسیه مدیریت کند و می‌داند که در جهان آینده شرق آسیا مرکز ثقل اقتصاد، سیاست و صنعت دنیا خواهد بود و منافع آمریکا در این است که بجای خاورمیانه بر شرق آسیا متمرکز شود. در حالی که نتانیاهو با سیاستهای خود، بدنبال آن است که آمریکا همچنان بر خاورمیانه تمرکز کند و بخاطر اسرائیل در این منطقه گرفتار بماند.

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۰۵
اسفندیار خدایی

🌎 جناب آقای قاضی‌زاده هاشمی! مسببان قطعنامه ۵۹۸ نفوذی آمریکا نبودند

✍ نامه سرگشاده دکتر اسفندیار خدایی به نایب رئیس مجلس

جناب آقای دکتر سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی، نایب رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام و احترام

🌿 در یادداشت حضرتعالی که در خبرگزاری های مختلف منتشر شد، آمده است: «حمله و عملیات نظامی سازمان منافقین نتیجه چراغ سبزهایی بود که مسببین پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و آویزان‌های به آمریکا و دل‌بستگان به اروپا و سینه چاکان برجام و دلواپس‌های حصر و سلفی خفت بگیران می‌دادند و نتیجه عملکرد صاحبان تفکری بود که مسببین وضعیت فعلی اقتصاد و فرهنگ هستند. تنها راه نجات کشور بیرون انداختن این طیف نفوذی از درون حاکمیت است»

🌿 مایه تعجب است که حضرتعالی مسببین قطعنامه ۵۹۸ که به جنگ خونین هشت ساله ایران و عراق خاتمه داد، را طیف نفوذی و آویزان آمریکا خوانده‌اید

۰ نظر ۱۴ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۰۵
اسفندیار خدایی

🌎 الکترال کالج چیست؟
آیا مجمع الکترال رئیس‌جمهور آمریکا را انتخاب می‌کند یا مردم؟

✍ اسفندیار خدایی، دکترای مطالعات آمریکا

🌿 قضاوت ما ایرانیها درباره آمریکا غالباً با حب یا بغض همره است. در این زمینه بازار شایعات هم داغ است. پیچیدگی‌های انتخابات آمریکا ابهامات و سوالات زیادی برانگیخته است. برخی مدعی‌اند که رئیس‌جمهور آمریکا را یک عده سیاستمدار در مجمع الکترال انتخاب کنند نه مردم. به گمان آنها در انتخابات ۲۰۱۶ با وجود آنکه هیلاری کلینتون سه میلیون رای بیشتر کسب کرد، اعضای مجمع الکترال با نظارت استصوابی به او خیانت کردند و رای خود را به سبد ترامپ ریختند! اینطور نیست و بحث نظارت استصوابی هم بی‌ربط است.

🌿 هیلاری کلینتون به این علت شکست خورد که در چند ایالت کلیدی شکست خورد. هر ایالت آمریکا با توجه به جمعیتی که دارد، سهمیه یا آراء الکترال مشخصی دارد که مساوی با مجموع تعداد نمایندگان آن ایالت در سنا و مجلس نمایندگان است. (هر ایالت دو سناتور و متناسب با جمعیت، تعدادی نماینده مجلس دارد) جهت سهولت با مثالی از کشورمان توضیح می‌دهم: تهران ۳۸ نماینده در مجلس دارد پس ۳۸ سهمیه رای الکترال دارد. خوزستان و فارس هرکدام ۱۸ نماینده در مجلس دارند پس هرکدام ۱۸ سهمیه الکترال هم دارند به همین ترتیب لرستان، کرمانشاه و سمنان هم هرکدام ۹، ۷ و ۴ سهمیه الکترال دارند. هر ایالت آمریکا هم با توجه به مجموع تعداد نمایندگان خود در کنگره، تعداد مشخصی سهمیه یا رای الکترال دارد.

🌿 تمام ایالات آمریکا مجموعاً ۵۳۸ سهمیه الکترال دارند. بیشترین سهمیه را کالیفرنیا با ۵۵ رای الکترال دارد. آلاسکا، داکوتای جنوبی و شمالی و چند ایالت دیگر فقط سه سهمیه الکترال دارد. تگزاس ۳۸ و فلوریدا و نیویورک هرکدام ۲۹ سهمیه رای الکترال دارند. بقیه ایالات بین ۳ تا ۲۰ سهمیه الکترال دارند.

🌿 نکته بسیار مهم: هرکدام از کاندیداها که در یک ایالت پیروز شوند، تمام سهمیه الکترال آن ایالت را از آن خود می‌کنند و کاندیدای شکست خورده هیچ سهمیه‌ای از آراء الکتورال آن ایالت را کسب نمی‌کند. تکرار می‌کنم هیچ! یعنی هر ایالت یا قرمز جمهوری‌خواه (ترامپ) می‌شود و یا آبی دموکرات (هریس). در انتخابات آمریکا رقابت بین ایالتهاست. این پاراگراف را دوباره بخوانید!

🌿 در نهایت هر نامزدی که نصف بعلاوه یک، یعنی ۲۷۰ رای الکترال از مجموع ۵۳۸ رای الکترال را کسب کرد، رئیس‌جمهور می‌شود. در جلسه‌ای نمادین و تشریفاتی به نام مجمع الکترال

۰ نظر ۱۱ شهریور ۰۳ ، ۱۴:۰۰
اسفندیار خدایی

خلاصه‌ترجمه کتاب لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا نوشته پروفسور جان مرشایمر و استفان والت، ترجمه اسفندیار خدایی

🔹اگر می‌خواهید رفتار آمریکا در خاورمیانه را درک کنید، کتاب لابی اسرائیل را بخوانید
🔹 چرا آمریکا به عراق حمله کرد؟
🔹 چرا آمریکا بدنبال سقوط دولت سوریه است؟
🔹 مشکل آمریکا با ایران چیست؟ چرا ترامپ از برجام خارج شد و چرا بایدن می‌خواهد برگردد؟
🔹 چرا آمریکا هزاران میلیارد دلار ناقابل را در جنگهای خاورمیانه تلف کرد؟ به کدام هدف خود رسید؟
🔹آیا با سیاستهای لابی اسرائیل در برپایی جنگها، آشوبها و ویرانی خاورمیانه و اتلاف هزاران میلیارد دلار از جیب مردم آمریکا، بالاخره اسرائیل امن‌تر شد؟
🔹 باورهای آخرالزمانی صهیونیستها چه تاثیری در سیاست خارجی آمریکا دارد؟
🔹 چرا آمریکا منافع، پول، اعتبار و آبروی خود را برای اسرائیل قربانی می‌کند؟
🔹 راه نجات آمریکا و خاورمیانه از لابی اسرائیل کدام است؟

✅ خلاصه‌ترجمه این کتاب قابل مطالعه با گوشی است: پی‌دی‌اف‌خوان ReadEra را نصب کنید، در تنظیمات، حذف حاشیه را تیک بزنید، گوشی را افقی بگیرید و خلاصه این کتاب را در کمتر از یک ساعت مطالعه کنید

 

لینک دانلود کتاب لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا مرشایمر و استفان والت ترجمه اسفندیار خدایی
عنوان: کتاب لابی اسرائیل و سیاست خارجی، مرشایمر و استفان والت
حجم: 980 کیلوبایت

 

آدرس کانال مطالعات آمریکا:

t.me/EsfandiarKhodaee
 

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۰:۵۱
اسفندیار خدایی

فرید زکریا
🗞واشنگتن پست

نبرد در حال انجام است. تنها چیزی که هم اکنون باید دید این است که چه کسی برنده خواهد بود. رئیس جمهور بایدن نه تنها غرب، بلکه بیشتر جهان را گرد هم آورد. او تحریم های گسترده ای را که تاکنون علیه یک اقتصاد بزرگ اعمال شده را اعلام کرده است. نتایج از قبل مشهود است. بازار سهام روسیه و روبل واحد پولی این کشور در حال فروپاشی است.

اما علیرغم همه اینها، تحریم های اقتصادی به ندرت کشوری را مجبور به تغییر مسیر می کند، چه رسد به اینکه باعث تغییر رژیم شود. در موارد معدودی که به نظر می‌رسد تأثیری داشته‌اند - آفریقای جنوبی با آپارتاید، ایران با غنی‌سازی هسته‌ای‌اش - تحریم‌ها معمولاً به‌طور گسترده و جامع اجرا می‌شدند. از آنجایی که بعید است کشورهای کلیدی از جمله چین، هند و کشورهای حاشیه خلیج فارس روسیه را تحریم کنند، تحریم‌ها فاقد چنین چیزی درازمدت خواهند بود.

یک راه برای تغییر محاسبات ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه وجود دارد: تحریم صنعت نفت و گاز روسیه. این ابزار برتری پوتین است، منبع ثروت دولت و دلیلی که او ممکن است باور کند که می تواند هر طوفانی را پشت سر بگذارد. تا کنون، نه تنها این موارد دست نخورده باقی مانده اند، بلکه تحریم های مالی با دقت طراحی شده اند تا به روسیه اجازه دهند تا به فروش انرژی به جهان ادامه دهد.

۰ نظر ۱۵ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۵۹
اسفندیار خدایی

✍ اسفندیار خدایی

🌿 تهاجم روسیه به اوکراین در میانه راه است و قضاوت درباره برندگان و بازندگان نهایی آسان نیست. چین، ایران و عربستان قاعدتاً برندگان این بحران خواهند بود. انتظار می‌رود آمریکا نیز در مجموع در لیست برندگان قرار بگیرد. اما نتیجه هرچه باشد، اوکراین و اروپا قاعدتاً بازندگان این بحران خواهند بود. بحث برانگیزترین پیش‌بینی، برنده یا بازنده بودن روسیه است که در پایان نوشتار بحث خواهم کرد و و بر این باورم که در لیست بازندگان جای خواهد گرفت.

1⃣ *چین، برنده بزرگ* 
چین قطعاً بزرگترین برنده بحران اوکراین خواهد بود. بزرگترین تهدید برای چین، تمرکز آمریکا، اروپا و متحدان آسیایی آنها بر مهار رشد اقتصادی و محدودسازی نفوذ سیاسی و اقتصادی چین در کشورهای مختلف است. گرفتاری آمریکا و اروپا در باتلاقهایی همچون جنگ با تروریسم، بحران کرونا و اینک جنگ اوکراین و روسیه، فرصت ادامه رشد روزافزون و گسترش حضور و نفوذ چین بر بازارهای مناطق مختلف جهان را فراهم ساخته است و مهار اژدهای زرد را دشوارتر ساخته است. روسیه با حمله به اوکراین، خدمتی بی‌نظیر به چین کرده است و هر چه این بحران به درازا بکشد، چینی ها خوشحال‌تر خواهند شد.

2⃣ *ایران و عربستان، برنده*
جمهوری اسلامی ایران قاعدتاً یکی از برندگان قطعی این بحران محسوب می‌شود. چون اولاً با طغیان روسیه، کشورمان موقتاً از اولویت آمریکا و غرب خارج می شود و اگر مسئولان اراده کنند، گرفتن امتیازات از آمریکا و اروپا در شرایط کنونی آسانتر خواهد بود و به ثمر رساندن برجام و کاهش تحریمها امکان پذیر می شود. ثانیاً با بحران اوکراین و اختلال در جریان انرژی روسیه و تحریمهای بانکی و اقتصادی احتمالی اروپا و آمریکا علیه مسکو، قیمت نفت و گاز به شدت افزایش خواهد یافت و اقتصادهای بزرگ دنیا متوجه منابع نفت و گاز ایران بعنوان ظرفیتی آماده برای جبران کمبود انرژِی در بازار خواهند شد. افزایش قیمت انرژی برای عربستان و سایر کشورهای صادرکننده نفت نیز فرصت گرانبهایی است. آنها نیز تلاش خواهند کرد جای روسیه را بگیرند.

3⃣ *آمریکا، احتمالاً برنده* 
تهاجم روسیه به اوکراین، موجب تحقیر آمریکا و متحدانش شد. اما تحقیر، احساسی گذرا است و آنچه مهمتر است، نتایج اقتصادی و سیاسی در درازمدت است. اشغال اوکراین توسط روسیه طولانی نخواهد بود و هرگونه انتخابات یا سیستم سیاسی در اوکراین در نهایت به اخراج روسیه خواهد انجامد. پوتین این را می داند و به دنبال اشغال طولانی مدت اوکراین نیست و پس از استقلال دو استان روس تبار و احتمالاً الحاق آنها به روسیه، عقب نشینی خواهد کرد. منافع آمریکا از اینجا شروع خواهد شد: اولاً اتحادیه اروپا بیش ازگذشته به آمریکا وابسته تر خواهد شد و فکر رقابت و تقابل با آمریکا را کنار می گذارد؛ ثانیاً روسیه با توجه به تحریمهای آمریکا و غرب، تضعیف خواهد شد و اقتصاد ضعیف روسیه موجب می شود مسکو از رقابت استراتژیک با آمریکا را باز بماند. ثالثاً با تضعیف روسیه، امکان پیوستن برخی جمهوری ها و کشورهای اروپایی به ناتو ممکن می شود. آمریکا بعنوان بزرگترین تولید کننده نفت و گاز، از تحریم روسیه چندان زیان نخواهد دید. مهمترین خسارت آمریکا از این بحران، به حاشیه رفتن سیاست کلان مهار چین یعنی قدرتمندترین رقیب استراتژیک آمریکا خواهد بود

 

4⃣ *اروپا، بازنده بزرگ* 
اروپا از طرفی نیازمند نفت و گاز روسیه است و از طرف دیگر امنیت خود را به شدت در معرض خطر از جانب روسیه می بیند. برای فرار از روسیه باید به دامان آمریکا پناه ببرد و بیش از گذشته به واشنگتن وابسته شود. افزایش قیمت نفت و گاز موجب گرانی کالاها در اروپا می شود، تحقیر، ناامنی، عوارض جنگ . جا ماندن از قافله چین، آمریکا و آسیا موجب می شود اروپا بازنده این جدال باشد. هیچ چشم اندازی برای برنده خواندن اتحادیه اروپا وجود ندارد. انگلستان که از اتحادیه جدا شده، کمترین آسیب را می‌بیند، و آلمان که رهبر اقتصادی این اتحادیه است و سخت وابسته به گاز روسیه است هم از جانب روسیه و هم از جانب آمریکا (برای پیوستن به تحریمها) تحت فشار و تحقیر بیشتر خواهد بود.

5⃣ *اوکراین، بازنده اصلی* 
شواهد جدی از مقاومت اوکراین وجود ندارد و ارتش روسیه تا پشت دروازه‌های پایتخت رسیده است. انتظار می‌رود سرنوشتی همانند جزیره کریمه در انتظار دو ایالت روس‌تبار اوکراین باشد. نابودی زیرساختهای نظامی و ارتباطی فقط بخشی از خسارتهای این کشور جنگ زده است. فرار سرمایه ها و رکود اقتصادی، پس از جنگ، از عوارض اشغال این کشور است. حتی اگر روسیه بدون نیل به اهداف مورد نظر در دو استان روس تبار شکست بخورد و عقب‌نشینی کند، در دراز مدت، ادعای روسیه بر این دو استان و اختلافات داخلی با روس تبارها و بی اعتمادی از عوارض این مداخله نظامی خواهد بود.

6⃣ *روسیه، بازنده* 
قضاوت درباره برنده یا بازنده نهایی بودن روسیه در این جنگ آسان نیست. اما احتمال بازنده بودن خیلی بیشتر است. سرزمین پهناور روسیه نیازی به دو استان کوچک اوکراین ندارد و در صورت موفقیت در الحاق به این کشور، فتح بزرگی محسوب نمی شود. بعید است هدف روسیه تحقیر آمریکا و اروپا هم باشد. بهترین چشم‌انداز برای روسیه فقط در کوتاه‌مدت قابل تصور است. اگر هدف روسیه جلوگیری از گسترش ناتو باشد، اتفاقاً با حمله نظامی امروز به اروپا، سایر جمهوری های سابق و کشورهای اروپایی با عزم بیشتری به دنبال عضویت ناتو خواهند رفت و این پیمان نظامی قدیمی و مرده که در برابر تروریسم و کرونا و بسیاری بحرانهای دیگر بلااستفاده مانده است، بار دیگر با این تهاجم نظامی، زنده می‌شود. اما حکایت تحریمهای اقتصادی و بانکی آمریکا و غرب، در درازمدت موجب تضعیف روسیه و به خطر افتادن حکومت پوتین و حتی کنترل سایر جمهوری‌ها و هموار شدن مسیر گسترش ناتو خواهد شد.

t.me/EsfandiarKhodaee

۰ نظر ۰۹ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۰۶
اسفندیار خدایی

✍️ نویسنده: Mollie Ziegler Hemingway
🔹 تلخیص و ترجمه: دکتر اسفندیار خدایی
🔹عنوان اصلی کتاب:
Rigged_ How the Media, Big Tech, and the Democrats Seized Our Elections
🔹سال چاپ 2021

🌿 این کتاب، حکایت تلخ انتخابات ۲۰۲۰ را روایت می‌کند که چگونه سیاستمداران فاسد به بهانه کرونا قوانین انتخاباتی در وسط رقابتها تغییر دادند، چگونه رسانه‌های فاسد در خدمت خیانت به آرمانهای دموکراتیک قرار گرفتند و با دروغهای خود فقط یک هدف را دنبال می‌کردند و آن هم اینکه مبادا دیگر یک فرد غیرخودی به نام ترامپ بار دیگر به قدرت برسد. آنها کار را به جایی رساندند که فقط با تغییر ۲۲ هزار رای نتیجه انتخابات را ربودند و ۷۵ میلیون رای سالم و صحیح ترامپ را نادیده گرفتند، بلکه معترضین را خائن و تقلب را دروغ بزرگ و متقلبان را وطن‌پرست درستکار خواندند. این جنگ بر سر انتخاباتی است که باید مورد احترام برنده و بازنده باشد و در نهایت ساختاری برای اعمال نظر مردم آمریکا در تعیین سرنوشتشان و صدای مردم باشد. اگر شما فکر می‌کنید در انتخابات ۲۰۲۰ تقلب بزرگی رخ داده، شما دیوانه نیستید، شما تنها هم نیستید و از همه مهمتر، شما دروغگو نیستید. شما منجی آمریکائید.

