سخنرانی مهم رابرت زولیک: آیا دوستی آمریکا و چین ممکن است؟
سخنرانی رابرت زولیک، رئیس پیشین بانک جهانی درباره شورای تجاری آمریکا-چین
موسسه کارنگی
در سال 2005 در برابر کمیته ملی درباره روابط آمریکا و چین یک سخنرانی با عنوان «چین به کجا میرود: از عضویت به مسئولیت؟» انجام دادم. در آن زمان هفت رئیسجمهور آمریکا از هر دو حزب به مدت 30 سال تلاش کرده بودند یک چین فقیر و منزوی به لحاظ اقتصادی را در نظامی بینالمللی ادغام کنند که آمریکا آن را طراحی و هدایت کرده است. در آن زمان گفتم که چین از انزوا بیرون آمده و به جهان پیوسته و به یک بازیگر بر سر میز تبدیلشده است. در آن زمان گفتم که باید دید چین چطور از نفوذش استفاده خواهد کرد؟
از چین خواستم به فراتر از عضویت در نظام بینالملل نگاه کند تا «به یک ذینفع مسئول در آن نظام تبدیل شود.» هشدار دادم که آمریکا نخواهد توانست نظم اقتصادی بینالمللی باز را حفظ کند مگر درصورتیکه چین در تقسیم مسئولیت ها همکاری کند و از قدرتش به شکلی سازنده استفاده کند. اینکه درخواستم برای اقدام مسئولانه چین را با لحنی محترمانه مطرح کردم، خوشایند برخی نبود. ایده من در را به روی دیدگاه ها و پیشنهادهای چینی ها برای رسیدگی به چالش های مشترک باز کرد.
حالا مقامات آمریکایی باید برای کارآمد کردن این سیاست با تحولات چین با کمک متحدان و جامعه کسب و کار در تماس نزدیک باشند. سیاست آمریکا باید بر روی جزئیات کار و درباره راهبرد مذاکره کند. ما به این دیپلماسی میگوییم. منطقِ امروز آمریکا در مقابله دائمی با چین با رویکردی که من مطرح کردم، در تضاد است. چرا که این منطق این ایده را نمی پذیرد که چین میتواند نقشی سازنده در نظامی ایفا کند که آمریکا برقرار کرده است، میتواند در آن سهم داشته باشد و میتواند به روشهایی اقدام کند که مکمل منافع آمریکا باشد.
اگر آمریکا فرض کند که چین نمیتواند هیچکدام از اینها را در نظامی که آمریکا طراحی کرده انجام دهد، آنگاه درواقع آمریکا چین را بهسوی حمایت از یک نظام موازی و جداگانه با قواعدی بسیار متفاوت سوق میدهد.
ما امروز با خطر جدی بی توجهی به اهداف آمریکا و اینکه چطور میتوانیم به بهترین شکل به آنها برسیم قرار داریم.
یکی از اصول اساسی تقابل دائمی این فرض است که همکاری با چین شکست میخورد. این فرضی است که اساس گزارش راهبرد امنیت ملی سال 2017 دولت آمریکا است؛ اما آنهایی که با خوشحالی فرض میکنند که همکاری آمریکا با چین نتایجی ندارد که به نفع آمریکا باشد، کاملاً اشتباه میکنند و آنهایی که میپندارند چین در نظام تحت راهنمایی آمریکا اقدام سازندهای انجام نداده و فقط اخلالگر بوده خودشان را گول زده اند و خودفریبی در دیپلماسی امری خطرناک است. هدف دیپلماسی ما باید رسیدن به نتایج باشد.
تعجب آور است که آمریکا با براندازی اقتصاد بین الملل و نظام امنیتی که در طول 70 سال ایجادشده کار چین را ساده تر کرده است. آیا این واقعاً به نفع آمریکا است؟
ما باید با چین در نهادهای بین المللی و بهصورت کشور به کشور رقابت کنیم؛ زیرا سخت است چیزی را با هیچچیز شکست داد. ما باید بهجای تلافی و ارعاب با چین از طریق ارتقای ایده ها و اقدامات بهتر و از طریق شراکت های جذاب رقابت کنیم. اغلب به نظر میرسد خصمانه رفتار میکنیم. نهتنها با چین بلکه با متحدان ناتو، ژاپن، کره جنوبی، کانادا و مکزیک و دیگر شرکای دموکراتیک در سراسر جهان با زور رفتار میکنیم. این دولت سرمایه دیپلماتیکی را که در طول چندین نسل بهدستآمده هدر می دهد.
چرا روابط چین و آمریکا به یک تقابل دائمی تبدیل شده است؟ من معتقدم شش تحول باعث آن شده است: اول، ناامیدیهای کسب و کارهای آمریکایی در خصوص دسترسی به بازار، دوم، پرسش آمریکایی ها دراین باره که آیا سرمایه داری دولتی چین اجازه رقابتی عادلانه را میدهد یا خیر، سوم، آمریکایی ها نگراناند که چین بر فنآوری های آینده مسلط شود، چهارم، سال گذشته فقدان توضیح درباره هدف ابتکار کمربند و جاده، پنجم، سیاست خارجی و امنیتی چین بهوضوح به فراتر از مَثَل دنگ شیائوپینگ دراینباره «قدرتت را پنهان و فرصتت را غنیمت بشمار» حرکت کرده است و ششم اینکه رهبری شی جین پینگ حزب کمونیست را ترجیح داده و شفافیت و بحث را در چین محدود کرده است.
آمریکاییها همیشه خواسته اند چینی ها مانند ما مسیحی، تجارتگرا و جمهوریخواه باشند و وقتی آنها درخواست ما را رد کردند آمریکا با عصبانیت و درحالیکه شوکه شده بود عقب نشسته است. من پیشنهاد میکنم که این بار بدون تسلیم شدن درباره عقایدمان پابرجا بمانیم. چالش های روابط آمریکا-چین بهزحمت با گزافه گویی و سیل تعرفه ها رفع میشود. صادقانه بگویم خود دولت هم دچار اختلاف به نظر میرسد. درحالیکه زمان میگذرد آمریکا دوستان و اعتماد خود را در سراسر جهان از دست میدهد. چین به شکلی تاکتیکی با آمریکا مانور می دهد و شاهد آن است که آمریکا قدرت بینالمللی خود را از دست می دهد.
اگر به نقش چین بهعنوان یک قدرت بر سر میز اذعان کنیم آیا از چین درخواست نخواهیم کرد که مسئولیت هایی را بهعنوان یک ذینفع سیستمی به عهده بگیرد؟ آمریکا نیز یک ذینفع است که منافعی دارد. ما نباید سهم خودمان را به دلیل اعلامیه های تجاری کوتاهمدت متزلزل کننده یا با تنزل اتحادها رها کنیم. وقتی در سال 2005 به واژه «ذینفع» اشاره کردم منظورم ذینفعانی بود که در یک شرکت مشترک سهم دارند. آن سهم ارزش کار کردن برای حفظ، سازگاری و رشد را دارد. همکاری بهعنوان ذینفعان به معنای نبود اختلاف نیست. ذینفعان رقابت هم میکنند. مدیریت اختلافاتشان باید در چارچوبی بزرگتر انجام شود که منافعی مشترک داشته باشد.