دکتر محمد جعفر جوادی ارجمند، جواد عربعامری
پرسش از علل شکلگیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل سالها به یکی از دغدغههای محققان سیاست خارجی و روابط بینالملل تبدیلشده است. بیشتر آثاری که روند شکلگیری و تحولات این دشمنی را بررسی کردهاند، از چشمانداز نظریههای خردگرا(اثباتگرا) در روابط بینالملل به موضوع پرداختهاند. این درحالی است که دشمنی این دو واحد سیاسی در طی سه دهه گذشته از روند بهنسبت پایداری برخوردار بوده است و محاسبات خردگرا قادر به ارائه یک تحلیل ثابت از علل شکلگیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نیستند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه علل یا عواملی اسرائیل را مبدل به یک دشمن پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ساخته است؟ فرضیهای که در پاسخ به این پرسش مطرح میشود این است که نگاه به اسرائیل در سیاست خارجی ج.ا.ایران را باید در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی مورد ملاحظه قرار دارد، از اینرو پیش از آنکه این تضاد در قالب رقابتهای راهبردی طرفین قابل تبیین و تفسیر باشد، تلقی از اسرائیل در گفتمان سیاست خارجی غربگرای پهلوی دوم بهمثابه «خودی» است که نقش مهمی در برساختهشدن اسرائیل بهعنوان «دیگری» یا غیر در گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) داشته است. در راستای تبیین این فرضیه تلاش میشود از نظریه گفتمان لاکلائو و موفه و بهویژه مفهوم دیگری(Otherness) در این نظریه استفاده شود. از آنجاییکه نظریه گفتمان لاکلائو و موفه فاقد ابزاری برای تحلیل متن میباشد، از روش تحلیل متن فرکلاف در دو گفتمان رقیب استفادهشده است. نتایجی که از این بررسی حاصل شد به این وجه است، از آنجاییکه ظهور، تکامل و بسط گفتمانها در سایه سنگین دیگری یا غیر صورت میگیرد و این دیگری، عملکردی دوسویه داشته و از یکسو مانع عینیت و تثبیت هویت شده و از سوی دیگر، سازنده هویت و عامل انسجام گفتمانی است، اسرائیل بهمثابه دیگری (غیر) نقش یک بیرون سازنده(Constitutive Outside) را در هویتبخشی به گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) در تقابل با دگر پهلویستی خود ایفا نموده است. متن کامل مقاله