🌿  اگر اعتراض به انتخابات پرماجرای ۲۰۲۰ جرم و خیانت است، دموکراتها هم در انتخابات ۲۰۱۶ هر کاری کردند که انتخابات را مخدوش کنند و آن و دستپخت روسیه خواندند و ریاست جمهوری ترامپ را غیرمشروع قلمداد کردند. دموکراتها همیشه نتایج انتخاباتی که شکست خورده اند را نپذیرفته اند. در واقع آخرین انتخاباتی که دموکراتها باخته‌اند و نتیجه را به رسمیت شناخته‌اند در سال ۱۹۸۸ رخ داده. در انتخابات سال ۲۰۰۰ در جدال معروف جرج‌بوش و الگور بر سر ایالت فلوریدا، دموکراتها هرگز شکست را نپذیرفتند و جرج‌بوش را رئیس‌جمهور انتصابی می‌خواندند نه منتخب واقعی مردم. در انتخابات ۲۰۰۵ هم دموکراتها مدعی بودند جرج‌بوش در ایالت اوهایو با تقلب پیروز شده و ریاست‌جمهور او را مشروع نمی‌دانستند.

🌿 در انتخابات ۲۰۱۶ دموکراتها بجای پذیرش پیروزی درخشان ترامپ بر هیلاری کلینتون، با توسل به توهم توطئه، بدون هیچگونه مدرکی، در رسانه ها بوق و کرنا کردند که روسیه در انتخابات آمریکا دخالت کرده و ترامپ جاسوس روسیه بوده. آنها به آمریکا خیانت کردند و دشمنان را تقویت نمودند و از هرگونه توهین به مردمی که تنها گناهشان رای دادن به ترامپ بود فروگذار نکردند. درحالیکه انتخابات ۲۰۱۶ بسیار سالم‌تر و شفاف‌تر از انتخابات ۲۰۲۰ بود. در انتخابات 2020 میلیونها رای غیرقانونی غیابی پستی به بهانه کرونا تا یک هفته پس از انتخابات توسط ارگانهای پست خصوصی به دست مسئولان می‌رسید، اما به گمان دموکراتها این انتخابات سالم بود و اعتراض به آن خیانت به آمریکاست.

🌿 در انتخابات 2016، هیلاری کلینتون کاندیدای شکست خورده دموکرات، آشکارا می‌گفت: "همه می‌دانیم که ترامپ یک رئیس‌جمهور غیرمشروع و محصول یک انتخابات تقلبی است" جیمی کارتر، رئیس‌جنهور سابق می‌گفت: ترامپ انتخابات را باخت، اما روسیه با تقلب او را پیروز کرد. بسیاری از سناتورهای دموکرات در جلسه سوگند ترامپ شرکت نکردند، چون او را غیر مشروع می‌دانستند. اما جالب اینکه رسانه‌ها این اقدامات دموکراتها را هیچ‌وقت زیر سوال نمی‌بردند، بلکه از آنان به عنوان وطن‌پرستان یاد می‌کردند. رابرت مولر با  صرف میلیونها دلار بودجه دولتی برای تحقیقات درباره ادعای پوچ دخالت روسیه در انتخابات، هر کاری کرد اما هیچگونه مدرکی پیدا نکرد
 از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، هرکدام از چپها می‌خواستند به نوایی برسند و خود را وطن‌پرست نشان دهد باید با صدای بلند از افسانه دخالت روسیه در انتخابات آمریکا می‌گفتند و اینکه ترامپ جاسوس روسیه است. اما ظاهراً پس از انتخابات ۲۰۲۰ ناگهان سیستم انتخاباتی آمریکا سالم و بلکه مقدس شد و هر کس از معایب و مشکلات این سیستم سخن بگوید خائن و مزدور بیگانه است و باید مطابق قانون با او برخورد شود  و هر برچسبی می توان به او زد.

🌿 درحالی‌که به لطف ویروس کرونا، انتخابات ۲۰۲۰ فاسدترین انتخابات بود؛ زیرا به بهانه این بیماری مقررات انتخاباتی محلی، ایالتی و فدرال برای رای‌گیری غیابی دستکاری شدند و ارگانهای خصوصی پست، بدون هیچگونه نظارتی، میلیونها رای پستی شهروندان را در اختیار داشتند. برای اولین بار در تاریخ آمریکا، روز انتخابات اصلاً مهم نبود جرا که شرکتهای پستی از هفته‌ها قبل کار خود را شروع کرده بودند و تا چتد هفته پس از روز رای گیری آراء مردم در اختیار آنها بود و نتیجه برخی ایالات حساس همچنان نامشخص بود و به وجدان دست‌اندرکاران پست بستگی داشت. این بار مجله تایم و دموکراتها بجای آنکه نگران سلامت انتخابات باشند، با بی شرمی این مسخره‌بازی را انقلاب بزرگ در رای‌گیری و دموکراسی می‌خواندند.

۱ نظر ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۱۴:۲۷
اسفندیار خدایی

نویسنده: Robert Schneider
خلاصه و ترجمه: اسفندیار خدایی
عنوان اصلی کتاب:
An Unmitigated Disaster: America’s Response to Covid-19
سال چاپ: 2022

 روز بیستم ژانویه 2020 اولین مورد کرونا در آمریکا شناسایی شد. انتظار می‌رفت عملکرد آمریکا از سایر ملتها بهتر باشد؛ زیرا از همه لحاظ، آماده‌ترین و با تجربه‌ترین کشور برای مقابله با این همه‌گیری بود. اقتصاد پیشرفته و منحصر به فرد آمریکا، قابلیتهای صنعتی، فناوری و پزشکی بدون رقیب، وجود برترین دانشگاههای تراز اول دنیا و حضور بهترین مغزهای نخبه جهان، جایگاه ممتازی به آمریکا بخشیده بود تا در بحران کرونا، دنیا را رهبری کند. اما اینگونه نشد. آمریکا در مقابله با کرونا بطرز شگفت‌آوری تحقیر شد و ضعیف‌ترین عملکرد را به نمایش گذاشت و درس عبرتی شد برای سایر کشورها تا با مقایسه آمار تلفات خود با آمریکا، دلگرم و امیدوار شوند. (ویروس کرونا قریب به یک میلیون آمریکایی را به کام مرگ کشاند).

 همه کشورها در مواجهه اولیه با کرونا اشتباهاتی داشتند، اما فقط آمریکا بود که بر تکرار اشتباهات اصرار ورزید و هیچگاه درس نگرفت و جلوی چشم جهانیان به فجیع ترین وضع، زمین خورد و دنیا را بهت زده و مردم خود را ماتم زده ساخت. دو عامل اساسی باعث بروز این فاجعه شد: عامل فرهنگی و عامل سیاسی. عامل فرهنگی: فردگرایی و نبود روح جمعی همکاری و بی اعتمادی عمیق نسبت به دولت موجب شد که همدلی و همراهی بین مردم و دولت هرگز ایجاد نشود. دومین عامل: نبود رهبری مرکزی که با بسیج امکانات این ثروتمندترین کشور تاریخ و با ایجاد هماهنگی در سطح ملی به جدال با ویروس وحشی کرونا برود. لکن این امکانات هدر رفت و در شرایطی که بسیاری کشورها همه گیری کرونا را مهار کردند، آمریکا تقریباً تسلیم این ویروس شد.

 این ادعا که آمریکا آماده‌ترین کشور دنیا در مقابله با کرونا بود، محدود به امکانات اقتصادی، پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیکی و علمی نمی‌شود. آمریکا تجربه کافی و برنامه جامع و استراتژی مشخصی برای مقابله با ویروسها داشت. کمتر از ده سال قبل، ویروس آنفولانزای خوکی حدود شصت میلیون آمریکایی را مبتلا ساخت و جان دوازه هزار نفر را گرفت. در دوره جرج بوش و بخصوص اوباما همه‌گیری‌های ویروسی از مهمترین عوامل تهدید امنیت ملی آمریکا شناسایی شده بودند و بودجه‌های هنگفتی برای مقابله با ویروسها در نظر گرفته شده بود لذا نهادهای بهداشتی آمریکا در اوج آمادگی بودند. رئیس‌جمهور اوباما در سخنرانی خطاب به کنگره، احتمال وقوع همه‌گیری یک ویروس تنفسی در پنج سال بعد یعنی سال 2019 را بطور شگفت آوری پیش بینی می کند. (مترجم: در شرایطی که چین به شدت گرفتار بحران کرونا بود، برخی نهادها و رسانه‌های ایرانی با استناد به ویدئو سخنان اوباما با قاطعیت این ویروس را دسیسه آمریکا برای زمین گیر کردن چین و سایر کشورها می‌خواندند.)

 کرونا در هیچ کشوری به اندازه آمریکا سیاسی نشد. هم جمهوری‌خواهان و هم دموکراتها می‌دانستند که ویروس کرونا نه جمهوری‌خواه است و نه دموکرات، بلکه هیولای مخوفی است که به هیچکدام از جناحها رحم نمی‌کند. اما در عمل و در کشاکش سیاسی سال انتخابات فقط یک برنده از صندوق انتخابات بیرون آمد و آن ویروس کرونا بود که آمریکائیان تا دندان مسلح و مرفه را در مقابل این موجود ذره‌بینی خوار و خفیف کرد.

 مشکل فرهنگ سیاسی آمریکا این است که هرگاه واقعیتهای علمی در تقابل با منافع سیاسی قرار گیرد، سیاستمداران منافع خود را بر می‌گزینند و علم را کنار می گذارند و معمولاً مشکلی هم در کوتاه مدت رخ نمی دهد. اما ویروس کرونا چیز دیگری بود. مطابق نظرسنجی های معتبر موسسه پیو، مقابله با علم و مخالفت با هشدارهای دانشمندان در جمهوری خواهان بیشتر از دموکراتهاست. متاسفانه منافع سیاسی و ایدئولوژی جمهوری خواهان بر تابعیت از علم و دستورات خردمندانه علمی می‌چربد. در حالیکه تمام رهبران دنیا با متخصصان اپیدمی همگام شدند و پرچم جنگ علیه ویروس کرونا را بر دوش گرفتند، ترامپ از همان آغاز مخالفت آشکار خود را با توصیه‌های متخصصان نشان داد و پرچم مخالفت با قرنطینه عمومی، استفاده از ماسک و فاصله اجتماعی را بر دوش گرفت. او با توجه به محبوبیت فوق العاده خود و با مهارت خاصی که در توییتر داشت «آمریکا را آزاد کنید» را ترند مجازی و شعار ملی هواداران خود کرد. او دانشمندان و پزشکان را مقابل وطن پرستی و آزادیخواهی قرار داد و خود رهبری اعتراضها و تظاهرات علیه قرنطینه و مقررات کرونایی را بر عهده گرفت.

پرزیدنت ترامپ ماسک نمی‌زد و ماسک زدن رقبای انتخاباتی خود را مسخره می‌کرد. فرمانداران جمهوری‌خواه در ایالتها به تقلید از ترامپ و با اعتماد به رهبری او، ماسک زدن و مقررات فاصله اجتماعی را جدی نمی‌گرفتند و آشکارا با دستورالعملهای علمی و بهداشتی مخالفت می‌کردند. در تجمعات انتخاباتی پرزیدنت ترامپ خبری از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی نبود و جمعیت شانه به شانه به استقبال ترامپ می‌آمدند و شعار آمریکا را آزاد کنید سر می دادند. در هیچ کشوری کرونا اینگونه سیاسی نشد. شخص اول کشور اعتقادی به دستورالعملهای دانشمندان و متخصصان بهداشتی نظیر ماسک زدن و قرنطینه نداشت بلکه با شمشیر عریان در کنار ویروس کرونا و مقابل فرماتدهان آمریکایی در جنگ با کرونا ایستاده بود.

۰ نظر ۲۰ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۱۰
اسفندیار خدایی

✍️ اسفندیار خدایی
دکترای مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران

🌿 سالهاست که مرگ بر آمریکا، نه در شعار، بلکه در عمل، و نه در سیاست خارجی، بلکه در تمام عرصه‌های داخلی و خارجی، محور سیاستهای جمهوری اسلامی است و بر تمام شئون زندگی ما از مدرسه و مسجد تا مجلس و رسانه و دانشگاه سایه افکنده است؛ و آمریکاستیزی اصلی‌ترین معیار انتخاب مسئولان و ملاک تعیین دوستان و دشمنان داخلی و خارجی‌مان بوده است. متقابلاً آمریکا نیز در دشمنی با جمهوری اسلامی سنگ تمام گذاشته و از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به کشورمان مضایقه نکرده است. به عنوان نمونه، تحریمهای آمریکا پس از خروج ترامپ از برجام، به گفته محمدجواد ظریف وزیر خارجه قبلی، بیش از یک هزار میلیارد دلار بر اقتصاد ایران آسیب وارد کرده است. خسارت تحریمهای آمریکا قبل از توافق برجام نیز همین حدود برآورد شده است. جالب است بدانید کل بودجه عمرانی کشور در سال ۱۴۰۰ حدود یکصد و چهار هزار میلیارد تومان بود که با محاسبه دلار سی هزار تومانی می‌شود کمتر از سه و نیم میلیارد دلار. حالا این رقم را مقایسه کنید با خسارت دو تریلیون دلاری تحریمهای آمریکا تا عمق این خسارتها را دریابید. بعلاوه خسارتهای جنگ روانی و تبلیغاتی ایران‌هراسی، آسیب تحریمها به بیماران و کودکان، بیکاری جوانان و فروپاشی خانواده‌ها و فقر و فساد و فحشاء، فرار مغزها، و تبعات فسادآور دور زدن تحریمها و محدودیتهای علمی و تکنولوژیکی و حتی چراغ سبز آمریکا به صدام حسین در حمله عراق به ایران پس از تسخیر سفارت آمریکا و خسارتهای مالی و جانی فراوان این جنگ هشت ساله را هم در نظر بگیرید.

🌿 در این جدال نابرابر مقابل آمریکا، هزاران میلیارد دلار خسارت دیده‌ایم و ارزش پولمان بیش از چهار هزار برابر کاهش یافته و بیشتر جمعیت کشورمان به زیر خط فقر رفته است و بهترین دوران سرمایه انسانی جمعیت جوان کشور برای توسعه، تلف شده است. راستی جمهوری اسلامی چه خسارتهایی به اقتصاد و دولت و ملت آمریکا وارد کرده؟ ادامه این راه به زیان کدام طرف این درگیری است و کدام به سمت پرتگاه نزدیک می شود؟ آیا واقعاً راه سومی جز ادامه آمریکاستیزی یا تسلیم خفت بار وجود ندارد؟ آیا آمریکا و جمهوری اسلامی ناچارند که این جدال ایدئولوژیک را تا انتها یعنی تا نابودی یکی از طرفین ادامه دهند؟ خیر، اصولاً هنر سیاست به این است که بن بست موجود را بشکند و راه سومی بیابد یا بسازد و با بهره‌گیری از تجربیات سایر ملتها، حصار دوگانه جنگ نابرابر و تسلیم حقارت‌آمیز را بشکند. تعریف سیاست به این است که بیشتر ضربه بزنیم و کمتر ضربه بخوریم بلکه دشمنی خسارت بار را به رقابت و فرصتی برای رشد و پیشرفت تبدیل کنیم. ساعتی تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. 

