راهبردهای هستهای متفاوت ایران؛ تبیینی از دریچه واقعگرایی نئوکلاسیک
دکتر امیر نیاکویی؛ عسگر صفری
این مقاله از چشم انداز واقع گرایی نئوکلاسیک بر تجزیه و تحلیل راهبردهای
ایران در زمینه پیش برد برنامه هستهای پس از 1382، پرداخته است و این گونه
توضیح میدهد که بررسی راهبردهای هستهای ایران در طول دوره زمانی 1382 تا
1395 حاکی از تغییر و نوسان در این راهبردها است و با توجه به این که در
طول این دوره زمانی راهبرد یکسانی در پیش برد برنامه هستهای ایران وجود
نداشته است، به طور مشخص هدف این مقاله بررسی علل و متغیرهای تأثیرگذار در
راهبردهای هستهای متفاوت ایران و پاسخگویی به این پرسش است که: چه عواملی
باعث تغییر در راهبرد هستهای ایران در طول سالهای مذکور شده و چگونه
میتوان این تغییر در راهبرد هستهای ایران را تبیین نمود؟ یافتههای پژوهش
حاکی از آن است که نوع راهبرد و رفتاری که ایران در قبال موضوع هستهای
اتخاذ کرده است آمیزهای از تعامل عوامل بیرونی (نظام بینالملل) و عوامل
داخلی (ساختار و قدرت داخلی و نوع ادراک نخبگان تصمیمگیرنده سیاست خارجی
ایران) بوده است. در دوره زمانی 1382 تا 1395 هرکدام از دولتها با توجه به
ظرفیتهای داخلی و برداشتهای خود، فشارهای ساختاری نظام بینالملل را
ترجمه کرده و به آن پاسخ دادهاند. روش پژوهش در این مقاله توصیفی- تحلیلی
است. متن کامل مقاله