مقاله فارن افرز: وسوسه تغییر رژیم در ونزوئلا
نوشته: الکساندر داونز و لیندزی اوروک
اسفندیار خدایی
الکساندر ب. داونز استاد علوم سیاسی و امور بینالملل در دانشگاه جورج واشنگتن است و نویسنده کتاب موفقیت فاجعهبار تغییر رژیم
لیندزی آ. اورورک استاد علوم سیاسی در کالج بوستون و پژوهشگر غیرمقیم در مؤسسه کوئینسی برای سیاستگذاری مسئولانه است و نویسنده کتاب تغییررژیم مخفی، جنگ سر آمریکا
آنچه از اوایل سپتامبر با یک سری حملات هوایی آمریکا به قایقها در کارائیب آغاز شد—که مقامات آمریکایی ادعا کردند برای قاچاق مواد مخدر از ونزوئلا استفاده میشد—اکنون به نظر میرسد که به کمپینی برای سرنگونی دیکتاتور ونزوئلا، نیکولاس مادورو، تبدیل شده است. طی دو ماه گذشته، دولت دونالد ترامپ ۱۰ هزار نیروی آمریکایی را به منطقه اعزام کرده، حداقل هشت کشتی سطحی نیروی دریایی و یک زیردریایی را در سواحل شمالی آمریکای جنوبی مستقر کرده، بمبافکنهای B-۵۲ و B-۱ را به پرواز در نزدیکی خط ساحلی ونزوئلا فرستاده و دستور داده گروه ضربتی ناو هواپیمابر جرالد ر. فورد—که نیروی دریایی آمریکا آن را «توانمندترین، قابل انعطافترین و مرگبارترین سکوی رزمی جهان» مینامد—به منطقه مسئولیت فرماندهی جنوبی آمریکا منتقل شود.
این اقدامات نشاندهنده تغییر گسترده اخیر در سیاست دولت نسبت به ونزوئلاست. طبق گزارش چندین رسانه بزرگ، ماهها پس از آغاز به کار ترامپ در ژانویه، بحثهای داخلی میان طرفداران دیرینه تغییر رژیم—به رهبری وزیر امور خارجه مارکو روبیو—و مقامات طرفدار حل و فصل مذاکرهای با کاراکاس، از جمله فرستاده ویژه رئیسجمهور ریچارد گرنل، در جریان بود. در نیمه اول سال ۲۰۲۵، مذاکرهکنندگان دست بالا را داشتند: گرنل با مادورو دیدار کرد و توافقهایی برای باز کردن بخشهای نفت و معدن گسترده ونزوئلا به روی شرکتهای آمریکایی در ازای اصلاحات اقتصادی و آزادی زندانیان سیاسی انجام داد. اما تا اواسط ژوئیه، روبیو ابتکار عمل را باز پس گرفت و با بازتعریف منافع، تغییر رژیم را دیگر صرفاً ترویج دموکراسی ندانست و آن را مسئلهای امنیت ملی معرفی کرد. او رهبر ونزوئلا را به عنوان سرکرده قاچاق مواد مخدر و عامل بحران مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی آمریکا معرفی کرد و او را به گروه ترن ده آراگوا مرتبط دانست و مدعی شد که ونزوئلا اکنون «توسط یک سازمان قاچاق مواد مخدر اداره میشود که خود را به عنوان یک دولت ملی توانمند کرده است».
این روایت به نظر میرسد ترامپ را قانع کرده باشد. در ژوئیه، رئیسجمهور دستور داد پنتاگون از نیروی نظامی علیه برخی کارتلهای مواد مخدر در منطقه، از جمله ترن ده آراگوا و کارتل دِ لوس سولس، که گفته میشود مادورو و نزدیکانش رهبری آن را بر عهده دارند، استفاده کند. دو هفته بعد، جایزه برای سر مادورو از ۲۵ میلیون به ۵۰ میلیون دلار افزایش یافت. در ۱۵ اکتبر، ترامپ به خبرنگاران گفت که به سیا اجازه عملیات مخفی در ونزوئلا داده است. وقتی از او درباره گام بعدی پرسیده شد، گفت: «ما اکنون حتماً به زمین نگاه میکنیم، چون دریا را کاملاً تحت کنترل داریم.» طبق گزارش نیویورک تایمز، «مقامات آمریکایی بهصورت خصوصی روشن کردهاند که هدف نهایی، برکناری مادورو از قدرت است.»
اما چه به صورت مخفی و چه علنی، هر تلاش برای تغییر رژیم در ونزوئلا با چالشهای بزرگی مواجه خواهد شد. روشهای مخفی بسیار کمتر موفق هستند و تهدید به زور یا حملات هوایی به احتمال زیاد مادورو را مجبور به فرار نخواهد کرد. و حتی اگر واشنگتن موفق به سرنگونی مادورو شود، بازی بلندمدت تغییر رژیم همچنان پرخطر خواهد بود. تاریخ نشان میدهد پیامد چنین عملیاتهایی اغلب پر هرج و مرج و خشونتآمیز است.