🌿 آمریکاستیزان گاهی بدرستی مو را از ماست می‌کشند، اما گاهی کوه را از کاه تشخیص نمی‌دهند. آنها بخشی از حقایق را بخوبی می‌بینند، اما بخشی را نادیده می‌گیرند یا بی‌اهمیت و طبیعی و بدیهی قلمداد می‌کنند. بررسی مواضع و سخنان آمریکاستیزان نشان می دهد که استدلالهای ایشان بر چهار فرض یا ستون لرزان زیر استوار است:

۱ نظر ۲۲ آذر ۰۰ ، ۱۲:۱۲
اسفندیار خدایی

 دکتر اسفندیار خدایی

🌿 یک روز ترامپ گفت: «عربستان گاو شیرده آمریکاست» ما هم باور کردیم و با شور و ذوق و آب و تاب، همین را در رسانه ها بوق و کرنا کردیم. مگر بر روی این کره خاکی، منبعی مطمئن تر از ترامپ وجود دارد؟! اصطلاح گاو شیرده ترامپ فقط بخشی از واقعیت روابط آمریکا و عربستان را بازگو می کند. قطعاً آمریکا در روابط با عربستان منافعی دارد. اما شواهد فراوانی هست که نشان می دهد در بیشتر موارد این آمریکاست که همچون گاو به عربستان شیر می دهد. آمریکا در تمام مسائل خاورمیانه تا آنجا به همکاری عربستان وابسته است که بدون هماهنگی با ریاض هیچکدام از سیاستهای واشنگتن پیش نمی رود مگر آنکه منافع عربستان تامین شود.

🌿 اگر ترامپ عربستان را گاو شیرده می نامد، عربستان هم می تواند ادعا کند که این آمریکاست که مزدور اجیر شده عربستان است و پول می گیرد تا از منافع عربستان دفاع کند و دمار از دماغ دشمنان عربستان درآورد. لکن سیاستمداران عربستان آنقدر عاقل هستند که با چنان کلماتی آمریکا را آزرده خاطر نکنند و خود را از بهترین منبع شیر دنیا محروم کنند. سخنگوی دولت عربستان در پاسخ به انتقادات ترامپ از عربستان، مودبانه پاسخ داد که آمریکا اگر کاری برای عربستان انجام می دهد، پول آن را هم گرفته است و منتی نیست. خدمات حیرت آور آمریکا به عربستان موجب اعتراض رسانه های دموکراتها و جمهوری خواهان آمریکا نیز شده است. برخی از این خدمات:

۰ نظر ۲۷ مهر ۰۰ ، ۲۳:۰۴
اسفندیار خدایی

✍ هنری کیسینجر 
وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا
🔦ترجمه:علی آزادی 🔦منبع:اکونومیست

تصرف افغانستان توسط طالبان نگرانی اضطراری را نسبت به خروج ده ها هزار آمریکایی، متحدین و افغان های سرگردان در سراسر این کشور برمی انگیزد. با این حال نگرانی اساسی‌تر این است که چگونه آمریکا با وجود هشدارهای فراوان و بدون مشورت با متحدان یا افرادی که مستقیماً در دو دهه گذشته فداکارانه در این عملیات دخیل بوده‌اند، تصمیم به عقب‌نشینی گرفت و چرا چالش اساسی در افغانستان به شکل یک انتخاب ناگزیر میان «کنترل کامل افغانستان» یا «عقب‌نشینی کامل از آن» تفهیم و به مردم ارائه شد.
یک مسئله اساسی، طی چندیدن نسل، تلاش های آمریکا در عملیات ضدشورش (اقدام نظامی یا سیاسی با هدف شکست نیروهای طغیانگر نامنظم) را از ویتنام تا عراق درگیر خود کرده است. زمانی که ایالات متحده جان نظامیان و اعتبار خود را به خطر انداخته و سایر کشورها را هم درگیر می کند، این کار باید بر اساس ترکیبی از اهداف استراتژیک و سیاسی انجام شود؛ به معنای ارائه اهداف راهبردی در جهت روشن کردن آنچه ما برای آن مبارزه می کنیم و اهداف سیاسی

۰ نظر ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۰۳
اسفندیار خدایی

 پروفسور فرانسیس فوکویاما 

رئیس گروه توسعهٔ اقتصادی بین‌المللی دانشگاه جانز هاپکینز

ترجمه:علی آزادی

منبع:اکونومیست

🌿این هفته تصاویر هولناک افغان‌های مأیوس که سعی داشتند پس از سقوط دولت مورد حمایت ایالات متحده از کابل خارج شوند، به موازات روی‌گردانی آمریکا از جهان، نقطه عطفی بزرگ در تاریخ جهان ایجاد کرد. حقیقت امر این است که پایان دوران آمریکا خیلی زودتر فرا رسیده بود. ریشه‌های دیرپای ضعف و افول آمریکا بیشتر داخلی هستند تا بین المللی. این کشور سال‌ها یک قدرت بزرگ باقی خواهد ماند، اما میزان تأثیرگذاری آن بستگی به توانایی آن در رفع مشکلات داخلی دارد و نه سیاست خارجی آن.

دوره اوج هژمونی آمریکا کمتر از 20 سال از سقوط دیوار برلین در سال 1989 تا بحران مالی در سال 2009-2007 ادامه داشت. این کشور در آن زمان در بسیاری از حوزه های قدرت -نظامی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی - غالب بود. اوج کبر و غرور آمریکایی حمله به عراق در سال 2003 بود ، زمانی که امیدوار بود بتواند نه تنها افغانستان (با حمله دو سال قبل) و عراق ، بلکه کل خاورمیانه را بازآفرینی کند.

 

🌿این کشور تأثیر قدرت نظامی برای ایجاد تغییرات اساسی سیاسی را بیش از حد ارزیابی کرد، حتی در حالی که تأثیر مدل اقتصادی بازار آزاد خود بر منابع مالی جهانی را کمتر تخمین زده بود. آمریکا این دهه با سربازانی درگیر دو جنگ داخلی و یک بحران مالی بین المللی که بر نابرابری های عظیمی که جهانی شدن به رهبری آمریکا به ارمغان آورده بود، پایان یافت.میزان تک قطبی بودن در این دوره در تاریخ نسبتاً نادر بوده است و از آن زمان جهان در حال بازگشت به حالت عادی چند قطبی است و چین، روسیه، هند، اروپا و دیگر مراکز نسبت به آمریکا قدرت یافته اند. تأثیر نهایی افغانستان بر ژئوپلیتیک کلی احتمالاً اندک خواهد بود. آمریکا با عقب نشینی از ویتنام در سال 1975 از شکست تحقیر آمیز جان سالم به در برد ، اما به سرعت تسلط خود را در عرض بیش از یک دهه به دست آورد و امروز با ویتنام همکاری می کند تا توسعه طلبی چین را مهار کند. آمریکا هنوز دارای مزایای اقتصادی و فرهنگی بسیاری است که تعداد کمی از کشورهای دیگر می توانند با آن برابری

۰ نظر ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۳۱
اسفندیار خدایی

روابط دو کشور همسایه افغانستان و پاکستان از همان ابتدا دچار تنش بوده و عمدتا پاکستان در پی اعمال نفوذ در افغانستان بوده است. مثلا در دوره جهاد مردم افغانستان علیه شوروی سابق، پاکستان از برخی گروه های مجاهدین حمایت به عمل آورد. و سپس دوران طلایی اعمال نفوذ این کشور بر افغانستان دوره امارت طالبانی 

پاکستان کشوری است که در جنوب شرق آسیا موقعیت دارد و از قسمت شرق با هند و از شمال و شمال غرب با افغانستان ارتباط دارد و دارای حدود ۲۶۷۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان است. از لحاظ بزرگی نیروهای مسلح در رده ۱۴ جهان قرار دارد و تنها کشور اسلامی است که دارنده تسلیحات هسته ای است. پاکستان بعد از استقلالش از هند در سال ۱۹۴۷ همواره موجودیتی تهدیدزا برای همسایگانش بوده است.

روابط دو کشور همسایه افغانستان و پاکستان از همان ابتدا دچار تنش بوده و عمدتا پاکستان در پی اعمال نفوذ در افغانستان بوده است. مثلا در دوره جهاد مردم افغانستان علیه شوروی سابق، پاکستان از برخی گروه های مجاهدین حمایت به عمل آورد. و سپس دوران طلایی اعمال نفوذ این کشور بر افغانستان دوره امارت طالبانی بود.

محور اصلی سیاست پاکستان از زمان استقلال تا هنوز مساله، امنیت بوده است. و در این خصوص دو موضوع با اهمیت برای آنها مطرح است؛ یکی معضل کشمیر با هند، و دیگری خط دیورند با افغانستان است. این خط مرزی برای پاکستان اگرچه تا اندازه ای اهمیت خود را از دست داده، اما اسلام آباد پس سقوط طالبان در ۲۰۰۱ با هدف جلوگیری از سقوط مهره های خود در افغانستان به اشکال مختلف از گروه های افراطی و طالبان حمایت کرده است.

خط مرزی دیورند به طول ۲۴۳۰ کیلومتر باعث جدایی پشتون های غرب (مستقر در پاکستان) و پشتون های شرق (ساکن افغانستان) شده است. علاوه بر این مساله کشمیر هم برای پاکستان مهم و استراتیژیک است. استقلال بنگلادش در سال ۱۹۷۱ اسلام آباد را نسبت به پشتونستان مضطرب ساخته است. زیرا صحنه سیاسی پاکستان از زمان استقلال تا امروز، با رقابت دایمی میان اقوام ساکن در آن کشور از جمله پنجابی ها، سندی ها، بلوچ ها و پشتون ها برای کسب قدرت بوده است. لذا احتمال اینکه پشتون ها هم مسیر بنگلادش را طی کنند و از این کشور جدا بشوند وجود دارد – کمااینکه این ادعای استقلال طلبی بارها مطرح شده و هر باری هم سرکوب شده است. و لذا این مساله همواره موجبات نگرانی دولت پاکستان را فراهم کرده است. زیرا آینده و قلمرو سرزمینی این کشور را با سرنوشت نامعلومی روبه رو می سازد. بنابراین با توجه به این مسایل که به عنوان مسایل  امنیت ملی پاکستان یاد می شود، بنظر می رسد تلاش این کشور برای حمایت از طالبان و نوطالبان و افراطیت در واقع تلاش برای حفظ وضع موجود به سود اسلام آباد باشد.

۱ نظر ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۱
اسفندیار خدایی

✍ پیتر بینارت، استاد یهودی دانشگاه شهر نیویورک
🔹نیویورک تایمز 

سیاستمداران آمریکایی اغلب هشدار می‌دهند که اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند، بحران هسته‌ای را در سراسر خاورمیانه به وجود خواهد آورد. سناتور باب منندز، رئیس کنونی کمیته روابط خارجی سنا در مارس ۲۰۲۰ پیش بینی کرده بود که اگر به ایران اجازه دهیم که به بمب هسته‌ای دست پیدا کند، با خطر یک رقابت تسلیحاتی خطرناک در این منطقه مواجه می‌شویم. جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه‌ای در دسامبر سال گذشته هشدار داده بود که اگر ایران تسلیحات اتمی بخواهد، عربستان سعودی، ترکیه و مصر نیز چنین چیزی خواهند خواست و آخرین چیزی که در این منطقه از جهان نیاز داریم، افزایش توان هسته‌ای است.

چنین اظهاراتی آنقدر آشنا هستند که نمی‌توان به راحتی از تزویر آنها غافل شد. سیاستمداران آمریکایی در هشدار دادن نسبت به اینکه ایران ممکن است خاورمیانه را به یک منطقه هسته‌ای تبدیل کند، اشاره می‌کنند که این منطقه عاری از تسلیحات اتمی است. اما این طور نیست. اسرائیل همین الان هم تسلیحات اتمی دارد. شما این موضوع را هرگز از زبان رهبران آمریکایی که نیم قرن اخیر را صرف وانمود کردن به بی‌خبری و بی‌اطلاعی کرده‌اند، نخواهید شنید. این فریب تعهد فرضی آمریکا به منع گسترش تسلیحات اتمی را زیر پا می‌گذارد و این مذاکرات آمریکا دخصوص ایران را مخدوش می‌کند. اکنون زمان آن فرا رسیده که دولت بایدن حقیقت را بیان

۰ نظر ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۱۸:۰۱
اسفندیار خدایی

نیویورک‌تایمز، ترجمه: محمد حسین باقیدنیای‌اقتصاد

 متعجب نشدم از اینکه جو بایدن در نهایت فرمان خروج از افغانستان را صادر کرد. به سال ۲۰۰۲ باز می‌گردم. در آن سال این امیدی معقول بود که حمله ما به افغانستان برای سرنگونی اسامه بن لادن و متحدان طالبانی‌اش می‌توانست به‌گونه‌ای بسط یابد که این کشور به جایی باثبات، امن، متساهل و شایسته برای شهروندانش تبدیل شود و اینکه دیگر میزبان گروه‌های جهادی نباشد. اما منطقی هم بود که از همان ابتدا بترسیم که تلاش برای پیوند زدن فرهنگ سیاسی غرب با یک فرهنگ به شدت قبیله‌ای، مردمحور و بنیادگرایانه مانند افغانستان کاری عبث است به‌ویژه هنگامی که دریابیم که کشور همسایه یعنی پاکستان چشم دیدن موفقیت ما را نداشت؛ چراکه حضور ما می‌توانست افغانستان را از مدار فرهنگی و ژئوپلیتیک پاکستان دور کند. توماس فریدمن، ستون نویس نیویورک تایمز، در یادداشت ۱۸ آوریل خود در این زمینه نوشت، بایدن از همان ابتدا میان آن بیم و امیدها گیر افتاده بود.

 

توماس فریدمن : من به این دلیل می‌دانم که در اولین دیدار بایدن در اوایل ژانویه 2002 به افغانستان پساجنگ همراهش بودم. این دیدار تنها چند هفته پس از آن بود که جنگ فروکش کرده و طالبان از کابل بیرون رانده شده بود.  بایدن، در زمانی که رئیس کمیته روابط خارجی سنا بود، مرا دعوت کرده بود تا با او همراه شوم. من خاطراتم را در دفترچه‌ای در ماه‌های پس از 11 سپتامبر می‌نوشتم، از جمله خاطرات آن سفر و تمام اینها را در سال 2002 همراه با مجموعه‌ای از یادداشت‌هایم در آن زمان در کتابی با عنوان «طول و عرض جغرافیایی: کاوش جهان پس از 11 سپتامبر» منتشر کردم. آنها افکار من بودند نه بایدن اما ما یک چیز را می‌دیدیم و در بسیاری از برداشت‌ها و احساسات اولیه شریک بودیم؛ برداشت‌ها و احساساتی که از بسیاری جهات امروز هم ادامه دارد. شروع خاطراتم چنین بود:«ما به اسلام آباد پرواز کردیم، سپس با پرواز سازمان ملل به پایگاه هوایی بگرام در 50 مایلی کابل رفتیم. جو [بایدن] در سفارت تازه بازگشایی شده آمریکا ماند که در آن نه توالتی بود و نه آبی و من در خانه‌ای اسکان گرفتم که نیویورک تایمز برایم اجاره کرده بود. این خانه فقط لوله کشی نسبتا بهتری داشت اما یک گروه از رانندگان افغان و آشپزها شومینه را روشن نگه می‌داشتند، عدس پلو درست می‌کردند و نان گرم افغانی روی میز یا سر سفره می‌گذاشتند. اولین احساسم از کابل؟ اینجا شرقِ بدوی بود».  در ستونی که هفته گذشته منتشر کردم نوشتم:«ما باید ملت سازی را در فضا و روی کره ماه انجام دهیم. در اینجا صحنه‌های عجیب و غریبی می‌بینید: یک الاغ سفید درست در پشت سر خودروی ما در خیابان یورتمه‌کنان می‌دوید؛ مردی با یک پا دوچرخه سواری می‌کرد؛ مردم ماشین خود را با آب جوی‌های کثیف و توالت‌های عمومی می‌شستند... دولت مرکزی آنقدر شکننده و ضعیف است که پولی برای اداره امور ندارد و حتی از توان پرداخت حقوق کارکنان خود نیز عاجز است».

۱ نظر ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۳
اسفندیار خدایی

مارک کاتز
نشنال اینترست

در پایان دوره دو قطبی جنگ سرد که در آن دشمنی بین آمریکا و اتحاد شوروی غالب بود، مردم زیادی یا امیدوار و یا نگران بودند که یک جهان تک قطبی جدید تحت تسلط آمریکا تشکیل شده است. از ابتدای قرن بیست و یکم با این حال قابلیت آمریکا برای عمل به عنوان یک قطب واحد از سوی چند فاکتور به چالش کشیده شد.

این فاکتورها عبارتند از :

- قابلیت آمریکا در غلبه یافتن در مداخلات نظامی گسترده و طولانی مدتش در افغانستان و عراق.

- پاسخ غیرموثر آمریکا به تصرف خاک گرجستان در سال ۲۰۰۸ و تصرف خاک اوکراین در سال ۲۰۱۴ از سوی روسیه.

- واگذاری ابتکار عمل از سوی آمریکا به دیگر قدرتهای خارجی (روسیه، ایران و/یا ترکیه) در نزاعهای مداوم پسا ۲۰۱۱ در سوریه، لیبی و یمن.

