نویسنده: عباس ترابی، کارشناس ارشد مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران
«گفتمان» در سیاست خارجی، کارکردی مشابه «ساختار» در نظریه نوواقعگرایی دارد، لذا تحول در حوزه گفتمان سیاست خارجی حکومت ها، موجبات تغییر و تحول در "رفتار" آنان خواهد داشت. حال باید دید که آیا گفتمان سیاست خارجی نظام اسلامی در ایران در سایه تحریم های طولانی مدت ایالات متحده، بالاخص در دوره تقریبا چهار ساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ دچار تغییر شده است و یا خواهد شد؟
برای پاسخ به این پرسش، بهتر است ابتدا به این سوتفاهم تاریخی بپردازیم و این نکته را آشکار کنیم که دلیل تحریم های طولانی مدت کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران، به گروگان گرفته شدن ۴۴۴ روزه دیپلمات های آمریکایی در تهران -که در تاریخ ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۵۸ رخ داده بود- نیست. بلکه این "انتظار تغییر رفتار" نظام سیاسی جدید حاکم بر تهران است که همواره واشنگتن را امیدوار می کند که با اعمال فشار -گاه حداکثری- سعی کنند آن را به نفع خود و یا در جهت منافع خود تغییر دهند. چرا که اگر رفتار سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب، بلافاصله بعد از گروگانگیری تغییر کرده بود، از آن حادثه چیزی جز روایت یک واقعه تاریخی در کتب تاریخ برداشت نمی شد.
بنابراین، خواست "تغییر رفتار" نظام برآمده از انقلاب، از همان ابتدای تاسیس در تهران، از جانب کاخ سفید دنبال شده است؛ و چون هرگز برآورده نشده است، پس واقعه گروگانگیری در ظاهر علت العلل این عدم روابط معرفی شده است. در حالی که این حادثه خود تنها یک معلول بیشتر نیست. حال که این اشتباه تاریخی روشن شده است؛ باید علت را نه در عوامل خارجی، بلکه در ایدئولوژی و آرمانگرایی ارزش محوری دانست که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، به بار نشست. امری که ذاتا با آنچه ایالات متحده از ایران انتظار دارد، سازگار نیست.
لذا، از آنجایی که ذات انقلاب اسلامی که در ایران به وقوع پیوست، بر مبنای گفتمان ایدئولوژیک و آرمانگرایی امت محور (ارزش محور) استوار بوده است و به این جهت که این گفتمان امت محور، به آموزه «انقلاب مستمر» بجای اندیشه «انقلاب مستقر» معتقد است؛ پس در عمل بجای اینکه متحد منطقه ای ایالات متحده باشد، بعنوان رقیب این کشور در سطح منطقه خلیج فارس و خاورمیانه عمل می کند.