اگر در ابتدا موفق نشدید؟
دولت ترامپ چند گزینه مخفی برای تغییر رژیم در ونزوئلا دارد. اما با اعلام این برنامهها بهطور مؤثر پیشاپیش، مزیت اصلی اقدام مخفی را از دست داده است: کاهش هزینههای سیاسی و نظامی با حفظ انکارپذیری محتمل. عمومی کردن این موضوع، واشنگتن را در برابر تمام پیامدهای عملیات مسئول میکند و توانایی کنترل رویدادها در صورت شکست را کاهش میدهد. در عمل، این باعث اتخاذ اقدامات نیمهکارهای میشود که بیش از حد آشکار و برای انکار قابل قبول نیستند و در عین حال برای نتیجهگیری قاطع کافی نیستند.
حتی اگر ترامپ راز این اقدامات را حفظ کرده بود، تاریخ مداخلات مخفی آمریکا امید چندانی ارائه نمیکند. واشنگتن میتوانست از مخالفان مسلح محلی حمایت پنهانی کند، مادورو را ترور کند یا کودتا علیه رژیم او تحریک کند. اما هر تاکتیک سابقه موفقیت کمی دارد. مطالعهای در ۲۰۱۸ توسط اورورک، ۶۴ تلاش تغییر رژیم مخفی حمایتشده توسط آمریکا در طول جنگ سرد را بررسی کرده و نشان داد تنها در حدود ده درصد موارد، حمایت از مخالفان خارجی به سرنگونی رژیم منجر شد. تلاشهای ترور نیز بهتر عمل نکردهاند. تلاشهای مخفیانه آمریکا برای قتل رهبران خارجی—مشهورترین نمونه رهبر کوبا، فیدل کاسترو—بارها شکست خورد، اگرچه برخی رهبران مانند گو دین دیِم ویتنام جنوبی در ۱۹۶۳ طی کودتای مورد حمایت آمریکا کشته شدند. تحریک کودتا مؤثرتر بوده اما حتی آن هم به ثبات بلندمدت منجر نشده است و مادورو بهطور کامل نیروهای مسلح ونزوئلا را مقاومسازی کرده است، بنابراین این گزینه کمتر عملی است.
آمریکا هرگز نتوانسته رهبر خارجی را تنها با قدرت هوایی سرنگون کند.
برخی از این تاکتیکها حتی پیشتر در ونزوئلا آزمایش و شکست خوردهاند. در ۲۰۱۹، آمریکا رهبر مخالف، خوان گوایدو، را به عنوان رئیسجمهور موقت ونزوئلا به رسمیت شناخت و از قیام مردمی علیه مادورو حمایت کرد، اما تلاش شکست خورد وقتی ارتش مادورو از تغییر سمت خودداری کرد. سال بعد، حدود ۶۰ مخالف ونزوئلایی و چند پیمانکار آمریکایی تهاجمی آمفیبی به پایتخت برای دستگیری مادورو انجام دادند («عملیات جیدئون») که به سرعت توسط نیروهای امنیتی ونزوئلا متوقف شد.
تاریخ نشان میدهد تغییر رژیم مخفی شکستخورده معمولاً وضعیت را بدتر میکند. روابط میان بازیگر مداخلهکننده و هدف بدتر شده و احتمال درگیری نظامی افزایش مییابد. در کشور هدف، چنین تلاشهایی خشونت و احتمال جنگ داخلی را افزایش میدهد و خطر کشتار جمعی توسط رژیم را بالا میبرد.
ایالات متحده مدتهاست در سیاست داخلی کشورهای دیگر دخالت مخفی داشته—در افغانستان، آلبانی، و آنگولا، به عنوان نمونه—اما این الگو در آمریکای لاتین برجسته بود، جایی که واشنگتن حداقل ۱۸ تلاش تغییر رژیم مخفی در طول جنگ سرد انجام داد. در ۱۹۵۴، دولت منتخب گواتمالا سرنگون شد و رژیم نظامی جایگزین شد که هزاران مخالف را زندانی و حدود ۲۰۰ هزار نفر طی ۳۶ سال جنگ داخلی کشته شدند. در ۱۹۶۱، آمریکا از حمله ناکام خلیج خوکها حمایت کرد و کودتایی در جمهوری دومینیکن که به قتل دیکتاتور رافائل تروخیو منجر شد، انجام داد. پس از آن، پسر تروخیو قدرت را به دست گرفت و آمریکا او را به تبعید فرستاد و همچنان در انتخابات دومینیکن، بولیوی و گویان مداخله کرد. همچنین کودتاهایی در برزیل (۱۹۶۴)، بولیوی (۱۹۷۱) و شیلی (۱۹۷۳) حمایت کرد و در دهه ۱۹۸۰، از شورشیان کونترا در نیکاراگوئه حمایت مالی نمود.