- ناتوانی آمریکا در پیش گیری از ظهور یک چین هر چه قدرتمندتر و ادعاهای دریایی گسترده جسورانه آن در دریای چین جنوبی و دریای چین شرقی و همچنین افزایش نفوذ پکن در سطح جهانی با ابتکار عمل کمربند و جاده.

- تلاشهای ناموفق واشنگتن برای نزدیکی به دشمنان آمریکا (همانطور که دونالد ترامپ به طور خاص در قبال کره شمالی و حتی ایران تلاش کرد)

- تلاشهای ناموفق واشنگتن برای برحذر داشتن همپیمانان آمریکا از همکاری با آن دشمنها

- برنامه خروج نظامی آمریکا در سال ۲۰۲۱ از افغانستان و همچنین این اعلامیه که آمریکا به نقش رزمی خود در عراق تا پایان ۲۰۲۱ پایان می دهد جدیدترین نشانه ها از این است که جهان تک قطبی تحت تسلط آمریکا (چنانچه واقعا تا کنون وجود داشته) رو به پایان است.

۰ نظر ۱۸ مرداد ۰۰ ، ۱۸:۰۵
اسفندیار خدایی

فاراه استاکمن  
نیویورک‌تایمز

در دهه ۱۹۹۰ هنگامی که شوروی سابق دچار فروپاشی شد، آمریکایی‌ها این تحول بزرگ را جشن گرفتند زیرا آنها این فروپاشی را پیروزی کاپیتالیسم بر کمونیسم، آزادی بر خودکامگی و دموکراسی بر سیستم تک‌حزبی قلمداد کردند. فرض ما این بود که بازی تمام شده و ما برنده شده‌ایم، ما به پایان تاریخ رسیده‌ایم. ما تصور می‌کردیم چین نیز که از پیش برخی اصلاحات مبتنی بر بازار آزاد را اجرا کرده، پس از مدتی به سمت سیستمی شبیه سیستم آمریکایی حرکت خواهد کرد. آمریکایی‌ها تجارت با چین را عادی کردند و با حوصله منتظر «گورباچف چین» بودند. اما این انتظار خیلی طولانی شده است. چندی پیش حزب کمونیست چین صدمین سالگرد تاسیس خود را جشن گرفت. اکنون شی‌جین‌پینگ رهبر این حزب است و او درسی بسیار متفاوت از فروپاشی اتحاد شوروی فراگرفته است. از دید او اتحاد شوروی نه به این دلیل که کمونیسم محکوم به فروپاشی است بلکه به این دلیل که مقامات حزب کمونیست فاسد شده و پایبندی خود را به اصول کمونیسم از دست داده بودند دچار آن سرنوشت شد.

آقای شی سال ۲۰۱۳ به عنوان رهبر حزب، یکی از نخستین وعده‌هایی که داد این بود که هرگز اجازه نخواهد داد، چین به سرنوشت شوروی دچار شود. بحث بر سر این موضوع که کدام سیستم بهتر است از میان نرفته است. در واقع این بحث حالا به دور بعدی کشیده شده است.  اما ایالات‌متحده به جای آنکه رقابت با چین را یک بازی برنده- بازنده تصور کند، می‌تواند روشی را برای رقابت برگزیند که شامل سرمایه‌گذاری‌ها در داخل باشد یعنی آنچه باید همواره انجام می‌شده است.

۰ نظر ۲۶ تیر ۰۰ ، ۱۶:۲۴
اسفندیار خدایی

پیامدهای سقوط أفغانستان و سیطره طالبان بر آن برای آسیای مرکزی، خاورمیانه، چین و روسیه

✍دجومارت اوتوربایف، نخست وزیر اسبق قرقیزستان (۲۰۱۵-۲۰۱۴)

🗞پراجکت سیندیکیت

در روز دوم جولای سال جاری میلادی، ارتش آمریکا، کنترل پایگاه هوایی بگرام را به ارتش و دولت افغانستان واگذار کرد. در شرایط فعلی، نیرو‌های آمریکایی و متحدان آن‌ها در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، در حال ترک افغانستان هستند و به نظر می‌رسد که خیلی زودتر از ضرب الاجل تعیین شده (۱۱ سپتامبر سال جاری میلادی) جهت خروج کلیه نیرو‌های خارجی از افغانستان، این کشور را ترک خواهند کرد.

بر اساس یافته‌های جدید یک اثر پژوهشی که توسط محققان "دانشگاه براون" انجام شده، حضور آمریکا به مدت بیش از دو دهه در افغانستان، مبلغی بالغ بر ۲.۳ تریلیون دلار هزینه برای آن به دنبال داشته است. در شرایط کنونی همسایگان افغانستان نظیر پاکستان، ایران، چین، هند و دیگر کشور‌های آسیای مرکزی، در حال ارزیابی این نکته هستند که حفظ امنیت و ثبات، آن هم در شرایطی که طالبان در حال قدرت گیری مجدد در افغانستان است، تا چه میزان برای آن‌ها هزینه به دنبال خواهد داشت و آن‌ها باید چه بهایی را در این مسیر بپردازند (پس از خروج آمریکا و ناتو از أفغانستان.)

در اواخر ماه ژوئن سال جاری میلادی، جامعه اطلاعاتی آمریکا در یک برآورد اطلاعاتی اعلام کرد که شش ماه پس از خروج نیرو‌های آمریکایی و ناتو از افغانستان، احتمال می‌رود که دولت افغانستان سقوط کند. این جمع بندیِ جامعه اطلاعاتی آمریکا قویا در نقطه مقابل تحلیل‌های خوش بینانه‌ای بود که دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا، پیشتر در مورد تبعات خروج آمریکا از افغانستان ارائه کرده بودند. در شرایط فعلی، طالبان توانسته بر بخش‌های قابل توجهی از شمال افغانستان تسلط یابد و شهر‌های بزرگ افغانستان نظیر "قندهار" را نیز به کنترل خود درآورد. نیرو‌های امنیتی افغانستان نیز اغلب بدون درگیری‌های قابل توجهِ نظامی، تسلیمِ پیشروی‌های طالبان شده اند.

بر اساس برخی ارزیابی‌های بین المللی (مخصوصا ارزیابی‌هایی که از سوی "تیم نظارت و رصدِ تحریم‌های افغانستان در سازمان ملل متحد" ارائه شده است)، گروه طالبان در شرایط کنونی بیش از ۷۰ درصد از قلمرو افغانستان (خارج از مناطق شهری این کشور) را در کنترل خود دارد. این گروه همچنین بر بیش از نیمی از مراکز دولتیِ منطقه‌ای افغانستان نیز کنترل مستقیم دارد.

۰ نظر ۲۳ تیر ۰۰ ، ۱۰:۴۲
اسفندیار خدایی

🌎 رها کردن افغانستان در نقطه ۲۰ سال پیش، شکست فاجعه‌باری برای آمریکاست و تبعاتِ ناگواری برای افغانستان دارد

✍ اکونومیست 

🌿 در اوایل ماه جولای سال جاری میلادی، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به خبرنگارانی که از وی در مورد عقب نشینیِ قریب الوقوع نیرو‌های آمریکایی از افغانستان سوال می‌پرسیدند گفت: «من می‌خواهم در مورد چیز‌های خوب و بهتر صحبت کنم.» در آن زمان این انتظار وجود داشت که در هفته‌های آتی، به نحو قابل توجهی نیرو‌های آمریکایی از افغانستان خارج شوند. چندان تعجب برانگیز نبود که بایدن در آن زمان می‌خواست تا بحث را عوض کند و جواب خبرنگاران را ندهد: آمریکا برای بیش از دو دهه در افغانستان جنگیده است. این کشور بیش از دو تریلیون دلار در افغانستان هزینه کرده و در این دوران، هزاران نیروی آمریکایی و همچنین ده‌ها هزار نفر از مردم افغانستان نیز جان خود را از دست داده اند (چه نظامیان و چه غیرنظامیانِ افغان). با این حال، اکنون دولت آمریکا پایانی را بر ماجراجویی خود قرار داده و عملا هیچ دستاورد روشن و قابل توجهی نیز برای قرار دادن آن در پیش چشمِ افکار عمومی، از حضور بیست ساله خود در افغانستان ندارد.

 

🌿 درست است که گروه تروریستی القاعده که متهم اصلی در جریان حملات یازدهم سپتامبر به آمریکا بود، دیگر قدرت چندانی در افغانستان ندارد (اگرچه که این گروه به طور کامل از صحنه افغانستان محو نشده است). با این حال، دیگر گروه‌های افراط گرایِ ضدآمریکایی نظیر شاخه افغانستانِ گروه داعش، در این کشور به نحو فعالی در حال کنش ورزی و قدرت گرفتن هستند....

۳ نظر ۲۱ تیر ۰۰ ، ۱۳:۴۴
اسفندیار خدایی

 اسفندیار خدایی

🌿 نسخه مشترک آقایان اصولگرا برای ایجاد رونق اقتصادی این است که: با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و افزایش تولید، و برخورد با مفسدان اقتصادی بخصوص دانه‌درشتها، مشکلات اقتصادی حل میشوند. منظور از دانه‌درشتها، فلان معاون وزیر، فلان برادر رئیس جمهور، دختر فلان مسئول، باجناق فلان معاون و داماد فلان معاون رئیس جمهور است که میلیاردها یا هزاران میلیارد تومان از اموال بیت المال را چپاول کرده اند.

🌿 خوشبخنانه تمام این مفسدان اقتصادی از یک جناح مشخص هستند! و با روی کار آمدن یک دولت اصولگرای انقلابی، همه حذف می شوند!... اقدام قانونی علیه مفسدان اقتصادی قطعاً کار درستی است، اما کافی نیست و با رفتن دولت روحانی، معما همچنان باقی خواهد ماند؛ چون این افراد، آن دانه درشتانی نیستند که با حذف آنها شرایط گل و بلبل شود. اینها علت مشکلات هم نیستند، اینها معلول دو دانه درشت به نام فساد ساختاری، و تحریم هستند که هیچکدام به نظر آقایان اصولگرا چندان مهم و قابل اعتنا نیستند که درباره آنها سخن بگویند و برنامه ارائه دهند.

🌿 اولین دانه درشتی که اصولگرایان نمی بینند فساد ساختاری حاکم بر اقتصاد است. (درباره فساد ساختاری سیاسی قبلاً بحث کرده‌ام: لینک (https://t.me/EsfandiarKhodaee/642)). نظام اقتصادی ما غیرعلمی، غیر شفاف، مبتنی بر اعتماد و روابط و بدون قانون و برنامه است. آقای رئیسی و اصولگرایان چه برنامه ای برای

۱ نظر ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۱۱
اسفندیار خدایی

جنگ اقتصادی ناکارآمد و غیر اخلاقی آمریکا علیه دولت های خودکامه، فقط و فقط مردم آن کشورها را نابود می سازد: آمریکا دشمنان خود را فقط بمباران نمی کند. آنها را با تحریم ها خفه می کند. ایران هم یک نمونه است. 

✍پینر بینارت، استاد دانشگاه نیویورک 

🗞نیویورک تایمز 

جو بایدن سال گذشته متعهد شد که به جنگ‌های ابدی آمریکا پایان دهد، حق هم با اوست، اما در عین حال تعریف وی از جنگ بسیار محدود به نظر می‌رسد.

برای دهه‌های متمادی، آمریکا از ابزاری مثل حملات موشکی و عملیات ویژه علیه دشمنانش استفاده می‌کرده است. واشنگتن در روشی دیگر معمولا دشمنان ضعیف‌تر را محاصره اقتصادی کرده و تجارت آن‌ها با دنیای خارج را محدود می‌کند، آمریکا در حقیقت از طریق این روش به دنبال تسلیم کردن طرف مقابل است. وونکس این سلاح را "تحریم‌های ثانویه" می‌نامد هرچند که اصطلاح دقیق‌تر آن "محاصره" است.

۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۵۹
اسفندیار خدایی

✍راشل بوچینو

🗞نشنال اینترست

چهل و پنج سناتور جمهوری خواه روز سه شنبه هنگامی که در کنار تلاش های سناتور رند پاول در غیرقانونی دانستن دادگاه استیضاح آتیه دونالد ترامپ قرار گرفتند ، یک نشانه جدی بود ، با وجود گزارش ها از قانون گذاران پس از شورش های مرگبار کاپیتول آمریکا از دولت قبلی فاصله گرفتند.

این حرکت، که در رأی گیری ۵۵ به ۴۵ سنا به پایان رسید، زیرا تنها پنج سناتور جمهوری‌خواه ابتکار رند پال را رد کردند و با این نتیجه احتمالاً برای دومین بار ترامپ تبرئه خواهد شد که نشان دهنده تغییر جهت و عقبگرد عمده حزب جمهوری‌خواه بعد از آن است که چند رهبر این حزب ترامپ را به دلیل تحریک به حمله به کنگره مقصر خوانده بودند.

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۳۷
اسفندیار خدایی

✍ داو اس. زاخیم
🔹 نشنال اینترست

🌿 در انتخابات ریاست جمهوری بعدی ایران حسن روحانی دیگر امکان نامزد شدن ندارد. با توجه به میزان اندک مشارکت در آخرین انتخابات مجلس ایران (مشارکت تنها ۴۳ درصد از رای دهندگان واجدالشرایط رای دهی در انتخابات)، احتمالا سطح مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری نیز چندان بالا نخواهد بود و هرچه میزان مشارکت مردم کمتر باشد، احتمال پیروزی یک نامزد محافظه کار شاید حتی تندرو بیشتر خواهد شد. و این مساله برنامه های دولت جدید جو بایدن را برای احیای مجدد برجام و پیوستن دوباره به توافق هسته ای ایران پیچیده خواهد کرد.

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۱۰
اسفندیار خدایی

🌎 جولین بورگر
🔹 گاردین

🌿 در هسته دولتی که جو بایدن در حال تشکیل آن است، حلقه‌ای از مقام‌های معتمد قرار دارند که سال‌ها در تیم صمیمی و متحد در دولت اوباما کار کرده‌اند و اطمینان مشترک و در برخی موارد از طریق رابطه‌ای با بو، پسر مرحوم بایدن به هم مرتبط می‌شوند.

🌿 این رویکرد کاملا با عملکرد دونالد ترامپ در تضاد است. او یک تیم خود رای و رقیب تشکیل داده بود؛ مردان قدرتمندی از طبقات مختلف که قبلا هرگز با یکدیگر کار نکرده بودند. بایدن به کار و همکاری آشناست و چهارشنبه به اعضای جدید دولتش هشدار داد که اگر با احترام با یکدیگر برخورد نکنند، بدون تاخیر اخراج می‌شوند.

🔹 تونی بلینکن:
 این نامزد وزارت خارجه آمریکا حدود دو دهه در کنار بایدن کار کرده است. او مشاور سیاست خارجی بایدن در سنا بود و زمانی که بایدن در دولت اوباما معاون بود، مشاور امنیت ملی او شد. افرادی که به آنها شناخت دارند از همفکری آنها در زمینه سیاست خارجی و دیگر موارد سخن می‌گویند. درست همانطور که بایدن ضد ترامپ است، بلینکن هم نقطه مقابل پامپئو به شمار می‌رود؛ ساکت، کم حرف و دانشگاهی. او در جلسه استماع خودش خواستار اعتماد به نفس و تواضع آمریکایی در عرصه جهانی شد که نقطه مقابل تکبر پامپئو است. بلینکن بر خلاف سلف خود، یک چندجانبه‌گرای غریزی است که در فرانسه بزرگ شده و دوزبانه است.

🔹جیک سالیوان:
 او با ۴۳ سال سن، جوانترین مشاور امنیت ملی در ۶۰ سال گذشته و همچنین چهره‌ای کاملا شناخته شده برای رئیس جمهوری آمریکاست. او که مدرک کارشناسی ارشد خود در روابط بین‌الملل را از آکسفورد دارد، به عنوان مشاور امنیت ملی بایدن در دولت اوباما خدمت کرد و برای ۱۸ ماه این پست را داشت. او بابت مذاکراتی که در نهایت به توافق ۲۰۱۵ با ایران انجامید، شناخته می‌شود. تفکرات او کاملا منطق با دیدگاه‌های بایدن است؛ اینکه قدرت ایالات متحده در خارج از کشور بر اساس انسجام اجتماعی و رفاه در قلب آمریکا ساخته می‌شود.

🔹 لوید آستین: 
نامزد مورد نظر بایدن برای وزارت دفاع آمریکا به عنوان "ژنرال ساکت" توصیف می‌شود چون...

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۱۸
اسفندیار خدایی

✍ لری لاکسنر
🔹 شورای آتلانتیک

🌿 سوریه یک دهه است درگیر جنگ داخلی است. یمن با یک بحران انسانی درگیر است. درگیری های مداوم بین اسرائیل و فلسطینی ها تمام نشدنی به نظر می رسد و شمار قربانی های کووید-19 در سراسر خاورمیانه روندی فزاینده دارد. هر کدام از این بحران ها یک چالش عمده در سیاست خارجی ایالات متحده را نشان می دهند، اما پنج کارشناس عرب، اسرائیلی و آمریکایی بر سر این مساله توافق نظر داشتند که احتمالا آنچه اول مورد توجه دولت جدید آمریکا قرار خواهد گرفت، پیشرفت های اخیر هسته ای ایران است.

