دکتر رضا اکبریان، محسن شکری؛ دانشگاه شیراز
خروج بریتانیا از منطقهخلیجفارس در اواخر دههی1960 با استقلال سیاسیو
اقتصادی شیخنشینهای عربی حوزه خلیجفارس همراه بود. ظهور این
بازیگرانجدید در عرصه نظاممنطقهایخلیجفارس، معادلات-ساختاری منطقه را
در ابعاد مختلف تحت شعاع قرار داد.دولتهایعربی حوزه خلیجفارس تحت تاثیر
دیالکتیک اندرکنش عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و امنیتی در سطوح
داخلی،منطقهای و بینالمللی هرچه بیشتر در ایجاد یک سازوکار درون منطقهای
ترغیب شدند.در نهایت این دولتها در یک حلقه ارتباطی مبتنی بر
وفاق،شورایهمکاریخلیج فارس را تشکیل دادند. این مقاله با تبیین نظری و
فرانظری مبانی همگرای منطقهای و با اتکا به روشهای مختلف تحلیلی
(توصیفی،تحلیلی،تبیینی--علی،فرایندی، ساختاری،کارگزاری)،تلاش میکند به این
سئوال پاسخ دهد که فرایند همکاریها و همگرایی-منطقهای پس از شکلگیری
شورای همکاریخلیجفارس با چه تحولاتی مهمی روبه رو بوده است؟ در این
راستا، فرض مهم این نوشتار این است که اولویتهای شورای همکاری خلیج فارس
پس از شکلگیری تغییر پیدا کرده و اعضاء با نهادسازی بسترمند،ضمن مدیریت
همکاریها،مقدمات لازم را برای تعمیق همگراییاقتصادی در سطح فراملی در
بخشهای مختلف فراهم کرده و با افزایش وابستگیمتقابل بین اعضاء به یک
پروژههمگرایی مهم در جهت منطقهگراییاقتصادی مبدل شده
است.یافتههایپژوهش نیز با بررسی فرایند مدیریت همکاریها در جهت تعمیق
همگراییاقتصادی در چارچوب مدل تحلیلی پژوهش این فرض را تایید میکند. متن کامل مقاله