هیچ یک از این عملیاتها دموکراسی پایدار و طرفدار آمریکا ایجاد نکرد. اغلب مداخلات آمریکا رژیمهای اقتدارگرا نصب کرد یا چرخههای سرکوب و خشونت را تحریک نمود. حتی متحدان ضدکمونیست، مانند آگوستو پینوشه در شیلی، نهایتاً به دلیل خشونت و نقض حقوق بشر رابطه با آمریکا را از دست دادند. آشکار شدن نقش واشنگتن در این عملیاتها، ضدآمریکایی عمیق و ماندگار ایجاد کرد که سیاستگذاری آمریکا در منطقه را همچنان تحت تأثیر قرار میدهد. مادورو نیز مرتباً از این تاریخ برای توصیف فشار فعلی آمریکا به عنوان ادامه امپریالیسم واشنگتن استفاده میکند.
موشکافی
از گزینههای علنی برای تغییر رژیم، آمریکا میتواند مادورو را با تهدید به زور وادار به ترک قدرت کند. این روش گاهی کار کرده، اما تنها علیه کشورهای کوچک که با قدرتهای بزرگ مواجه هستند و قادر به غلبه در حمله زمینی هستند. به عنوان مثال، در ۱۹۴۰، جوزف استالین با تهدید به تهاجم رهبران استونی، لتونی و لیتوانی را برکنار کرد. آمریکا نیز تنها علیه اهداف تقریباً بیدفاع مانند نیکاراگوئه ۱۹۰۹–۱۰ از تهدید زور استفاده کرده است. تهدیدهای نظامی اخیر آمریکا علیه صدام حسین و معمر قذافی موفق به مجبور کردن آنها به استعفا نشده است.
ابزار دوم، قدرت هوایی است، اما اجرای آن دشوار است. حملات هوایی فرضی میتوانند با کشتن رهبران، قطع فرماندهی ارتش یا تحریک کودتا یا قیام مردمی، تغییر رژیم ایجاد کنند. آمریکا هرگز نتوانسته رهبر خارجی را تنها با قدرت هوایی سرنگون کند. حتی با توسعه تسلیحات دقیق، رهگیری و حمله به سران دولت دشوار است و فناوریهای ارتباطی رهبران را از ارتش جدا کردن دشوار کرده است. ارتشها احتمالاً هنگام مبارزه با دشمن خارجی کودتا نمیکنند و مردم نیز در شرایط بمباران نمیتوانند علیه رژیم خود قیام کنند. این چالشها همچنین آرزوی اسرائیل برای تغییر رژیم در ایران را در عملیات اخیر هوایی ناکام گذاشت.
در نهایت، آمریکا میتواند به ونزوئلا حمله زمینی کند. اما نیروهای فعلی کافی نیستند. مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در اوایل اکتبر تخمین زد برای تهاجم زمینی حداقل ۵۰ هزار سرباز نیاز است. ترامپ میتواند چنین نیرویی جمع کند، اما حمله بزرگ نقض آشکار مخالفت او با اعزام نیروهای آمریکایی به ماجراجوییهای خارجی است و ممکن است پایه حمایتی او را تضعیف کند. بیشتر تحلیلگران احتمال تهاجم را کم میدانند و انتظار دارند کمپینی با رویکرد «دکمه را فشار دهید و انفجارها را ببینید» برگزار شود. همچنین آمریکا نمیتوانست عراق را—کشوری نصف اندازه ونزوئلا—با بیش از سه برابر نیروهای فعلی در ۲۰۰۳ کنترل کند.
مقایسه با تهاجمات گذشته آمریکا در کارائیب مانند گرانادا ۱۹۸۳ یا پاناما ۱۹۸۹ گمراهکننده است. گرانادا جزیره کوچکی با جمعیت حدود ۹۰ هزار نفر بود. پاناما بهتر است، اما ونزوئلا بیش از دوازده برابر بزرگتر و جمعیتی حدود ده برابر پاناما دارد. ونزوئلا کشوری وسیع، کوهستانی با چند مرکز شهری، جنگلهای صعبالعبور و مرزهای نفوذپذیر است که شورشیان میتوانند از آن بهرهبرداری کنند. ارتش آمریکا در شرایط مشابه در ویتنام و افغانستان موفق نبوده است.
معایب موفقیت
حتی اگر تغییر رژیم در ابتدا موفق باشد، تاریخ نشان میدهد نتایج بلندمدت اغلب ناامیدکننده است. مطالعات نشان دادهاند ترویج دموکراسی پس از تغییر رژیم خارجی به ندرت موفق است—مانند مداخلات اخیر آمریکا در افغانستان، عراق و لیبی.
تغییر رژیم اغلب خشونت بیشتری ایجاد میکند و احتمال جنگ داخلی را افزایش میدهد. حتی تغییر رژیم با پیروزی زمینی اگر ارتش کشور هدف پراکنده شود، میتواند علیه دولت جدید شورش ایجاد کند، همانند عراق.