کارلوس پاسکال، قائم مقام ارشد انرژی جهانی در آی.اچ.اس مارکیت و سفیر پیشین آمریکا در مکزیک و اوکراین، گفت: «ایران واردات اورانیوم غنی شده خود را افزایش داده است. این امر باید خیلی سریع مورد مورد توجه قرار بگیرد و بایدن باید این مهم را در اولویت قرار دهد.»

ابتسام الکتابی، رئیس مرکز سیاست گذاری امارات در ابوظبی، هشدار داد: «ایران سعی دارد ایالات متحده را از منطقه بیرون و از چین و روسیه برای پر کردن خلا آن استفاده کند. اگر آمریکا بخواهد رد پای خود را در منطقه کمرنگ کند، این بزرگ ترین تهدید برای آن خواهد بود.»

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۰۱
اسفندیار خدایی

اسفندیار خدایی
دکترای مطالعات آمریکای شمالی از دانشگاه تهران

1-  ترامپ در این مناظره متمرکزتر و هوشیارتر از دفع قبل بود. حتی جایی که دستش خالی بود، با حمله به بایدن، توپ را به زمین او می انداخت. در مناظره قبلی ترامپ بازنده بود، عصبی و پریشان بود و وسط حرف بایدن می پرید. اما این بار ترامپ آرامش و تسلط بهتری داشت.

2-  بایدن مثل دفعه قبل بود، اشتباه خاصی نکرد، اما حضور ذهن و جنگندگی ترامپ را نداشت، انتظار هم می رفت، ترامپ به عنوان رئیس جمهور هر روز با رسانه ها و آمار و ارقام سر وکار دارد. اما بایدن دست و پا بسته هم نبود و در انتقال منظورش موفق بود گرچه به خوبی از عملکرد دولت خودش و اوباما دفاع نکرد.

3-  شاید علت برنده بودن بایدن در مناظره قبل، این بود که با تبلیغات ترامپ و هوادران او با واژه هایی همچون بایدن خواب آلو، مردم انتظار داشتند، بایدن حتی نتواند تا آخر مناظره سر پا بایستد. اما او ایستاد و خندید و آرامش بیشتری نسبت به ترامپ داشت و به نظر من، در آن مناظره برنده بود.

4-  مناظره اول مهمتر از مناظره دوم بود. به دو دلیل: اولاً برداشت اول در قضاوت مردم مهمتر است، ثانیاً تاکنون یعنی تا قبل از این مناظره دوم، حدود پنجاه میلیون نفر (یک سوم رای دهندگان) رای خود را در صندوق انداخته اند و این مناظره تاثیری بر آرای ایشان ندارد.

5-  ترامپ در اولین سوال مناظره در موضوع بحران کرونا پیشدستی کرد  و به ایالتهایی مثل نیویورک و پنسیلوانیا اشاره کرد که فرماندار دموکرات داشته اند اما بیشترین تلفات کرونا را هم داشته اند و نتیجه گرفت که اگر مدیریت کشور با دموکراتهایی مثل بایدن بود، تلفات خیلی بیشتر بود. بایدن حرف تازه ای جز اشاره به آمار بالای قربانیان کرونای آمریکا و اظهارات عجیب و غریب ترامپ مثل خوردن مواد ضدعفونی کننده، چیز جدید و محکمی درباره مدیریت دولت ترامپ در کرونا نگفت و ظاهراً خودش برنامه مشخصی در این زمینه نداشت. من متقاعد شدم که اگر رئیس جمهور آمریکا دموکرات بود، احتمالاً خیلی فرقی نداشت!

6-  در مورد سوال مداخله چین و ایران و روسیه در انتخابات آمریکا به هر دو کاندیدا نمره مساوی می دهم. اول بایدن جواب داد، با قاطعیت مداخله خارجی این کشورها را محکوم کرد و گفت این مداخلات نقض حاکمیت ملی ما هستند و اتهامات کمک روسیه به ترامپ را تکرار کرد. ترامپ هم نتوانست حرف خود را در کمک کشورهای خارجی به بایدن به کرسی بنشاند. بایدن هم همینطور نتوانست ارتباط ترامپ و روسیه را به کرسی بنشاند..

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۹ ، ۲۰:۱۳
اسفندیار خدایی

🔶مجری مناظره: همه برای بهبود رئیس‌جمهور ترامپ دعا کردیم. حالا همه قرار است تا ماسک بزنیم و پروتوکل‌ها را رعایت کنیم.

🔸مناظره معاونین اول دو کاندیدای ریاست‌جمهوری انتخابات آمریکا آغاز شد.

🔷کامالا هریس معاون جو بایدن در رابطه با کنترل ویروس کرونا:

🔸مردم آمریکا شاهد بزرگترین شکست یک دولت در تاریخ آمریکا بوده‌اند. 210 هزار نفر کشته شده و 7 میلیون نفر مبتلا شده‌اند و از هر 5 کسب و کار یک کسب و کار تعطیل شده است.

🔸در 28 ژانویه به رئیس‌جمهور در رابطه با کرونا اطلاع دادند ولی بر روی آن سرپوش گذاشتند.

🔸بایدن می‌خواهد یک استراتژی ملی را پی بگیرد و ردیابی کند و واکسن را به رایگان توزیع کند.

🔷مایک پنس معاون دونالد ترامپ در رابطه با کنترل کرونا ویروس:

🔸از روز اول سلامت مردم آمریکا در اولویت پرزیدنت ترامپ بود.

🔸تمام موارد کرونا از چین می‌آمد پس ترامپ تمام پروازها از چین، اقتصاد دوم جهان را متوقف کرد ولی بایدن آن را خارجی هراسی دانست.

🔸بسیج ترامپ در حد بسیج ما در جنگ جهانی دوم بود.

🔸با اقدامات ترامپ و من و ستاد کرونا باعث می‌شود تا میلیون‌ها نفر تا پایان سال به واکسن دست یابند.

🔸جو بایدن از روی دست ما تقلید می‌‌کند.

کامالا هریس:

🔸مردم آمریکا! نگران نیستید که از کجا می‌توانید دارو بگیرید یا بچه‌های شما از مدرسه ویروس نیاورند؟

پنس:

🔸روزی نیست که به مردمی که عزیزانشان را از دست داده‌اند فکر نکنم ولی نادیده گیری فعالیت‌های ما انصاف نیست.

🔸اگر ترامپ سفرها را متوقف نکرده بود بیش از 2.2 میلیون نفر از بین می‌رفتند.

🔸سوزان پیج، مجری:
کمپین شما پروتوکل‌ها را رعایت نمی‌کند. چطور انتظار دارید مردم به دولتی رای بدهند که خود گرفتار کرونا شده است؟

🔸پنس:
وقتی همه‌گیری مجدداً در تابستان اوج گرفت، پرزیدنت ترامپ به اقدام خودش ادامه داد. کمپین ما در فضای باز بود و همه تست می‌شدیم.

🔸هریس:
مردم آمریکا به خاطر بی‌کفایتی این دولت لطمه دیدند چون ترامپ دروغ گفت.

🔸سوزان پیج:
نصف آمریکایی‌ها گفته‌اند که اگر واکسن کرونا پیش از انتخابات عرضه شود آن را نمی‎زنند. شما خانم هریس، آیا می‌زنید؟

🔸هریس:
اگر متخصصین تایید کنند بله ولی اگر ترامپ تایید کند، خیر!

🔹سوزان پیج:
شما برای معاونت آماده‌اید آقای پنس؟

🔸پنس:
قبل از پاسخ به عقب بر می‌گردم. شما اعتماد عمومی به واکسن را خدشه‌دار می‌کنید.

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۹ ، ۰۶:۳۹
اسفندیار خدایی

 ✍️ سیروس کلایی کارشناس سیاسی

♦️آرایش سیاسی در انتخابات ۱۴۰۰ ایران چگونه خواهد بود؟ مشارکت جریان اصلاح و اعتدال در چه سطحی خواهد بود؟

🔺پاسخ مختصر: "انتخابات ۱۴۰۰ ایران متاثر از نتایج انتخابات در آمریکا خواهد بود"

🔹انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چند هفته دیگر برگزار می شود ، نظرسنجی های معتبر و متعدد نشان می دهد که رقابت نزدیکی بین "جوبایدن" نامزد دمکراتها و "دونالد ترامپ" نامزد جمهوریخواهان و رئیس جمهور فعلی آمریکا وجود دارد.

به باور بسیاری از کارشناسان سیاسی نتایج این انتخابات می تواند تاثیرات مهم و متفاوتی بر فضای سیاسی داخلی آمریکا از یکسو و فضای بین المللی از سوی دیگر داشته باشد زیرا دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا با اتخاذ سیاستهای غیرمعمول در این کشور باعث ایجاد دوقطبی شدید و بی سابقه ایی در تاریخ آمریکا (پس از پایان جنگهای داخلی آمریکا) و همچنین تحولات ساختارشکن در عرصه روابط بین المللی گردیده است که این سیاستها اغلب مورد موافقت کاندید رقیب وی جوبایدن دمکرات نیست لذا نتایج این رقابت انتخاباتی در آمریکا و پیروزی هرکدام از این دو کاندید می تواند علاوه بر تاثیر بر عرصه داخلی آن کشور ، تاثیرات زیادی بر سیاست خارجی آمریکا و تحولات بین المللی نیز داشته باشد.

 یکی از اثرات قابل پیش بینی نتیجه انتخابات آمریکا بر روی موضوع ایران و برجام و تحریمها علیه ایران است و این تاثیر نیز به تبع خود بر فضای سیاسی و اقتصادی داخلی ایران اثرات عینی و جدی برجای خواهد گذاشت. ازجمله عرصه هایی که انتخابات آمریکا بر تحولات سیاسی داخلی ایران می تواند اثر بگذارد ، انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری ایران و نحوه آرایش سیاسی جریانهای سیاسی بویژه نحوه و سطح ورود جریان اصلاح و اعتدال در این انتخابات و حتی نتایج این انتخابات می باشد.
 
نتایج انتخابات آمریکا از دو حالت نمی تواند خارج باشد یا بایدن دمکرات پیروز خواهد شد و یا ترامپ جمهوریخواه و رادیکال مجدد در کاخ سفید باقی خواهد ماند ، در ادامه به بررسی هر دو فرض ممکن و تاثیرات آنها بر نحوه آرایش انتخاباتی جریانهای سیاسی داخلی کشور در انتخابات ۱۴۰۰ بویژه جریان اصلاح و اعتدال و نتایج احتمالی آن می پردازیم:

🔸یک فرض اینست که در انتخابات آمریکا "جو بایدن" دمکرات پیروز شود در این صورت احتمال احیاء برجام و رفع تحریمها علیه ایران افزایش می یابد در این فرض اصلاح طلبان و معتدلان در ایران نیز این انگیزه را پیدا خواهند کرد که به منظور جبران ناکامی هایی که در دولت دوم حسن روحانی و با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و خروج آن کشور از برجام و احیاء تحریمها برای آنها بوجود آمده است ، به صورت جدی وارد رقابت انتخابات ۱۴۰۰ شوند و به قصد پیروزی در این انتخابات و احیاء مجدد برجام ، با کاندیدای قوی و مشارکت فعال وارد عرصه رقابت گردند ، همچنین روی کار آمدن بایدن در آمریکا شانس پیروزی اصلاح طلبان در ایران را افزایش می دهد زیرا امیدها به رفع تحریمها توسط اصلاح طلبان و احیاء برجام در بین مردم و هواداران این جریان افزایش می یابد ، به باور بسیاری از کارشناسان سیاسی منافع ملی کشور نیز اقتضاء می کند که در صورت پیروزی دمکرات ها در آمریکا ، در ایران نیز جریان اصلاح و اعتدال بصورت جدی وارد عرصه انتخابات ۱۴۰۰ شده و در این انتخابات پیروز شود ، چون بهتر می تواند با دمکراتهای آمریکا تعامل نماید و برجامی را که خود بانی آن بوده را احیاء نموده و تحریمها را رفع نماید.

🔸و اما در فرض دوم چنانچه در انتخابات پیش روی آمریکا "دونالد ترامپ" جمهوریخواه و رادیکال و ضدایرانی ‌مجدد پیروز شود،

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۱:۴۱
اسفندیار خدایی

اشلی کرک ، پابلو گوتیرز ، فرانک هالی جونز و جوویک آدولف
گاردین

جو بایدن در نظرسنجی‌های ملی از رقیب جمهوری‌خواه خود ترامپ  پیش است. اما این مسئله، پیروزی او را در انتخابات تضمین می‌کند، زیرا «هیلاری کلینتون» هم تقریباً در کل دوران مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ در نظرسنجی‌ها در مقابل ترامپ پیش بود اما در نهایت در مجمع گزینندگان (الکترال کالج) نتیجه انتخابات را به او واگذار کرد.

از آنجا که سیستم رای‌گیری در آمریکا به هر ایالت تعدادی از آرای الکترال کالج را اختصاص می‌دهد، که بدون در نظر گرفتن اختلاف پیروزی (فاصله دو نامزد) به پیروز ایالت تعلق می‌گیرد، ایالت‌های کلیدی (در ایالت‌های کلیدی هیچ‌کدام از دو حزب اصلی و نامزدهای آنان پشتیبانی قاطعی ندارند تا بتواند به آرای مجمع گزینندگان آن ایالت اتکا کنند) که تعداد انگشت‌شماری هم دارند نتیجه انتخابات را رقم می‌زنند و به همین دلیل به شدت مورد توجه و محل رقابت نامزدهای انتخابانی هستند.

ردیاب نظرسنجی روزنامه گاردین هر روز میانگین همه نظرسنجی‌های ۱۴ روز قبل را در ۸ ایالت محل رقابت می‌سنجد. برای ردیابی بهتر در این ایالت‌های سرنوشت‌ساز، ۶ ایالت از ایالت‌های مورد بررسی آن‌هایی هستند که در سال ۲۰۱۶ به نفع ترامپ چرخیدند، در حالی که در انتخابات سال ۲۰۱۲ از باراک اوباما نامزد دموکرات‌ها حمایت کرده بودند. آریزونا و کارولینای شمالی هم به دلیل آنچه که ممکن است درباره تغییر فضای انتخاباتی نشان دهند، به ایالت‌های کلیدی اضافه شده‌اند؛ به نوشته گاردین، آن‌ها ممکن است در انتخابات امسال به عنوان ایالت‌های سرنوشت‌ساز ظاهر شوند.

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۱:۲۵
اسفندیار خدایی


نگارش: توماس سیمات  Thomas Seymat
نتایج نظرسنجی‌ها ۵۵ روز مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، عمدتا نشانگر پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دموکرات بر دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کنونی است.

وبسایت آمریکایی پنج‌سی‌وهشت (FiveThirtyEight) با مقایسه و ترکیب نتایج نظرسنجی‌‌ها در مقیاس ملی و ایالتی می‌گوید جو بایدن ۷۴ درصد شانس پیروزی دارد. این تحلیل در حالی انجام شده که نظرسنجی‌ها پس از کنوانسیون ملی حزب جمهوریخواه، شانس بیشتری برای پیروز ترامپ قائل شده‌اند.

با این همه تجربه انتخابات سال ۲۰۱۶ میلادی و نتایج نظرسنجی‌هایی که کلینتون را پیروز حتمی انتخابات می‌دانست، هنوز در خاطره‌ها زنده است. بسیاری از شهروندان ایالات متحده با یادآوری آن تجربه در موسسه‌های نظرسنجی و تحلیل‌های کارشناسان و رسانه‌ها، به نظرسنجی‌های این دوره بی‌اعتمادند. بسیاری از مردم جهان هم همینطور.

دونالد ترامپ در کارزارش برای انتخابات پیش رو بر شعار «نظم و قانون» متمرکز شده و تلاش می‌کند دموکرات‌ها را شریک جرم ناآرامی‌های متعاقب مرگ جرج فلوید در ماه مه گذشته معرفی کند. اگر او در پیشبرد این کارزار موفق نباشد، مسلما اکثریت شهروندان ایالات متحده او را مسئول شورش‌هایی می‌شناسند و خواهند شناخت که عملا کشور را برای چند ماه به لرزه درآورده است.


چرا دونالد ترامپ می‌تواند پیروز انتخابات باشد؟

طبق تحقیقات و مصاحبه های کارشناسان یورونیوز با چندین کارشناس، تحلیلگر سیاسی و پژوهشگر دانشگاهی ایالات متحده،  دلایلی وجود دارد به‌ویژه دلایل نادیده گرفته شده‌ای، که براساس آن‌ها دونالد ترامپ می‌تواند برخلاف نتایج نظرسنجی‌ها پیروز و در کاخ سفید ماندگار شود را بهتر بشناسیم.

 

یک) ریزشی در هسته سخت هواداران ترامپ روی نداده است

ماری ای.استاکی، استاد ارتباطات کالج هنرهای آزاد پنسیلوانیا در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا می‌گوید: «ترامپ حمایت هسته سخت رای‌دهندگانش را با خود دارد.» خانم استاکی که نحوه بیان و جنگ‌های لفظی ترامپ را تحلیل کرده است با اشاره به کارزاهای سیاسی می‌گوید: «یک موقع انتخابات اقناعی است و موقع دیگر بسیجی. به این معنی که اقناع ناظر است به قبولاندن یک کاندیدا به افرادی که هنوز تصمیم نگرفته‌اند و بسیج، مساله متحد کردن و به حرکت درآوردن هواداران یک کاندیدا است. انتخابات ۲۰۲۰، انتخابات بسیجی است.»

اما پایگاه انتخاباتی دونالد ترامپ کجا است؟ جوزف بیکر، استاد جامعه‌شناسی مذاهب در دانشگاه ایالتی تنسی می‌گوید: «هسته سخت هواداران ترامپ ترکیبی است از مسیحیان محافظه‌کار، و به‌طور روشن‌تر ملی‌گرایان مسیحی و همچنین افرادی که نگرشی بسته در قبال مهاجرت دارند. میان هر دو گروه، نکات مشترک بسیاری وجود دارد. این دو گروه، بزرگ‌ترین هواداران ترامپ به شمار می‌روند. این دو سوژه در واقع نمایانگر وحشت بسیاری از آمریکایی‌های سفید در قبال تنوع [گوناگونی و چند رنگی] جامعه است.»

کَز مود، استاد هلندی دانشگاه جورجیا می‌گوید: «من در جورجیا زندگی می‌کنم و می‌توانم ببینم که این پایگاه تا چه اندازه قابل مشاهده و مصمم است. طرفداری از ترامپ دیگر برای کسی خجالت ندارد؛ تا حدودی به این دلیل که آن‌هایی که واقعا با ابراز هواداری از ترامپ راحت نبودند، ماجرا را رها کرده اند.»

در انتخابات سال ۲۰۱۶، دونالد ترامپ در جورجیا با ۵ امتیاز اختلاف هیلاری کلینتون را شکست داد. آقای مود می‌گوید: «کسی اینجا آنچنان نیرویی صرف بایدن نمی‌کند.»

دو) نظام انتخاباتی به نفع ترامپ است

جوزف بیکر با اشاره به نظام انتخاباتی (سیستم الکترال) ایالات متحده می‌گوید: «کالج الکترال به‌ناچار این گروه از صاحبان رای را بیش از حد نمایندگی می‌کند؛ چراکه این سیستم به نفع ایالات روستایی [ایالات مذهبی‌تر] است. همین هم می‌تواند به ترامپ امکان دهد که با حمایت مردمی کمی، پیروز انتخابات شود.

خانم استاکی با اشاره به نظام انتخاباتی ایالات متحده می‌گوید: «با توجه به اهمیت تلاش‌های جمهوریخواهان برای کاهش شمار رای دهندگان، مخالفان ترامپ باید برای شکست او در مقیاس بزرگی جابه‌جا شوند.» پوفسور کز مود هم با اشاره به همین واقعیت می‌گوید «این کار در زمان حاضر بسیار مهم‌تر از دوره‌های گذشته است و احتمالا می‌تواند کار را برای دموکرات‌ها بسیار دشوارتر کند.»

 

۳) همه چیز به تصمیم ایالت‌های چرخشی بستگی دارد

جان ای اوونس، استاد ارشد سیاست آمریکایی در مرکز مطالعات دموکراسی دانشگاه وست‌مینستر بریتانیا می‌گوید: «اگر ترامپ بتواند در ۶ ایالت کلیدی پیشرفت کند، با وجود عقب بودن در نتایج نظرسنجی‌های سراسری احتمالا پیروز انتخابات خواهد

۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۲۴
اسفندیار خدایی

وزیر محترم آموزش و پرورش جناب آقای محسن حاج میرزایی

با سلام و احترام
🔹جناب آقای وزیر! خبر معاون شما خیلی کوتاه، مبهم و غیرمسئولانه بود. تمام کلمات آقای علی الهیار ترکمن همین بود: "طرح معلم تمام‌وقت با توجه به برقراری فوق‌العاده ویژه خردادماه، دیگر از کاربرد خارج شده است." ایشان هیچ توضیح دیگری ندادند که برقراری فوق‌العاده ویژه خردادماه چه ربطی دارد به مبلغی که معلمان تمام‌وقت بابت تمام وقت بودن می‌گیرند؟ اگر این خبر صحت داشته باشد، در لحظه حداقل بیست درصد از حقوق معلمان تمام وقت کم می شود تا در روزهای آغازین سال تحصیلی، آب سردی روی دست آنها ریخته شود تا با دلهره و اضطراب بیشتری سال تحصیلی را آغاز کنند.

🔹آقای وزیر! در کجای دنیا با چنان سخن بی‌ربط و بدون پاسخگویی روشن، با معیشت معلمان بازی می کنند؟ کاهش حداقل بیست درصد حقوق معلمین در شرایطی که تورم بیداد می‌کند به چه معناست؟ معلم ایرانی با چه اعتماد بنفسی سال تحصیلی جدید را آغاز کند. با قرضها و وامها و هزینه‌های زندگی خانواده خود چه کند؟ از چنان معلمانی چگونه باید انتظار داشت که در جهت رشد و تربیت فرزندانمان در این شرایط کرونایی، داوطلبانه با تدریس مضاعف در فضای مجازی، بیش از وظیفه خود عمل کنند و کاستی های آموزش در شرایط موجود را جبران کنند؟

۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۷
اسفندیار خدایی

 نامه سرگشاده دکتر اسفندیار خدایی به نایب رئیس مجلس

جناب آقای دکتر سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی، نایب رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام و احترام

 در یادداشت حضرتعالی که در خبرگزاری های مختلف منتشر شد، آمده است: «حمله و عملیات نظامی سازمان منافقین نتیجه چراغ سبزهایی بود که مسببین پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و آویزان‌های به آمریکا و دل‌بستگان به اروپا و سینه چاکان برجام و دلواپس‌های حصر و سلفی خفت بگیران می‌دادند و نتیجه عملکرد صاحبان تفکری بود که مسببین وضعیت فعلی اقتصاد و فرهنگ هستند. تنها راه نجات کشور بیرون انداختن این طیف نفوذی از درون حاکمیت است»

مایه تعجب است که حضرتعالی مسببین قطعنامه ۵۹۸ که به جنگ خونین هشت ساله ایران و عراق خاتمه داد، را طیف نفوذی و آویزان آمریکا خوانده‌اید. اینکه بدون ارائه مدرک و سند، کسانی همچون هاشمی رفسنجانی که نقش اساسی در پذیرش این قطعنامه داشتند، را متهم به نفوذیِ آویزان به آمریکا می‌دانید مسئله مهمی نیست! اما برادر من! چرا شما هنوز با این قطعنامه مخالفید؟ اگر این جنگ چند سال دیگر ادامه می‌یافت و میلیونها انسان دیگر از طرفین کشته، زخمی و آواره می شدند و هزاران میلیارد دلار دیگر خسارت به اقتصاد وارد می‌شد، چه نفعی به حال اسلام و مسلمین داشت؟

جناب آقای قاضی زاده!
حضرتعالی اکنون در جایگاه نایب رئیس مجلس نشسته‌اید و باید بدانید که اگر امروز حاکمیت جمهوری اسلامی نتواند درباره قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که سالها از آن گذشته (و مثل روز روشن است که تصمیمی درست و عاقلانه بود) به تفاهم برسد و نایب رئیس مجلس مسببین توافق را نفوذی دشمن بداند، چگونه انتظار داشته باشیم حکومت درباره مسایل پیچیده کنونی، شجاعانه تصمیم بگیرد؟

جناب آقای قاضی‌زاده!
دفاع ایرانیان دربرابر تجاوز ارتش صدام افتخار بزرگی است که نباید در انحصار هیچ گروه و جناحی قرار گیرد. لکن به اعتراف دلسوزان نظام و کارشناسان جنگ و حتی فرماندهان نظامی همچون سردار محسن رضایی، ما پس از فتح خرمشهر و اخراج دولت متجاوز عراق، بدون آنکه در دفاع کوتاهی کنیم، نباید پرچم صلح را به دست صدام می‌سپردیم. ما نباید با شعارهایی مثل "راه قدس از کربلا می گذرد" و مرگ بر این و آن، و خط و نشان کشیدن برای کشورهای همسایه و دولتهای شرقی و غربی، خود را در عرصه بین‌الملل تنها و منزوی می‌کردیم. این شعارها از مرحله شعار گذشتند و تبدیل به ایدئولوژی خطرناکی شدند که سالها بهترین فرصتها و مستعدترین جوانانمان را به قربانگاهی فرستاد که هیچ دستاوردی نداشت، بجز کشتار و تلفات میلیونی و هزاران میلیارد دلار خسارت اقتصادی و نابودی زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی.

جناب آقای قاضی‌زاده!
این شعارها و سیاست ایدئولوژیک موجب شد که ما در این نبرد تنها باشیم و بیشتر کشورهای دنیا اعم از غربی و شرقی، جانب دولت متجاوز عراق را گرفتند و ایران در این جنگ هیچ شانسی برای فتح کربلا و قدس را نداشت و اگر قطعنامه ۵۹۸ را نمی پذیرفتیم و جنگ چندین سال دیگر ادامه می یافت، شرایط ما بدتر هم می‌شد. نفت‌شهر و بخشهایی از خوزستان در تصرف عراق بود و ما با کمترین مهمات در مقابل ارتش صدام مورد حمایت غرب و شرق بیشترین تلفات را داشتیم. از نظر اقتصادی هم کفگیر به تهِ دیگ رسیده بود و با وجود جیره‌بندی آذوقه مردم، انبارها خالی بود و هیچ چشم‌اندازی برای پیروزی دیده نمی‌شد.

جناب آقای قاضی‌زاده!‌
جنگ ایران و عراق، جنگ دو کشور قدرتمند مسلمان منطقه و جدال دشمن اول و دوم اسرائیل بود. صدام شروع کننده جنگ بود و ما ادامه دهنده. جالب است بدانید، در همان شرایطی که صدام در تدارک جنگ با ایران بود، هواپیماهای اسرائیلی تاسیسات هسته‌ای عراق را بمباران می‌کردند. تداوم این جنگ خدمتی به اسرائیل و آمریکا بود. همچنانکه پس از جنگ هر دو کشور آماج تحریم و تهاجم نظامی و اقتصادی قرار گرفتند.

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، با استفاده از فرصت حماقت صدام در حمله به کویت، توانستیم با مذاکراتی مناطق اشغال شده کشورمان را آزاد کنیم و پس از حمله نظامی آمریکا به عراق و سرنگونی صدام، با تدبیر دولت خاتمی بدون شلیک حتی یک گلوله، توانستیم به عنوان مهمترین نیروی تاثیرگذار سیاسی در عراق ظهور کنیم.

جناب آقای قاضی زاده!
امروز دهه شصت نیست. نسل جدید با عینک پوسیده ایدئولوژی به دنیا نگاه نمی‌کنند. گرچه زیر سایه تحریمها و جدال ایدئولوژیک بی‌حاصل با آمریکا، نفسشان به شماره افتاده است. حضرتعالی به عنوان نماینده منتخب مردم و نایب رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، بجای آنکه مسببان قطعنامه ۵۹۸ را نفوذی آویزان آمریکا بدانید و وقت ارزشمند نمایندگی ملت را در دعوایی تاریخی تلف کنید، به فکر چاره‌ای برای گشایش اقتصادی و درمان دردهای امروز این مردم باشید.

با تشکر و احترام
اسفندیار خدایی
۲۶ مرداد ۹۹
t.me/EsfandiarKhodaee

۰ نظر ۲۸ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۰
اسفندیار خدایی

 

دنیای اقتصاد- سعیده سادات فهری : ناصر هادیان، استاد دانشگاه تهران در گفت‌و‌گو با «اکو ایران» درباره مناسبات ایران و آمریکا در صورت پیروزی جو بایدن، نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری گفت: «اگر بایدن رئیس‌جمهور آمریکا شود، این احتمال وجود دارد که واشنگتن را به برجام بازگرداند؛ اما این امر برای یک بازه زمانی ۱۸ ماهه یا دوساله تعیین‌کننده خواهد بود و بعد از آن به‌دنبال از سرگیری دوباره مذاکرات با ایران است.» به گفته هادیان، این محتمل‌ترین گزینه سناریو در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات خواهد بود.

۱ نظر ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۲۶
اسفندیار خدایی

توحید افضلی- دکترای مطالعات آمریکای شمالی دانشگاه تهران

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر سال 2020 برگزار خواهد شد و تقریباً نامزد نهایی دو حزب عمده آمریکا مشخص شده است. پیش از بحران کرونا و مشکلات اقتصادی پس از آن شاید تصور می‌شد که ترامپ به احتمال فراوان برای دومین بار نیز پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد شد اما اکنون به نظر می‌رسد که شرایط پیچیده شده و پیش‌بینی نامزد پیروز دشوار می‌نماید.

هر چند بایدن با سن بالای خود و عدم ثباتی که در گفتار و رفتار خود نشان داده بسیاری را در حزب دموکرات ناامید کرده است اما نظرسنجی‌ها همچنان از جایگاه مطلوب وی در مقابل ترامپ خبر می‌دهند. ضمن اینکه وی از حمایت کامل متنفذین حزب نیز برخوردار است. از این رو احتمال ریاست‌جمهوری بایدن چندان پایین به نظر نمی‌رسد. بسیاری بر این باورند که ریاست جمهوری بایدن به منزله احیای سیاست خارجی آمریکا در دوران باراک اوباما خواهد بود. این موضوع بیش از همه در مورد ایران صدق می‌کند چرا که بایدن از بازگشت به برجام در صورت رسیدن به کاخ سفید خبر داده است. بنابراین در نظر گرفتن سناریوی ریاست‌جمهوری بایدن ضروری است و کنش وی در قبال ایران از اهمیت خاصی برخوردار است.

 بایدن در تمام نظرسنجی های تک به تک با ترامپ در یک ماه و نیم گذشته درصد بالاتری را به خود اختصاص داده است که ضریب درصد تقریبی بایدن 53 در برابر 42 درصد برای ترامپ بوده است. میانگین نظرسنجی های در سطح ملی نیز برتری را به بایدن میدهد و یکی دیگر از نظرسنجی های معتبر ملی امتیاز 6.4 را برای بایدن نشان میدهد...

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۵۶
اسفندیار خدایی

نویسنده: نکتار گان؛  سی‌ان‌ان 
ویروس جدید کرونا زندگی‌ها و معیشت‌ها در ایالات‌متحده و چین را ویران کرد. اما به جای اینکه باعث شود این دو کشور برای مبارزه با این پاندمی [فراگیری] با یکدیگر همراهی بیشتری داشته باشند موجب شده که روابط‌شان پیوسته و به شکل مارپیچ‌واری خدشه‌دار شود و شعله‌های یک ناسیونالیسم بالقوه خطرناک را فروزان سازد.


چین در داخل و خارج به‌دلیل نحوه پرداختش به این ویروس- به‌ویژه در روزهای اولیه شیوع این بیماری- در معرض انتقاد زیادی قرار گرفته است. پکن با نفی و رد این انتقادات با لحنی تند و گزنده می‌گوید کارش فقط «پاسخگویی به اتهامات دروغین شده است» به‌ویژه از سوی ایالات‌متحده. در ماه مارس و در زمانی که این پاندمی جهان را درمی‌نوردید و همه را خشمگین کرده بود، «ژائو لی جیان»، سخنگوی وزارت خارجه چین، آشکارا با توسل به «تئوری توطئه» که یک تئوری بی‌بنیان است اعلام کرد که این ویروس احتمالا از سوی ارتش آمریکا وارد چین شده است. چند روز بعد، دونالد ترامپ این ویروس را «ویروس چینی» نامید و انگشت اتهام را به سوی چین نشانه رفت آن هم در زمانی که این ویروس داشت به تدریج شهرهای اصلی آمریکا را در می‌نوردید.

 

اگرچه ترامپ یک هفته بعد از این موضع عقب‌نشینی کرد اما انگشت اتهام به چین در اینجا متوقف نشد. در هفته‌های اخیر دولت ترامپ بارها نحوه رسیدگی و پرداختن چین به این ویروس در روزهای اولیه شیوع آن را مورد انتقاد قرار داده و میزان مرگ‌ومیر و واکنش‌های اولیه این کشور را زیر سوال برده است. هفته گذشته، ترامپ و وزیر خارجه‌اش پمپئو- بدون ارائه ادله‌ای- اعلام کردند منشأ این ویروس آزمایشگاه شهر ووهان بوده است. پکن هم اتهامات آمریکا را بی‌پاسخ نگذاشت و در واکنش اعلام کرد که این نوع موضع‌گیری‌ها، تاکتیک‌های انتخاباتی برای انتخاب دوباره و تقویت مواضع ترامپ در میان رای‌دهندگان جمهوری‌خواه است. همزمان رسانه‌های دولتی چین هم با ادبیاتی سخت و گزنده به پمپئو تاخته و او را «شیطان»، «گناهکار» و «دشمن بشریت» خطاب کردند.


اما این ادبیات گزنده بسی عمیق‌تر از جنگ کلمات است. دولت ترامپ درصدد ترسیم برنامه‌ای برای مجازات چین به‌خاطر این پاندمی است؛ گزینه‌های تقابلی عبارتند از تحریم، لغو تعهدات بدهی آمریکا و برقراری سیاست‌های تحریمی جدید. ترامپ و تنی چند از مقام‌های دولت او درحال تهیه فهرستی از متحدان و افزودن کشورهای دیگر به آن در راستای راه‌اندازی کمپین فشار علیه چین هستند..

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۴۴
اسفندیار خدایی

نویسنده: عباس ترابی، کارشناس ارشد مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران

«گفتمان» در سیاست خارجی، کارکردی مشابه «ساختار» در نظریه نوواقعگرایی دارد، لذا تحول در حوزه گفتمان سیاست خارجی حکومت ها، موجبات تغییر و تحول در "رفتار" آنان خواهد داشت. حال باید دید که آیا گفتمان سیاست خارجی نظام اسلامی در ایران در سایه تحریم های طولانی مدت ایالات متحده، بالاخص در دوره تقریبا چهار ساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ دچار تغییر شده است و یا خواهد شد؟

برای پاسخ به این پرسش، بهتر است ابتدا به این سوتفاهم تاریخی بپردازیم و این نکته را آشکار کنیم که دلیل تحریم های طولانی مدت کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران، به گروگان گرفته شدن ۴۴۴ روزه دیپلمات های آمریکایی در تهران -که در تاریخ ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۵۸ رخ داده بود- نیست. بلکه این "انتظار تغییر رفتار" نظام سیاسی جدید حاکم بر تهران است که همواره واشنگتن را امیدوار می کند که با اعمال فشار -گاه حداکثری- سعی کنند آن را به نفع خود و یا در جهت منافع خود تغییر دهند. چرا که اگر رفتار سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب، بلافاصله بعد از گروگانگیری تغییر کرده بود، از آن حادثه چیزی جز  روایت یک واقعه تاریخی در کتب تاریخ برداشت نمی شد.

بنابراین، خواست "تغییر رفتار" نظام برآمده از انقلاب، از همان ابتدای تاسیس در تهران، از جانب کاخ سفید دنبال شده است؛ و چون هرگز برآورده نشده است، پس واقعه گروگانگیری در ظاهر علت العلل این عدم روابط معرفی شده است. در حالی که این حادثه خود تنها یک معلول بیشتر نیست. حال که این اشتباه تاریخی روشن شده است؛ باید علت را نه در عوامل خارجی، بلکه در ایدئولوژی و آرمانگرایی ارزش محوری دانست که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، به بار نشست. امری که ذاتا با آنچه ایالات متحده از ایران انتظار دارد، سازگار نیست.

لذا، از آنجایی که ذات انقلاب اسلامی که در ایران به وقوع پیوست، بر مبنای گفتمان ایدئولوژیک و آرمانگرایی امت محور (ارزش محور) استوار بوده است و به این جهت که این گفتمان امت محور، به آموزه «انقلاب مستمر» بجای اندیشه «انقلاب مستقر» معتقد است؛ پس در عمل بجای اینکه متحد منطقه ای ایالات متحده باشد، بعنوان رقیب این کشور در سطح منطقه خلیج فارس و خاورمیانه عمل می کند. 

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۲۱
اسفندیار خدایی

جاناتان میجز، استاد جامعه شناسی، دانشگاه هاروارد

ویروس کرونا تهدیدی جهانی است، اما این همه گیری تاثیر نامتوازنی در سراسر آمریکا برجای گذاشته است. این وضعیت نابرابری های موجود را وخیم تر می کند و چالش های جدیدی به وجود می آورد. به نظر من از این بحران می توان چند درس مهم درباره نابرابری در آمریکا گرفت: چگونه آسیب هایی وارد می آورد، چه کسی بیشتر از همه لطمه می بیند، چرا چنین است و برای رفع آن چه می توان کرد.

 

یکم- ماندن در خانه یک تجمل است: برای میلیون ها آمریکایی ماندن در خانه یک تجمل است که توان مالی انجام آن را ندارند. آسایش و رفاه تمام آمریکاییان به فروشندگان خواربارفروشی ها، رانندگان تحویل کالا و کارگران کارخانه هایی بستگی دارد که برای ادامه دادن به کارشان، شغل خود را مقدم بر ایمنی خود قرار می دهند. در حالی که طبقات میانی به بالا می توانند مشاغل خود را حفظ کنند، آمریکاییان طبقات مزدبگیر و متوسط برای حفظ مشاغل خود با مشکل مواجه اند: ۵۲ درصد از تحصیل کردگان کالج می توانند از خانه کار کنند، اما در مقایسه تنها ۱۲ درصد کارگران دارای مدرک دبیرستانی و ۴ درصد از آنها که فاقد این مدارک هستند توان انجام این کار را دارند. همین مسئله در بین نژادها نیز صدق می کند. آمریکاییان سفیدپوست به نسبت آفریقایی آمریکاییان یا لاتین تباران دو برابر بیشتر احتمال دارد که گزینه دورکاری داشته باشند. ویروس کرونا تنها یک بعد از بازار کار آمریکا را برجسته می کند که هر چه می گذرد بیشتر قطب بندی می شود و در آن درجاتی از استقلال برای عده معدودی از افراد خوش اقبال و استخدامی مخاطره آمیز برای بقیه عرضه می شود که دستمزدهای پایین، فقدان مزایا یا میزان اندک آن، فقدان کنترل و امنیت و قراردادهای موقت از جمله مشخصات این قبیل مشاغل به شمار می رود.

 

دوم- ثروت؛ عامل شکاف بین آمریکاییان: در آمریکا ثروت- که شامل پس اندازها، سرمایه گذاری ها و دورنمای برخورداری از ارثیه می شود- به طور نابرابر تقسیم شده است. ۲۰ درصد از ثروتمندترین آمریکاییان از ۹۰ درصد این کیک برخوردارند در حالی که ۲۰ درصد فقیرترین آنها ۶ هزار دلار بدهکار هستند...

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۰۳
اسفندیار خدایی

نویسنده: دانیل لارسیون؛   مترجم: محمد رهبری

اریک ادلمن و ری تیکن، محقق ارشد شورای روابط خارجی ایالات متحده، اخیرا در مقاله‌ای با نام «انقلاب دیگر در ایران» در مجله foreign affairs از تغییر رژیم در ایران دفاع کرده است. در واکنش به این مقاله، استفان والت، نظریه‌پرداز برجسته روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه هاروارد، در توئیتی ضمن غلط دانستن ادعاهای مطرح شده در آن، دیگران را به مطالعه مقاله دیگری با نام «تغییر رژیم غلط است» دعوت کرده است. در این مقاله که به قلم دانیل لارسیون نوشته شده است، استدلال‌های اصلی مقاله ادلمن و تیکن مورد بررسی و نقد قرار گرفته است:

ریک ادلمن و ری تاکیه، مخفی‌کاری‌های جنگ‌طلبانه و فریب‌کاری‌های رایج را کنار گذاشتند و خواهان تغییر رژیم در ایران هستند. آن‌ها می‌گویند:

«تغییر رژیم» یک عبارت سمّی و ممنوعه در واشنگتن است. این عبارت تصاویری از جنگ عراق را به ذهن متبادر می‌کند که در آن ایالات متحده در باتلاقی خودساخته گرفتار شده است. به این دلیل است که کسانی که حامی روش تهدیدآمیز ایالات متحده علیه ایران هستند، به طور معمول به حمایت مخفیانه از تغییر رژیم در ایران متهم می‌شوند. در واکنش، متهم تقریبا همیشه آن را انکار کرده است. آن‌ها خواهان تغییر رژیم نیستند و تأکید می‌کنند: ما فقط می‌خواهیم الیگارشی مذهبی در جمهوری اسلامی تغییر رفتار دهد.

اما چنین تحولی هیچگاه رخ نخواهد داد، زیرا دولت ایران همچنان یک دولت انقلابی باقی خواهد ماند که هیچ‌گاه با ایالات متحده خود را وفق نمی‌دهد. به همین دلیل است که «تغییر رژیم» یک ایده رادیکال یا بی‌پروا نیست، بلکه عملگرایانه‌ترین و مؤثرترین هدف سیاست خارجه ایالات متحده در مورد ایران است. در واقع، این تنها هدفی است که به صورت معنی‌داری شانس کاهش تهدید ایرنیان را دارد.

ادلمن و تاکیه به شدت در اشتباه هستند...

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۳۳
اسفندیار خدایی

اقتصاد به دنبال جهانی شدن کرونا چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد
نظر ۹ اقتصاد دادن برجسته 
 فارن پالسی

 

*ما به تعادل بهتر جهانی شدن و اعتماد به خود نیاز داریم

جوزف ای استیگلیتز: اقتصاددانان عادت داشتند که مرزبندی کشور‌ها را برای پیگیری سیاست‌های امنیت غذایی یا انرژی به سخره و نادیده بگیرند. آن‌ها معتقدند در دنیای جهانی شده که مرز‌ها اهمیتی ندارند اگر اتفاقی افتاد همیشه می‌توانیم به کشور‌های دیگر متوسل شویم. اکنون به طور ناگهانی مرز‌ها از اهمیت برخوردارند، زیرا کشور‌ها برای تهیه منابع خود تلاش می‌کنند. این بحران یادآور قدرتمندی است مبنی بر اینکه واحد اساسی سیاسی و اقتصادی هنوز دولت- ملت است. با این وجود، باید اعتراف کنیم برای ساختن زنجیره‌های تأمین به ظاهر کارآمد، دچار کوته بینی شده و سیستمی را ساختیم که کاملاً انعطاف ناپذیر و به طور مکفی متنوع نبوده و در مقابل وقفه آسیب‌پذیر است. در نتیجه شاهد هستیم که این سیستم توسط اختلالی غیرمنتظره خرد شده است. سیستم اقتصادی که ما بعد از این عالم‌گیری ایجاد می‌کنیم باید نسبت به این واقعیت که جهانی‌سازی اقتصادی از جهانی سازی سیاسی بسیار فراتر رفته مقاومتر و حساس‌تر باشد. تا زمانی که این امر رخ دهد کشور‌ها باید برای به دست آوردن توازن بهتر بین بهره از جهانی‌سازی و خوداتکایی تلاش کنند.

 

*دریچه‌ای برای تغییر در شرایط جنگی

رابرت جی شیلر: تغییرات اساسی اغلب در شرایط جنگ رخ می‌دهد. اگرچه دشمن کنونی ویروس است و یک قدرت خارجی نیست، اما عالم‌گیری این ویروس، فضایی را ایجاد کرده که امکان تغییرات در این شرایط امکان پذیر به نظر می‌رسد. این فضا با روایاتی از درد و رنج و قهرمانی همراه با بیماری در حال گسترش است. اپیدمی موجب همدردی میان مردم کشور‌های پیشرفته و فقیر شده و دنیا کوچک‌تر و صمیمی‌تر به نظر می‌رسد. همچنین دریچه‌ای را برای ایجاد راه‌ها و نهاد‌های جدید از جمله اقدامات مؤثرتر برای متوقف کردن روند نابرابری باز می‌کند. ممکن است انگیزه‌ای برای ایجاد مؤسسات بین المللی جدید پیدا کنیم که پس از اتمام این فضا همچنان پابرجا باشند.

 

*خطر واقعی؛ بهره سیاستمداران از ترس و رعب

گیتا گوپیناس: خطر واقعی این است که تغییرات ارگانیک و شخصی (دور شدن مردم از شرایط جهانی شدن) توسط برخی سیاستگذاران که از ترس از مرز‌های آزاد سوءاستفاده می‌کنند، مورد بهره‌برداری سیاسی قرار گیرد. آن‌ها می‌توانند محدودیت‌های حمایت گرایانه تجارت را به واسطه خودکفایی تحمیل کرده و حرکت مردم را به بهانه بهداشت عمومی محدود کنند. اکنون این دست رهبران جهانی است که از این نتیجه جلوگیری کرده و روحیه وحدت بین‌المللی را که بیش از ۵۰ سال در ما پایدار مانده را حفظ کنند.

 

*میخی دیگر بر تابوت جهانی شدن

کارمن رینهارت: چرخه جهانی سازی مدرن از زمان بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ با ضرباتی روبرو بوده است همانند بحران بدهی اروپا، برگزیت و جنگ تجاری ایالات متحده و چین. ظهور پوپولیسم در بسیاری از کشور‌ها تعادل را به نفع کشور و سرزمین خود برقرار می‌کند. عالم‌گیری اولین بحران از ۱۹۳۰ است که اقتصاد‌های پیشرفته و در حال توسعه را درگیر خود کرده است. مانند دهه ۱۹۳۰ پیش فرض‌های حاکمیتی احتمالاً افزایش می‌یابد، فراخوان‌ها برای محدود کردن تجارت و گردش سرمایه خاک بارور و زمینه مساعد خود را در چنین شرایط بدی پیدا می‌کند.

 

*بدتر شدن شرایط موجود اقتصادی

آدام پوسِن: به لحاظ اقتصادی عالم‌گیری چند وضعیت در اقتصاد جهانی را بدتر می‌کند. اولین مورد از این شرایط رکود مادی است؛ ترکیبی از رشد بهره وری کم، عدم بازدهی سرمایه‌گذاری خصوصی. این امر باعث می‌شود که افراد از ریسک‌پذیری خودداری کرده و در ادامه موجب صرفه جویی بیشتر و کاهش تقاضا و نوآوری شود. دوم گسترش شکاف بین کشور‌های ثروتمند (به همراه چند بازار نوظهور) و سایر نقاط جهان در مقاومت در برابر بحران‌ها است. ناسیونالیسم اقتصادی به طور فزاینده‌ای دولت‌ها را به کنار کشیدن اقتصاد‌های خود از سایر نقاط جهان سوق خواهد داد. سوم، تا حدودی در نتیجه جهش به سمت محفوظیت و خطرپذیری ظاهری اقتصاد‌های در حال توسعه جهان همچنان برای تأمین اعتبار و تجارت به دلار آمریکا متکی است. حتی در حالی که ایالات متحده برای سرمایه گذاری کشش کمتری داشته باشد؛ جذابیت آن نسبت به سایر نقاط جهان بیشتر می‌شود که این منجر به نارضایتی مداوم خواهد شد.....

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۰۹
اسفندیار خدایی

فاکس‌نیوز روز چهارشنبه، در گزارشی اختصاصی به نقل از منابع خود نوشته "به احتمال قوی ویروس جدید کرونا از طریق آزمایشگاه‌ تحقیقاتی فوق حساسی که در ووهان قرار دارد و سال‌هاست روی ویروس‌های کرونا کار می‌کند به بیرون راه پیدا کرده" است.

به گزارش بی‌بی‌سی، یک روز پس از گزارش فاکس‌نیوز دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی آمریکا هم به رسانه‌های این کشور گفته‌اند در حال بررسی صحت یا سقم این فرضیه هستند.

حتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا هم در جریان کنفرانس خبری روزانه کمیته مقابله با کرونا به خبرنگار فاکس گفت کاخ‌سفید این فرضیه را مد نظر قرار خواهد داد.

مایک پومپئو، وزیرخارجه آمریکا هم روز چهارشنبه در گفتگو با فاکس‌نیوز از چین خواست در رابطه با نحوه پیدایش کووید۱۹ با جهان به طور شفاف همکاری کند.

اما ژائو لیان، سخنگوی وزارت خارجه چین، روز پنچنشبه، ۱۶ آوریل، در واکنش به اظهارات دونالد ترامپ و مایک پومپئو، گفت علاوه بر سازمان جهانی بهداشت، بسیاری از کارشناسان و خبرگان علوم پزشکی گفته‌اند که هیچ سند علمی برای اثبات این که ویروس جدید کرونا در آزمایشگاه تولید و یا از آنجا به بیرون نشت کرده باشد وجود ندارد.

سخنگوی وزارت خارجه چین همچنین تاکید کرده که تحقیق درباره سرمنشاء ویروس کرونا جدید "باید به دانشمندان سپرده شود"؛ کنایه‌ای به آمریکا که یعنی قبول چنین ادعایی از دهان مقام‌های سیاسی چون دونالد ترامپ و مایک پومپئو -که ممکن است مقاصدی غیرعلمی هم در گوشه ذهن‌شان داشته باشند- اعتباری ندارد.

تئوری که فاکس نیوز اکنون به دنبال اثبات آن است و نهادهای اطلاعاتی آمریکا هم گفته‌اند در پی تحقیق صحت یا سقم آن هستند جدید نیست. در حقیقت این یکی از نخستین تئوری‌هایی بود که در رسانه‌های دست راستی آمریکا مطرح شد اما اکنون با انتشار نتایج چند تحقیق و برملا شدن چند سند مکاتباتی وزارت خارجه آمریکا، ابعاد جدیدی به خود گرفته است.

این که یافته‌های چند روز اخیر در خدمت اثبات این تئوری هستند یا این که کاخ‌سفید و محافظه‌کاران با استفاده از این یافته‌های جدید به دنبال وجاهت بخشیدن به این تئوری هستند، پرسشی است که این روزها بسیاری از روزنامه‌نگاران تحقیقی در جهان به دنبال پاسخ آنند.

۱ نظر ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۲۹
اسفندیار خدایی

✍ مصاحبه با کاوه راد

▪️ کاوه راد معتقد است دین امروز در اشکال متفاوتی بازگشته است. از سویی به شکل رابطه فردی با خدا و ازسوی دیگر در معنا بنیادگرانه است. در این شرایط راه رهایی از افراط‌گرایی بازگشت به واقعیت در مقام امری تفسیری است.

🔹 اروپای مدرن محصول خروج از جزمیت دینی و اقتدار کلیساست یا بسط امکان‌های نهفته در آن؟ این پرسش با همین صورت‌بندی نسبتاً پیچیده چنان است که می‌تواند سراسر تاریخ فلسفه را یونان "هزیود" تا کسی چون "هایدگر" را دربربگیرد. علاوه بر این اختلاف برخی از مهم‌ترین جریان‌های فلسفی در اروپا بر سر پاسخ به همین پرسش به وجود آمده. برخی از آنها اروپای مدرن را محصول برآمدن روشنگری و انقلاب صنعتی دانسته و معتقدند که بدون قطع علاقه از سده‌های میانه چنین دوران درخشانی به نظر آنها پدید نمی‌آمد. در سوی دیگر هم کسانی هستند که باور دارند اروپای مدرن در دل خود عمیقاً دینی و مذهبی است. در کنار تمام این پرسش‌ها در سال‌های اخیر با رشد رجوع به دین هم مواجه بوده‌ایم. از کاوه راد، پژوهشگر و مترجم آثار فلسفی که اخیراً کتاب‌های "آینده خدا مسیحیت" و "باور؛ الاهیات نیمه مومنان" را از "جانی وایتمو" ترجمه کرده، در باب این بازگشت و آن ریشه‌ها پرسیدیم.

🔹امروز با موجی از تحلیل‌ها روبرو هستیم که از بیداری امر دینی در اروپا سخن می گویند. از سویی برخی از اشکال زشت افراط‌گرایی دینی هم در سراسر جهان سربرآورده است. این پدیده‌ها را چطور می‌توان صورت‌بندی کرد؟

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۱۶
اسفندیار خدایی

ویلم اچ باتر، استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا
پراجکت سیندیکت

 
نکته قابل تامل این است که همزمان با انصراف برنی سندرز به عنوان یک سوسیال دموکرات از ادامه رقابت‌های مقدماتی انتخاباتی حزب دموکرات، ضرورت اجرای بسیاری از پیشنهادات سیاسی وی در سراسر جهان بیش از پیش احساس می‌شود. اقدامات مربوط به فاصله‌گذاری اجتماعی برای کاهش همه‌گیری کووید-19 باعث اختلال در تولید و جریان درآمد خانوار‌ها شده است، اما اثربخشی این طرح می‌تواند توسط کارگرانی که فاقد بیمه درمانی مناسب، حقوق کافی، غرامت بیمه بیکاری یا سایر اشکال حمایت از درآمد یا پس انداز هستند، تضعیف شود. این افراد احساس خواهند کرد که با وجود خطرات سلامتی چاره‌ای جز ادامه کار ندارند. در این شرایط به نظر می‌رسد بیمه درمانی جهانی حتی در آمریکا جایی که سندرز، تقریباً تنها در میان همه سیاستمداران ملی، برای چندین دهه از آن حمایت کرده، اجتناب ناپذیر باشد.

در همین زمان، شوک اصلی عرضه و تقاضا برای نیروی کار و مصرف، به ترتیب از بحران کووید-19 با تجزیه زنجیره‌های عرضه جهانی، ملی، منطقه‌ای و محلی تقویت می‌شود.  همه این شوکها در اقتصاد واقعی باعث ایجاد اختلال در سیستم مالی نیز می‌شوند.

در این شرایط، بانک‌های مرکزی نقش مهمی در جلوگیری از افزودن بازارهای مالی بی نظم به فشار شرکت‌ها و خانواده‌ها دارند. حداقل، بانک‌های مرکزی باید برای اطمینان از نقدینگی فراوان در بازارهای کلیدی، از جمله بدهی‌های دولت، اوراق بهادار تجاری و اوراق بهادار اصلی مانند وام‌های مسکونی و تجاری، وارد عمل شوند.

همزمان بانک‌های مرکزی باید اطمینان حاصل کنند که نقدینگی برای خانوارها و شرکت‌ها به دلیل برداشت‌های خود به پایین‌ترین حد‌اش نمی‌رسد.

گفته می‌شود، بانک‌های مرکزی نها‌های مناسبی برای رفع نقص درآمد کسب و کار و ریسک ورشکستگی شرکت‌ها یا اختلال در درآمد خانوار و مشکلات مرتبط با آن در پرداخت وام نیستند، این درست است چرا که بانک‌های مرکزی تنها می‌توانند با خرید بدهی شرکت‌های با بازده بالا و کاغذ تجاری درجه پایین، مقداری از بار مالی را به طور موقت بر دوش بگیرند، اما وظیفه بزرگ آن‌ها جلوگیری از بروز فاجعه اقتصادی است.

در مورد بحران کووید-19، بودجه عمومی و دستورالعمل‌ها لازم است تا اطمینان حاصل شود که همه می‌توانند در برابر آن دوام بیاورند. همکاری جهانی با توجه به عملکرد ناقص دولت‌ها می‌تواند در اینجا نقش مهمی ایفا کند، اما، درنهایت، تمام اقدامات مربوط به کروناویروس از جمله بستری در بیمارستان باید تحت پوشش دولت باشد و فقط دولتهای ملی می‌توانند در این مقیاس بودجه فراهم کنند.

به همین ترتیب، دولت باید برای کارگرانی که در نتیجه بحران به وجود آمده شغل و درآمد خود را از دست داده‌اند، غرامت در نظر بگیرد. به موجب این طرح هر فرد هر بزرگسال بالغ می‌تواند تا زمانی که بحران ادامه یابد، یک مبلغ نقدی دوره‌ای دریافت کند. حتی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا نیز برنامه‌ای مشابه را در دستور کار قرار داده، از جمله اینکه در بسته نجات ۲.۱ تریلیون دلاری اخیر خود، مبلغ ۱۲۰۰ دلار برای هر بزرگسال که کمتر از ۷۵ هزار دلار در سال درآمد دارد، در نظر گرفته است.

۰ نظر ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۴۵
اسفندیار خدایی

دکتر اسفندیار خدایی

آمریکا با چه محدودیتهایی در برخورد با چین مواجه است؟ به عبارت دیگر چرا آمریکا نمی تواند چین را همانند سایر کشورها، با سیاستهای خود همراه سازد؟ چین چه ویژگی ها یا ابزاری در مقابل آمریکا دارد، که سایر کشورها ندارند؟ چین در آسیا، آفریقا، اروپا و حتی در حیاط خلوت آمریکا یعنی قاره آمریکای جنوبی سیاستهای آمریکا را به چالش می کشد و در زمینه های اقتصادی و سیاسی فعالیتهایی می کند که مورد خوشایند آمریکا نیست. رفتار چین در قبال تحریمهای ایران را به عنوان یک نمونه موردی در نظر بگیرید تا اهمیت محدودیتهای آمریکا در مواجهه با چین روشن گردد. دولت ترامپ پس از خروج از برجام توانسته است تجارت بسیاری از کشورها نظیر ژاپن، کره جنوبی، آلمان و فرانسه با ایران را به صفر نزدیک کند اما علی رغم فشارهای آمریکا، درسال گذشته یعنی 2019 چین با ایران بیش از بیست میلیارد دلار مبادلات تجاری داشته است.

این رفتار چین فقط مربوط به دوره ترامپ نیست. قبل از توافق برجام نیز چین تحریمهای آمریکا را نادیده گرفته است. قضیه هسته ای ایران در سال  2003 ظهور کرد، در آن زمان چین فقط حدود پنج میلیارد دلار با ایران تجارت سالیانه داشت ولی مبادلات تجاری اروپا با ایران از بیست میلیارد دلار در سال تجاوز می کرد، یعنی چهار برابر چین. اما پس از اوج گرفتن بحران هسته ای، به دلیل فشارهای دولتهای جرج بوش و باراک اوباما و البته تحریمهای سازمان ملل، تجارت اروپا و بسیاری کشورهای دیگر با ایران به شدت کاهش یافت بطوریکه در سال 2014 یعنی یک سال قبل از توافق برجام، تجارت این کشورها با ایران تقریباً صفر شد، اما با وجود تحریمها و فشارهای آمریکا، تجارت چین با ایران نه تنها کمتر نشد، بلکه ده برابر شد و به پنجاه میلیارد دلار در همان سال 2014 رسید. آیا دولتهای جرج بوش و اوباما نمی خواستند جلوی تجارت چین با ایران را بگیرند یا نمی توانستند؟ آنها با چه محدودیتهایی مواجه بودند؟ پس از امضاء برجام، تجارت اروپا، ژاپن و دیگر کشورها با ایران مدت کوتاهی افزایش یافت اما با خروج ترامپ از برجام این کشورها به سرعت عقب کشیدند و ایران را ترک کردند، اما چین همچنان تجارت با ایران را ادامه داد و همانطور که ذکر شد، سال گذشته علی رغم سخت ترین فشارهای دولت ترامپ، مبادلات تجاری چین و ایران از 20 میلیارد دلار فراتر رفت. آیا دولت ترامپ نمی خواسته که جلوی تجارت چین با ایران را بگیرد یا نتوانسته است؟ بطور کلی آمریکا با چه موانعی برای همراه ساختن چین مواجه است؟...ادامه مطلب را بخوانید...

۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۱۵
اسفندیار خدایی

در حدود یکصد سال اخیر که از انقلاب مشروطه ایران می گذرد، آثار و متون متعددی هم بر تحول فکری ایرانیان اثر گذاشته و هم کتاب ها و رسالات مختلفی حاصل تحولات تجددخواهانه در ایران بوده است. بازخوانی این متون می‌تواند به فهم ریشه برخی مسائل جاری در ایران کمک کند. در نظرخواهی از شماری از اهل فرهنگ و ادب، از آنها خواسته شده تا فهرستی از کتاب‌ها و متون صد سال اخیر ایران را که دارای این ویژگی ها بوده اند، معرفی کنند. در مجموعه ای که بی بی سی فراهم کرده است، برگزیده‌ای از این آثار در مقالات مجزایی بازخوانی شده است. این نظرخواهی مربوط به سال ۱۳۹۱به بعد بوده و به مرور انجام شده است.

۰ نظر ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۲۹
اسفندیار خدایی

مارتین لوتر کینگ جونیور (به انگلیسی: Martin Luther King, Jr.)‏ (۱۵ ژانویه ۱۹۲۹ - ۴ آوریل ۱۹۶۸) رهبر سیاهپوست جنبش حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا بوده است. زندگی

وی در یک خانوادهٔ متوسط در آتلانتا جورجیا به دنیا آمد. پدر و پدربزرگ وی از رهبران فرقهٔ باپتیست (تعمیدگرا) بودند و همین تمایلات مذهبی موجب ادامه تحصیل وی در رشتهٔ علوم دینی شد.
مبارزه با تبعیض نژادی

درپی بازداشت رزا پارکس، زن سیاهپوستی که با بلند نشدن از روی صندلی یک اتوبوس عمومی برای یک سفیدپوست زندانی شد، کینگ جوان رهبری جنبش تحریم سیاهپوستان را برعهده گرفت و به‏‏‌عنوان یک فعال مبارزه با تبعیض نژادی در سرتاسر ایالات متحده آمریکا شهرت یافت. در سال ۱۹۵۷ به‌همراه ۶۰ رهبر سیاهپوست دیگر سازمانی را بنیان گذاشت که بعدها به کنفرانس رهبران مسیحی جنوب شناخته شد. وی در مبارزه علیه نژادپرستی از تعالیم مسیح، آبراهام لینکلن و مهاتما گاندی پیروی می‌کرد.
مرد سال و جایزهٔ صلح نوبل

مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۶۳ به‏‏‌عنوان مرد سال ازسوی مجله تایم برگزیده شد و در سال ۱۹۶۴ به‌عنوان جوان‌ترین فرد جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. اوج فعالیت‌های مبارزاتی مارتین لوتر کینگ در دههٔ ۱۹۶۰ و برای تصویب قانون حقوق مدنی بود. وی در سال ۱۹۶۳ در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سیاهان که دربرابر بنای یادبود آبراهام لینکلن در واشنگتن دی‌سی برگزار شد، معروفترین سخنرانی خود را به‌نام «رویایی دارم» انجام داد که از مهم‌ترین سخنرانی‌ها در تاریخ آمریکا به‌شمار می‌آید. دکتر لوتر کینگ در این سخنرانی، که در آن عبارت «رویایی دارم» تکرار می‌شد، درباره آرزوی خود سخن گفت و ابراز امیدواری کرد که زمانی آمریکا طبق مرام و آرمان خویش زندگی کند و تحقق مساوات و برابری ذاتی انسان‌ها را به چشم ببیند.
ترور

مارتین لوتر کینگ در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد.

هنگام ترور با آنکه او کاملا از سوی پلیس مخفی مراقبت می شد اثری از عامل ترور پیدا نشد همین موضوع احتمال دست داشتن اف بی آی در این ترور را جدی ساخت.

در سال ۱۹۸۶ مقرر شد برای بزرگداشت یاد وی در ایالات متحده آمریکا سومین دوشنبهٔ ماه ژانویه تعطیل رسمی اعلام شود.

رویایی دارم

رویایی دارم (به انگلیسی: I Have a Dream)‏ نام یک سخنرانی ۱۷ دقیقه‌ای از مارتین لوتر کینگ است که در ۲۸ اوت ۱۹۶۳ در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سیاه‌پوستان و سفیدپوستان در برابر بنای یادبود لینکلن در واشنگتن دی سی ایراد شد. رویایی دارم از مهم‌ترین و مشهورترین سخنرانی‌ها در تاریخ آمریکا به‌شمار می‌آید.[نیازمند منبع]

مارتین لوتر کینگ در این سخنرانی که در آن عبارت «رویایی دارم» تکرار می‌شد، درباره آرزوی خود سخن گفت و ابراز امیدواری کرد که زمانی در آمریکا طبق مرام و آرمان خویش زندگی کند و تحقق مساوات و برابری ذاتی انسان‌ها را به چشم ببیند.

وی ۵ سال پس از این سخنرانی در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد. با اینکه نتایج عملی جنبش ضدنژادپرستی را به چشم خود ندید، اما تاثیر عمیقی در تغییر قوانین تبعیض‌آمیز نژادی برجای گذاشت.

این سخنرانی در سال ۲۰۰۴ توسط کتاب‌خانهٔ کنگرهٔ آمریکا تحت عنوان «اثر برجستهٔ فرهنگی و تاریخی ماندگار» به فهرست گنجینه ملی ضبط آمریکا اضافه شد.[۱]
متن سخنرانی انجام شده در پارک ملی واشنگتن دی سی در ۲۸ اوت ۱۹۶۳

 

از این‌که امروز در تظاهراتی کنار شما هستم که روزی در تاریخ ملت ما به عنوان بزرگ‌ترین رخداد در راستای آزادی به ثبت خواهد رسید، خوشحالم.

یکصد سال پیش، یک شهروند بزرگ آمریکایی که ما امروز زیر سایه‌ی نمادین او ایستاده‌ایم، اعلامیه‌ی آزادی بردگان را امضا کرد. این فرمان پربار، همچون فانوس دریایی، امیدی در دل میلیون‌ها برده‌ی سیاهپوست افکند که در آتش بی‌امان بیداد می‌سوختند. سپیده‌ی مسرت‌بخشی بود که پایان شب بلند بردگی‌شان را نوید می‌داد.

امروز، یکصد سال از آن روز می‌گذرد، اما هنوز سیاهپوستان آزاد نیستند. پس از یکصد سال، با تاسف باید اذعان کنیم که زندگی سیاهپوستان هنوز هم اسیر بند و زنجیرهای تبعیض و جدایی نژادی است. پس از یکصد سال، در پهنه‌ی بیکران دریای رفاه مادی آمریکا، هنوز سیاهپوستان در جزیره‌ی دورافتاده‌ی فقر به سر می‌برند. پس از یکصد سال، سیاهپوستان در گوشه و کنار جامعه‌ی آمریکا، زار و نزار، خود را تبعیدیانی در کشورشان می‌یابند.

ما امروز در اینجا گرد آمده‌ایم تا این اوضاع شرم‌آور را برملا کنیم....

۰ نظر ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۴۶
اسفندیار خدایی